استاد سید هادی خسروشاهی
... به دنبال توقیف سید جمال الدین اسد آبادى و سپس تبعید وى از ایران همراه با اهانت، نشر اكاذیب و تهمت هاى بیشرمانه توسط رژیم ناصرالدین شاه آغاز شد... اما این امر نه تنها سید را از ادامه مبارزه باز نداشت، بلكه پس از شناخت ماهیت واقعى رژیم شاهى، به افشاى چگونگى نظام استبدادى حاكم بر ایران پرداخت و در « بصره » ضمن تماس با علماى بزرگ، خواستار استمرار مبارزه تا سرنگونى ناصرالدین شاه گردید...
بطور طبیعى گزارش كامل فعالیتهاى سید در بصره به ایران رسید و ناصرالدین شاه به قصد انتقامجوئى، به دربار عثمانى نامه نوشت كه سید چون تبعه ایران و از مردم اسدآباد همدان است، باید به ایران برگردانده شود!
« هدایت پاشا » استاندار بصره، تلگرافى از باب عالى دریافت نمود كه در آن از اصل و نسب و محل تولد سید جمال الدین سؤال شده بود... « هدایت پاشا » از « عبدالحمید رافعى طرابلسى » كه قاضى بصره بود خواست كه در این زمینه بدون اطلاع سید، تحقیقى بعمل آورد! ولى سید گویا از چگونگى سؤالات قاضى مزبور، متوجه حقیقت ماجرا شده و به او گفته بود كه من عضو انجمن عالى معارف اسلامبول در دوران وزارت « صفوت پاشا » بودم و در آنجا قید شده كه من « افغانى » هستم!...
هدایت پاشا گزارش تحقیق را به اسلامبول فرستاد...
در این موقع، سید كه از خستگى و آسیب هاى حضرت عبدالعظیم و رنج سفر راه تهران و قم تا بغداد و بصره بیرون آمده بود از « متصرف » اجازه خواست كه به شبه جزیره عربستان سفر كند، اما تحصیل اجازه چون میسر نشد، پیش بینى خطر كرده، درخواست سفر به اروپا نمود و این بار با سفر او موافقت شد و سید بی درنگ از بندر بصره خارج و رهسپار اروپا گردید... اما دیرى نگذشت كه از اسلامبول دستور تلگرافى براى جلوگیرى از حركت سید و اعاده او به بغداد، براى متصرف رسید، ولى سید دیگر درون كشتى از دسترس مأمورین عثمانى دور و در امان بود!... و در واقع سرآغاز مبارزه اى بی امان علیه رژیم استبدادى شاه ایران...
استاد سید محمد محیط طباطبائى، چگونگى فعالیت هاى سید را در این سفر اجبارى، كه از جمله نشر مجله « ضیاء الخافقین » در لندن بود، شرح میدهد كه ما به مناسبت یكصدمین سال انتشار این مجله در لندن - 1892 میلادى - با بهره گیرى از تحقیق استاد محیط طباطبائى و كتاب صدر واثقى، به شرح چگونگى آن می پردازیم:
... سید مستقیماً به لندن رفت و همین كه بدانجا رسید، به تحریر مقالات و ایراد خطابه و نشر اوراق چاپى بر ضد ناصرالدین شاه مشغول شد. سید جمال الدین نامه ه ایی به ملكه ویكتوریا نوشت و او را از جانبدارى سیاست مستبدانه ناصرالدین شاه برحذر داشت. از قرار معلوم در آغاز ورود به لندن، بر « میرزا ملكم خان » سفیر معزول ایران در انگلیس وارد شده بود و او را در نشر منظم جریده « قانون » كمك می كرد.
روزنامه قانون مقالاتى دارد كه گر چه انشاء فارسى آنها ریخته كلك ( ملكم) ولى معانى و افكار همه زاده فكر سید جمال الدین است.
سید مكاتیبى به زبان عربى در لندن چاپ كرده براى علماى عتبات میفرستاد كه در برخى از آنها امضاى: سید - سید حسینى یا رمز به كار می برد و عین این مكتوب ها نیز در مجله ضیاء الخافقین (عربى) كه به مساعى او انتشار یافته بود، درج می شد. سید در مدت كوتاهى توانست رابطه میان دربار ناصرالدین شاه و حوزه هاى علمیه سامرا و كربلا و نجف را تیره كند.
داستان انحصار دخانیت پس از مدتى كشمكش بلاخره به نفع سید جمال الدین و موافق منظور او به پایان رسید. فتواى مرحوم میرزاى شیرازى كه بدون شك محصول تمهید مقدمات سیاسى سید بود، « شاه » و « امین السلطان » را در مقابل هیئت روحانى عتبات و تهران مغلوب ساخت و در ضمن میزان نفوذ روحى علما و تأثیر دخالت مستقیم آنها در امور ملكى به تجربه ثابت گشت. این نكته توجه كامل سید را در تبلیغات بر ضد « ناصرالدین شاه » به سوى علماى روحانى معطوف ساخت. نامه هایى كه او به علما نوشته و سواد بعضى از آنها باقى مانده است، درست به هدف منظورش اصابت مى نمود و علماى بزرگ را با ذكر دلایل منطقى متوجه اهمیت وظیفه اى می كرد كه حفظ دین و مذهب در برابر ظلم و خیانت و اجحاف و اسراف ایجاب میكرد.
این وضع تا آغاز مشروطیت دنباله پیدا كرد و كسانى كه در تهران یا عتبات از روحانیون و یا طبقات دیگر مردم پرچمدار مخالفت با دستگاه استبداد قجرى می شدند، به طور مستقیم یا غیرمستقیم تحت نفوذ تبلیغات سید قرار گرفته بودند. بیگانگانى كه در این مبارزه سیاسى و اقتصادى شریك شكست شاه و صدراعظم شد و خدمتگزار مؤثرى همچون امین السطان را به عذر عدم حمایت وى هنگام خطر از دست داده بودند، تیغ تیز تبلیغ خود را متوجه سید كردند، چنان كه مرحوم میرزاابوالقاسم طباطبائى نقل میكرد و بعدها هم این قضیه را از آقایان سید هبةالدین شهرستانى و سید محمد صادق طباطبایى برادر آن مرحوم شنیدم: مرد بیگانه اى، بلند قد و سفید رو و موبور و درویش مآب! در لباس جهانگردى همان ایام از هندوستان به عراق عرب آمد در مجالس علما و طلاب عتبات حاضر میشد و از سابقه علاقه خود در سفر دریا با سید جمال الدین داستانها میگفت و سید را بی دین و باده نوش و بی مبالات در مسائل مذهبى معرفى می كرد!
این گونه تبلیغات دامنه دار بر ضد سید جمال الدین در حوزه علمیه سامرّا علاوه بر شهادت برخى از نوكرهاى دربارى كه سید را از بست حضرت عبدالعظیم بیرون آورده و جامه را بر اندام او پاره كرده یا بیرون كشیده بودند بر كفر سید، اثر ضمنى خود را بخشید...
سید جمال الدین وقتى از « بصره » به « لندن » رفت در نخستین مقاله اى كه در مجله قرن نوزدهم انتشار داد نوشت كه او اینك از « ایران » می رسد و بیش از هر كسى با اوضاع كشور خود آشنایى دارد و به انگلیس ها با دلیل و برهان حالى كرد كه در شناختن ایران از راه مقامات سیاسى و كنسولى خود دچار اشتباه شده اند. سید جمال الدین به تعرض انگلیس هارا متوجه این نكته كرد كه سود جویان سیاسى و ارباب مصالح خصوصى در انگلیس، نمیگذارند حقیقت اوضاع ایران به استحضار اشخاص نوع پرست و آزادى دوست و خیرخواه برسد. فرصت از قول گراهام نقل میكند كه در یكى از مجالس خطابه سید « كه گزارش مجملى از آن را نماینده سیاسى ایران به تهران هم فرستاده بود » سوز سخن سید حضار را به گریه درآورد.
سید در غالب نوشته هاى این دوره خود هدفى جز درهم شكستن ناصرالدین شاه و امین السلطان ندارد و از آن افكار بلند مربوط به اتحاد اسلام و مطالب عالى اجتماعى و فلسفى كلى دیگر كمتر نشانى در تحریرات و تقریرات این دوره او دیده می شود.
دولت ایران از یك طرف سانسور شدیدى براى جلوگیرى از ورود آثار سید و « ملكم خان » به ایران برقرار كرد و به وسیله مأمورین سیاسى خود منظماً گزارش فعالیتهاى سیاسى این دو تن را از لندن میگرفت و روزنامه هاى فارسى تهران و اسلامبول را به جوابگویى دشنام ملكم و سید وادار می كرد. روزنامه اختر اسلامبول كه دو سال بعد از این عمل، خود كاملاً تحت نفوذ فكرى سید و یارانش درآمد، در سال 1309 فوق العاده مفصلى در حمله به سید و ملكم خان چاپ كرده و هر دو را به باد ناسزا و تهمت گرفته بود...1.
استاد محیط طباطبائى، در بخش دیگرى از كتاب خود، باز در این باره می نویسد:
یكى از فضلاى اصفهانى كه مدتى را در كلكته با مرحوم مؤیدالاسلام مأنوس و مربوط بوده از قول او نقل می كرد كه سید جمال الدین را هنگام آخرین تبعید از ایران و عراق در یكى از بنادر خلیج فارس بر كشتى دیدم و با او سخن گفتم مرا تشویق كرد كه در هندوستان روزنامه تأسیس كنم و از راه قلم به آزادى مردم خدمت نمایم و خود هم به او وعده داده بود كه به لندن می رود و روزنامه می نویسد.
وقتى سید در آستانه حضرت عبدالعظیم متحصن بود دوستانش شب نامه هایى انتشار می دادند كه در آن به كارهاى امین السلطان ایراد می شد تا آنكه موضوع انحصار داد و ستد تنباكو پس از تبعید سید پیش آمد، باز همان شب نامه پراكنى موجب تولید دغدغه و هراس مسؤولین امر گردید. وقتى عده اى در تهران دستگیر شدند كه از جمله میرزا رضاى كرمانى دلال بازار و مرید سید جمال با حاجى سیاح مهماندار سید در اصفهان و چند تن دیگر از دوستان سید در میان آنها بودند با مرحوم مستشارالدوله میرزا یوسف خان تبریزى صاحب رساله یك كلمه، اهمیت مطبوعات و نوشته هاى سیاسى در نظر اولیاى حكومت مطلقه ناصرالدین شاه معلوم شده بود. سید بعد از تبعید نتوانست در بغداد بماند و به بصره رفت. سید در بصره به وسیله سبد على اكبر فال اسیرى منسوب میرزاى شیرازى كه قوام الملك او را از شیراز تبعید كرده بود و به سوى سامره می رفت مقدمات صدور فتواى تحریم دخانیات را سبب سازى كرد و همین كه توانست به كمك مادى هدایت پاشاى طرابلسى و مساعدت برخى از سران عرب بصره « طالب نقیب » خود را به لندن برساند بر ملكم وارد شد كه روزنامه قانون را بر ضد امین السلطان تازه تأسیس كرده بود. ملكم از بیانات و راهنمایی هاى سید در كشف اسرار ظلم و استبداد در روزنامه خود منتفع می شد. سید از راه شركت در نشر مجله اى عربى ضیاء الخافقین و ایراد سخنرانی ها و نشر مقالات در مطبوعات انگلیسى و مكاتیب چاپى و ارسال آنها براى مقامات روحانى و سیاسى شیعه در عراق و ایران، ایشان را بر ضد امین السلطان برمى انگیخت. در این موقع بود كه مسأله ایران در مطبوعات خارج و بخصوص در انگلیس مورد بحث و توجه قرار گرفت.
مقارن همین زمان مقاله معروف سید جمال در نشریه قرن نوزدهم انگلیسى دایر بر تشریح اوضاع داخلى ایران انتشار یافت و افكار عمومى را نسبت به دستگاه حكومت ایران بدبین ساخت.
در صورتى كه « دروموند وُلف » سفیر انگلیسى در تهران امین السلطان را زیر نفوذ منافع انگلیس قرار داده او را از وابستگى به دستگاه حكومت تزارى جدا ساخته بود ابداً رضایتى به حضور سید در لندن و استفاده از مطبوعات و مجامع آزاد آنجا بر ضد حكومت ایران نبود.
انتشار نامه هاى عربى چاپى خطاب به علماى بزرگ شیعه مقیم عراق و ایران در انتقاد از كارهاى شاه و وزیرش، امین السلطان را به تكاپو انداخت و...2.
واكنش هاى انتشار ضیأالخافقین
در واقع سید پس از خروج از عراق و اقامت در لندن، ضمن ملاقات و مصاحبه با بعضى از مدیران جراید انگلیس، سخنرانی هائى نیز در لندن ایراد می نمود و سپس به انتشار نشریه ى « ضیاءالخافقین » دست زد. این نشریه به دو زبان انگلیسى و عربى چاپ مى شد و در هر شماره حداقل یك مقاله درباره مفاسد حكومت و خرابى اوضاع ایران با امضاى « السید » یا « سید الحسینى » انتشار می داد. نخستین شماره این نشریه در شباط 1892 م - یكصد سال پیش - انتشار یافت و سید نامه خود را كه در بصره براى میرزاى شیرازى فرستاده بود، در شماره دوم آن چاپ نمود و نامه دوم خود را در شماره سوم آن منتشر ساخت.(1)
..............................................................
1. ترجمه كامل هر دو نامه، در كتاب تحقیقى نگارنده به نام: « نامه ها و اسناد سیاسى سید جمال الدین اسد آبادى » كه چاپ چهارم آن به زودى منتشر می گردد، آمده است.
نامه هاى سید، به « میرزاى شیرازى » و علماى مشهور دیگر، غیر از درج در « ضیاءالخافقین » به صورت نامه هاى مستقل هم به چاپ رسیده3 براى شخصیتهاى تهران و سرشناسان سایر شهرهاى ایران و برخى از كشورها فرستاده شد.
سفیر انگلیس در تهران، پس از انتشار نامه سید، خطاب به میرزاى شیرازى گزارش ذیل را جهت وزیر امور خارجه انگلیس می فرستد:
نامه شماره 14 مورخه 19 ژانویه 1892 از « فرانك لاسل » سفیر انگلیس در تهران به « ماركیز اف سالیسبورى » وزیر امور خارجه انگلستان.
« عالى جناب
با كمال افتخار به پیوست نامه بسیار عجیب كه خطاب به حاجى میرزا حسن شیرازى رئیس و نماینده مذهب شیعه در سامره است و به وسیله حسنعلى خان نواب ترجمه شده است براى ملاحظه آن جناب تقدیم می دارد.
این نامه از بصره و احتمالاً در ماه گذشته پس از تبعید جمال الدین از ایران نوشته شده و اخیراً چند نسخه از آن از لندن كه شیخ حالا در آنجا اقامت دارد به تهران رسیده و بین عده اى توزیع گردیده است.
امین السلطان در چندین مورد نظر مرا به اقدامات و فعالیت هاى جمال الدین معطوف داشته است و مكرر موضوع جنبش هاى سیاسى اخیر ایران را گوشزد نموده مشارالیه عقیده اش بر این است كه این تحریكات با پول و كمك روسیه به عمل می آید و احتمال قوى دارد تلگرافى كه از طرف حاجى میرزا حسن شیرازى به شاه مخابره شده و در آن از شاه تقاضا كرده اند كه مملكت را از چنگ اجنبی ها خلاص نماید در اثر تحریك جمال الدین بوده كه در مكتوب خود احساسات مذهبى مجتهد مزبور را برانگیخته است.
امین السلطان گفت: با این كه تبعید جمال الدین از ایران به علت خصومت و دشمنى او با انگلستان بود، او نمی فهمد چگونه به جمال الدین اجازه داده شده كه در انگلستان اقامت نموده و با كمال اطمینان خاطر در آنجا زندگى كند و حملات خود را به ایران ادامه دهد.
من به امین السلطان شرح دادم كه تقریباً غیر ممكن است دولت امپراطورى انگلستان بر علیه هر فردى كه در آن كشور مقیم می باشد قدمى بردارد مگر اینكه به موجب قدرت قانون. من باید عرض نمایم كه نتوانستم عالى جناب را قانع نمایم، زیرا عقیده وى بر این است كه هرگاه دولت انگلستان نسبت به ایران حسن نیتى داشته باشد و احساس روابط حسنه را بنماید البته می تواند اقداماتى نموده و مانع از این بشود كه دشمنان ایران از لندن به دولت ایران حمله نمایند.
من به امین السلطان وعده داده ام نامه جمال الدین راكه به مجتهد معروف نوشته است حضور مبارك تقدیم بدارم اصل این نامه به عربى است پس از اینكه به فارسى ترجمه شده تبدیل به انگلیسى گردیده است. من در روزنامه خبر پذیرایى از جمال الدین را در ناشینال لیبرال كلوب لندن خواندم مشارالیه در آنجا خطابه اى راجع به « بحران كنونى در ایران » ایراد نموده است ولى سید در آن نطق عقل خود را بكار برده و از ذكر مطالبى كه به انگلستان و سیاست خارجى آن برمی خورد احتراز نموده است در صورتى كه در نامه اى كه به حاجى میرزا حسن شیرازى نوشته است شدیداً به سیاست انگلستان حمله نموده است.
البته بطور یقین شیخ جمال الدین و نامه وى معروف حضور آن عالیجناب مى باشد.
موقعى كه من افتخار نمایندگى رسمى دولت انگلستان در قاهره را در سالهاى 1878 و 1879 داشتم راجع به او شرحى عرض و خاطر مبارك را مستحضر داشتم كه احتمال داده می شود جمال الدین از روس ها پولى دریافت می دارد و مأمور است فعالیت هائى بر علیه انگلستان بنماید و آقاى كندى در نامه شماره 11 و 20 ماه ژانویه 1891 خود گزارش كارهاى او را به آن عالى جناب تقدیم نموده و بطور تفصیل جریان تبعید وى را حضورتان عرض كرده است.
با تقدیم احترامات - فرانك لاسل »4.
خشم شاه از نامه سید
نامه اى را كه سید براى میرزاى شیرازى نوشته و شخص ناصرالدین شاه را مورد حمله قرار داده بود و ترجمه آن نامه به وسیله اعتمادالسلطنة به شاه رسید، ولى شاه از آن نامه چندان ناراحت نشد ولى نامه سید به علماى ایران، او را به شدت خشمگین ساخت. وقتى شاه این نامه را دید به عنوان گله، دولت انگلیس را مقصر قلمداد كرده و بطور كتبى و شفاهى توسط سفیر خود در لندن و سفیر انگلیس در تهران می خواهد كه جلو فعالیتهاى سید گرفته شده و به مجازات برسد و دو نامه در همین رابطه براى امین السلطان می فرستد كه ترجمه آن دو نامه به تناسب نقل می شود:
« جناب اشرف امین السلطان » - ما پشت سر هم چه به وسیله سفیر خودمان در لندن و چه توسط سفیر انگلستان در تهران راجع به مزخرف گویی ها و نوشته هاى مفسدانه میرزا ملكم، بطور كتبى و شفاهى اعتراض و تقاضا نموده ایم مشارالیه را از لندن و همچنین از كلیه ممالك تابعه امپراطورى انگلستان اخراج نمایند و یا لااقل از او التزام بگیرند كه این عملیات فتنه انگیز بر ضد كشور ایران و توهین به مقام سلطنت دست بردارد ولى ابداً نتیجه حاصل نشد تا اینكه ما شیخ جمال الدین را كه یكى از شریرترین مردمان روى زمین است و در ایران تولید اخلال و مزاحمت هایى می نمود تبعید كردیم، او نیز به لندن رفت و به ملكم خان پیوست و به وسیله انتشار روزنامه به زبان عربى شروع به تحریكات نمود وى چندین شماره روزنامه نوشته و آنها را در قفقاز و ایران پخش نموده است.
نامبرده اخیراً چند نسخه از آخرین شماره آن را كه به زبان عربى انتشار یافته، براى توزیع بین مردم ایران فرستاده است اینك یك شماره از آن را براى ملاحظه و تعقیب امر فرستادم این مرتبه او بطور آشكار شروع به تحریكات نموده و علما و مردم ایران را تشویق به اخلال و شورش نموده و حتى نسبت به شخص ما حمله نموده است.
بدین وسیله او خودش را مانند یك نفر قاتل معرفى كرده و طبق قانون هر مملكتى چنین شخصى كه مستقیماً به مقام سلطنت در صدد اسائه ادب برآمده و علناً نسبت به مقام سلطنت خیانت نموده (!!) محكوم به اعدام است و سزاى او مرگ است یا لااقل او باید در یكى از نقاط دور دست تا ابد حبس شود.
شما باید از سفیر انگلیس بخواهید كه شما را ملاقات نماید و رسماً نظریات ما را به او ابلاغ نمائید این دستخط مارا بدهید بخواند و یك نسخه از آن را به او بدهید و نیز ترجمه نامه عربى جمال الدین را به او تحویل داده و از او بخواهید كه همه اینها را براى وزراء انگلستان بفرستد و حتى به نظر نمایندگان پارلمان آنها نیز برساند تا هرگاه حق با ما است او را به حبس ابد محكوم نمایند و گرنه چگونه ما باید باور نمائیم كه دولت انگلستان حامى مقام سلطنت و وجود شخص ما است در حالیكه چنین شخص مفسد و بی شعورى با كمال آزادى در انگلستان اقامت كرده و این گونه مطالب را انتشار می دهد ».5
سفیر انگلیس، نامه شاه را (كه در تاریخ 28 اوریل 1892 به سفارت انگلیس تسلیم شده بود) به ضمیمه نامه محرمانه خود كه ترجمه آن نقل می شود، براى وزیر امور خارجه انگلستان می فرستد:
« نامه محرمانه شماره 82 مورخ 11 ماى 1892 از سرلاسل سفیر انگلیس در تهران به ماركیز آف سالیسبورى.
عالى جنابا عطف به نامه شماره 14 مورخ 19 ژانویه با ارسال رونوشت دستخط شاه ایران خطاب به امین السلطان اشعار می دارد به وسیله سید جمال الدین نامه خطاب به علماء ایران صادر گردیده است و در آن نامه مستقیماً به مقام سلطنت توهین و بشدت حمله شده است.
ترجمه نامه جمال الدین نیز كه موجب تغییر و اعتراض شاه گردیده ارسال می گردد. نظر شاه بر این است كه نویسنده این نامه مستحق مرگ یا حداقل حبس ابد می باشد.
من به امین السلطان گفته ام كه این نامه ها را براى ملاحظه جنابعالى تقدیم خواهم داشت ولى در عین حال به آن عالى جناب (امین السلطان) یادآورى كردم كه براى دولت امپراطورى انگلستان غیر ممكن خواهد بود بر علیه شخصى كه در لندن زندگى مى كند قدمى بردارد مگر به موجب مقرارت قانون.
با احترامات سر - ف - لاسل »6.
وقتى كه نسخه هاى نامه سید به « بعضى از علماى ایران » به وسیله یكى از یاران او به سفارت ایران در روسیه فرستاده می شود، « میرزا محمود خان علاءالملك » سفیر ایران در روسیه، به « موریر » سفیر انگلیس متوسل می شود، تا بلكه جلوى اقدامات سید را بگیرد. سفیر انگلیس هم، نامه محرمانه اى به شماره 87 مورخ 27 اپریل 1892 از « سنت پترزبورگ » براى وزیر امور خارجه انگلستان می فرستد، مضمون این نامه محرمانه هم با قدرى اختلاف، تقریباً به نامه فوق « سرلاسل » شبیه است.
شاه پس از نوشتن نامه مورد اشاره به امین السلطان باز از شدت خشم و ناراحتى در همان روز، نامه دیگرى به وى می نویسد:
« شرحى را كه این پدرسوخته شیخ جمال الدین نوشته است در واقع چیزى نیست جز اینكه از سر تا ته همه اش فحش و تحریك و اخلال برعلیه مقام سلطنت با این دلیل روشن در مقابل آنان هرگاه چنین شخصى را لااقل به زندان نیندازند دیگر چه نوع دوستى را دولت انگلستان نسبت به ما ادعا می كند چگونه من می توانم اظهارات دوستانه آنها را باور نمایم.
باید همین امروز از سفیر انگلیس بخواهید كه از شما دیدن نماید این دستخط را براى او بخوانید و رونوشت آن را به انضمام نامه عربى به او بدهید با این دلیل محكمى كه در مقابل خود دارند و جمال الدین به مقام سلطنت فحش گفته است او را باید بدون معطلى به حبس ابد محكوم نمایند وگرنه ما باید از دوستى انگلستان به كلى ناامید شویم »7.
امین السلطان هم، این دستخط را به ضمیمه نامه خود كه نقل می شود(2) همراه با نامه سید، خطاب به علماى مشهور، براى « حسنعلى خان نواب » می فرستد:
.............................................................................
2. وى این نامه را به « محمد على خان » سفیر ایران در انگلستان می نویسد: « بعدالعنوان مجدداً شیخ جمال الدین مقاله به عربى انتشار داده و براى توزیع بین مردم عراق عرب و سایر نقاط تعدادى از آن را فرستاده است. چند روز پیش آن مقاله به نظر اعلی حضرت همایونى رسید.
این دفعه جمال الدین بی شرمى را به اعلی ترین درجه رسانیده است چنان عبارات زننده و تندى بكار برده است كه هرگز سابقه ندارد از اول مقاله تا آخرش تمام مطالب یك پارچه تهمت و توهین به مقام سلطنت است حتى به این عبارات ركیك قناعت ننموده و علما را تحریك نموده است نه تنها خدمت به شاه را براى مردم ایران تحریم نمایند بلكه او را براى همیشه از مقام سلطنت خلع كنند. این مزخرفات را طورى ادا نموده است كه از تكرار آن شرم دارم.
من یك نسخه از آن مقاله را براى شما به پیوست فرستادم كه پس از خواندن آن را نزد « لرد سالیسبورى » ببرید و مفاد آن را براى او شرح دهید چون در این مقاله، خود شاه مستقیماً مورد هدف تهمت و افترا قرار گرفته لذا از جانب شاه نزد لرد سالیسبورى رسماً شكایت نمایید و به او بگویید كه چنین به نظر می رسد و در كشورى كه خودتان را دوست ما قلمداد میكنید شماها باعث این همه فتنه و آشوب شده اید همان بلواى را كه در مسأله رژى تنباكو راه انداختید باز هم دارید ادامه می دهید.
چگونه ممكن است نام این جزوه عادى را روزنامه گذاشت و گفت كه « روزنامه ها آزاد می باشد » آن هم جزوه اى كه علناً در مملكت فتنه و آشوب برپا كرده و صلح مردم را به هم زده اند. خلاصه چاره اى براى این كار باید كرد یا باید او را به حبس بیاندازند یا اینكه به جاى دور دستى تبعید نمایند تا اینكه اعلی حضرت همایونى به دوستى و حسن نیت دولت انگلستان اعتماد نماید.
« امین السلطان » (خواندنی ها شماره 6 سال 25 ص 43).
پنجشنبه نیز رسید با اینكه از ظهر گذشته است هنوز خبرى نرسیده من نمی دانم چكار باید كرد واقعاً دچار سرگیجه شده ام اعلی حضرت دستخطى نوشته و نامه اخیر جمال الدین خطاب به علماء را براى من فرستاده اند، من، هم دستخط شاه و هم نامه مزبور را فرستادم كه براى جناب آقاى سفیر ترجمه نمائید هرگاه ایشان خواسته باشند نامه سید جمال الدین و رونوشت دستخط را به لندن بفرستند مانعى نخواهد داشت من نمی دانم سفیر راجع به این موضوع چه فكر می كند البته جمال الدین به خود من حمله ننموده است ولى تمام مندرجات نامه اخیر او بر علیه اعلی حضرت همایونى می باشد.
امین السلطان »8.
سفیر انگلیس، باز پس از وصول نامه امین السلطان و دستخط شاه، نامه محرمانه دیگرى را در همان روز، براى وزیر امور خارجه انگلیس می نگارد:
« نامه محرمانه سرلاسل شماره 83 مورخ 11 ماى 1892 به ماركیز اوف سالیسبورى وزیر امور خارجه انگلیس.
عالى جنابا
عطف به نامه قبلى این جانب مورخ همین روز اینك با كمال افتخار ترجمه یادداشتى را كه امین السلطان به عنوان حسنعلى خان نوشته و در ضمن دستخط دیگر شاه را درباره جمال الدین ضمیمه نموده است تقدیم می دارد البته جاى تعجب نیست كه شاه از اتهاماتى كه بر علیه او به وسیله سید جمال الدین به عمل آمده بشدت عصبانى و متغیر گردیده است و از نتایج سوئى كه نوشته هاى او در ایران ایجاد خواهد كرد بیمناك می باشد عصبانیت شاه بیشتر از این لحاظ است كه سید جمال الدین حقایقى را درباره اوضاع فعلى كشور ایران فاش نموده است كه كمترین شكى را باقى نمی گذارد گرچه مقدارى از مطالبى را كه اظهار نموده اغراق آمیز به نظر می رسد.
امضاء سرلاسل »9.
وقتى كه ناصرالدین شاه از نامه هاى خود به امین السلطان نتیجه نمی گیرد، بر خشم وى افزوده مى شود و مجدداً نامه زیر را به وى می فرستد:
« جناب امین السلطان خیلى جاى تعجب است كه سفیر انگلستان درباره شیخ جمال الدین هنوز جوابى نداده است اگر او چیزى براى شما فرستاده به من اطلاع دهید والا این دستخط مرا به او نشان داده و جواب بخواهید.
در این تردیدى نیست كه این شخص شرور و متقلب باید به موجب مقررات قانون تنبیه شود معنى ندارد كه او در لندن نشسته و این مزخرفات را علناً بر علیه ما و مقام سلطنت در همه جاى دنیا انتشار دهد و نیز در مجله اى كه به راه انداخته است مردم را براى اختلال و شورش تحریك نماید ما هرگز نمی توانیم این مطلب را قبول كنیم كه دولت انگلستان دوست ما می باشد یا حامى مقام سلطنت ما است با اینكه هیچ كارى را نمی خواهد صورت بدهند به این شخص اجازه می دهند این همه مزخرفات بنویسد باز هم ادعا مى كنند انگلستان كشور آزادى است »10.
امین السلطان در تعقیب دستخط شاه، نامه اى به حسنعلى خان نواب می فرستد:
« بعدالعنون - امیدوارم حال شما خوب است. یادداشت شما درباره مطالبى كه در نامه شماره 99 لاسل قید شده است در شهر قم به دستم رسید راجع به مسائل مربوط به گمرك دستور لازم به جناب آقاى امین الملك داده ام او كارها را روبراه خواهد كرد من همچنین نامه و جواب جناب آقاى سفیر راجع به جمال الدین دریافت داشته ام ولى اعلی حضرت منتظر وصول جواب از طرف دولت انگلستان می باشند بهتر این است به هر نحوى است جوابى تهیه و براى من بفرستید تا بتوانم به عرض او برسانم.
نظر من این است جواب بدین مضمون تهیه شود دائر بر اینكه « دولت انگلستان آنچه از دستشان بر می آید در این مورد اقدام مساعد خواهند كرد ».
گر چه آنچه كه انگلیس ها می گویند صحیح به نظر می رسد ولى با این ترتیب این مرد را - ناصرالدین شاه - نباید زیاد مایوس نمود راه عاقلانه این است كه درباره كاررژى او به كمك انگلیسها امیدوار باشد بالاخره براى باز كردن حساب براى مطالبات كمپانى تنباكو به اعتبار كمپانى و وصول اموال رژى سعى خواهم كرد كه به نحو مطلوب عمل نمائیم...
امین السلطان »11.
سفیر انگلیس هم، نامه امین السلطان را به ضمیمه نامه ذیل، براى وزیر امور خارجه انگلیس ارسال می دارد:
« نامه شماره 99 مورخ اول ژوئن 1892 سر لاسل به عنوان وزیر امور خارجه انگلستان.
با كمال افتخار ترجمه نامه خصوصى امین السلطان خطاب به حسنعلى خان نواب را به پیوست تقدیم می دارد.
عالى جنابا قسمت اول این نامه راجع به شكایت هائى است كه دولت ایران از مأمورین گمرك دارد و تصور مى كنم لزومى ندارد كه در آن مورد زحمتى به آن عالى جناب داده شود فقط مطلبى را كه از نواب خواسته بودم كه به امین السلطان بگویم به نظر مبارك می رسانم جناب امین السلطان اظهار داشته است كه شاه مجدداً راجع به شكایتى كه از جمال الدین دارد در صدد مطالبه جواب از دولت انگلستان برآمده است آنها هنوز در این امید هستند كه بلكه كمپانى توتون و تنباكو بتواند مساعدت هایى به دولت ایران بنماید ضمناً امین السلطان در آخر نامه اش اظهار كرده كه شاه به حاكم جدید شیراز براى توقیف و تنبیه قوام الملك كه بدون اجازه اعلی حضرت صورت گرفته سخت متغیر گردیده است در نامه بعدى سعى خواهم نمود كه گزارش جامع این جریان را به عرض برسانم.
از حسنعلى خان نواب تقاضا كرده ام از امین السلطان براى این اطلاعاتى كه در اختیار ما گذارده است از جانب من تشكر بنماید و به ایشان بگوید كه موضوع جمال الدین را به نظر جنابعالى رسانیده ام ولى من باید یادآور شوم كه دولت امپراطورى انگلستان راجع به حفظ و حراست اموال و تأسیسات كمپانى تنباكو جز با مراجعه به مقامات قضائى نباید راه دیگرى را در نظر بگیرد...
امضاء لاسل. »12.
وزیر امور خارجه انگلیس، با توجه به نامه هاى شماره 82 و 83 سفیر خود در تهران، تلگراف زیر را می فرستد:
« عطف به نامه هاى 82 و 83 شما باید با در نظر گرفتن مفاد تلگراف 49 سپتامبر گذشته اینجانب با امین السلطان تماس بگیرید. »13
سفیر انگلیس، پس از وصول تلگراف فوق، این نامه را براى امین السلطان می فرستد:
« رونوشت نامه مورخه 6 ژوئن 1892 سفیر انگلیس در تهران به عنوان امین السلطان.
(پس از تعارفات) این جانب به وزیر امور خارجه انگلستان شرحى نوشته و خواسته هاى اعلی حضرت شاه ایران را دایر بر اینكه جلو نوشته هاى جمال الدین را باید گرفت بطور مشروح اطلاع داده ام من هم اكنون از جناب آقاى وزیر امور خارجه به موجب تلگراف دستورى دریافت داشته ام كه به جنابعالى اطلاعى بدهم راجع به اینكه دولت انگلستان حاضر است به سفیر ایران در لندن درباره تعقیب جراید در محاكم رسمى انگلستان نظریات خود را بدهد.
ولى قبلاً عرض مى كنم مطابق سوابق موجوده حتى اگر براى این كار دلیل محكم و قابل قبولى ارائه شود دیوان عالى كشور هرگز اجازه نخواهد داد كه یك قدرت خارجى قدمى بر علیه جراید انگلستان بردارد. دفاع هیئت منصفه و افكار و احساسات عمومى در انگلسان چنان قوى است كه به ندرت اتفاق مى افتد در این موارد قضات رأى موافقى بر علیه مدعى بدهند.14
امضاء لاسل ».
« لاسل » پس از ارسال نامه مذكور، در 9 ژوئن نامه محرمانه اى براى وزیر امور خارجه انگلیس می فرستد:
« قلهك 9 ژوئن 1892 نامه محرمانه، شماره 104.
« عالى جنابا با كمال افتخار رونوشت یادداشتى را كه با اطاعت از دستورى كه ضمن تلگراف شماره 34 داده بودید براى امین السلطان به وسیله اینجانب نوشته شده تقدیم می دارد.
من به امین السلطان تذكر داده ام كه امپراطورى انگلستان حاضر گردیده است كه به سفیر ایران در لندن درباره مطالبى كه جمال الدین در لندن بر علیه دولت انتشار داده است نظریات خود را اعلام بدارد اینك رونوشت شرحى كه براى امین السلطان نوشته شده به پیوست تقدیم می دارد.
« لاسل »15
به دنبال این همه مكاتبات و مذاكرات، از مفاد نامه 6 ژوئن سفیر انگلیس بر می آید كه وزارت امور خارجه انگلستان براى جلوگیرى از فعالیت هاى سید به وجود مدرك نیاز دارد و به همین لحاظ « میرزا محمد على خان » سفیر ایران در لندن، مداركى به وزارت امور خارجه انگلستان ارائه می دهد، تا دیگر سید فعالیتى بر علیه ناصرالدین شاه نكند. این امر از نامه سفیر ایران كه به شرح زیر است معلوم می شود:
« نامه مورخه 22 ژوئن 1892 میرزا محمد على خان سفیر ایران به عنوان ماركیز اوف سالیسبورى.
عالى جنابا با كمال افتخار اسنادى را كه دیروز راجع به آن با جنابعالى مذاكره شد حضورتان تقدیم داشتم امیدوارم آن عالى جناب هرچه زودتر ترتیبى دهند تا بدان وسیله بنده بتوانم خاطر مبارك ملوكانه را از هر حیث آسوده نمایم.
با تقدیم احترامات - محمد على ».16
در اثر اصرار ناصرالدین شاه، براى جلوگیرى از نشر مقالات سید در ضیاء الخافقین و ایراد سخنرانى در لندن كه به موقعیت شاه لطمه زده بود، سفیر ایران به دیدار وى رفته و از وى تقاضاى كمك می كند.
« ادوارد براون » در كتاب خود، در این زمینه می نویسد:
« در مقالات مربوط به ایران از هیچ گونه ناسزا به حكومت و شاه دریغ نمی كرد تا حدّی كه سفیر دولت ایران در لندن به نزدش شتافته و كوشش به تسلى و آرامش او نموده كه اگر خوددارى از نوشتن و گفتن از این موضوع نماید حاضر است یك مبلغ هنگفتى به او تقدیم دارد. ولى سید جواب منفى داد و گفت نه، راضى نخواهم شد مگر اینكه شاه كشته و شكمش دریده و جسدش به گور عرضه شود. این گفتار كه از او سر زده ما را معتقد می سازد كه قاتل شاه یكى از پیروان سید بوده است... ».17
نگرانى و حساسیت رژیم ناصرالدین شاه در قبال استمرار مبارزه سید جمال الدین اسد آبادى در لندن، از تشبثات حقیرانه و رذیلانه آن، براى سركوب حركت و تعطیل نشریه ضیاءالخافقین، كه نقشى اساسى در افشاى رژیم استبدادى قجرى داشت، كاملاً روشن و آشكار است... اما دولت انگلیس براى حفظ مصالح خود، بظاهر براى تعطیل آن نشریه، دنبال « مدرك » می گردید! ولى سرانجام با روشى غیر اخلاقى به تعطیل نشریه، اقدام نمود.
آقاى صدر واثقى می نویسد: « چنین بنظر می رسد كه طلوع و افول این نشریه در فاصله كمى انجام گرفته باشد، زیرا تا آنجا كه اطلاع در دست است، بعد از انتشار دو شماره، دیگر از شماره هاى بعدى آن، در دست نداریم18. البته مقالات این نشریه درباره موضوع و احوال ایران بوده است، اگر نگوئیم كه فعالیت هاى شاه و امین السلطان و سفیر ایران در لندن، در تعطیل آن مؤثر بوده، بی دخالت هم نبوده است... »19.
در مورد چگونگى به تعطیل كشاندن نشریه توسط دولت انگلیس، « سید حسن تقی زاده » كه خود آشنایى با نیرنگ هاى سیاسى داشت، چنین می نویسد:
« ... مشارالیه از بصره پس از چندى اقامت براى بهبود حالش كه علیل المزاج شده بود به لندن رفت و در ماه رجب سنه 1309 یك روزنامه عربى و انگلیسى موسوم به « ضیاءالخافقین » در لندن بنا كرد و در هر شماره از این روزنامه وى یك مقاله مى نوشت در خصوص اوضاع ممالك اسلامى.
مقاله شماره اول راجع به خرابى اوضاع ایران بود و در شماره 2 مورخ غرّه شعبان، صورت مكتوبى را كه خود سید خطاب به همه علماى بزرگ ایران، با اسم آنها نوشته و آنها را به خلع « ناصرالدین شاه » تحریك كرده بود، نشر كرد.
دولت انگلیس به وسائل عجیبى براى تعطیل این جریده متوسل شد و بالاخره وزارت خارجه انگلیس، به آن مطبعه كه حروفات عربى داشت و آن جریده را چاپ می كرد (در یك قصب ه اى در حوالى لندن) گفت كه اگر روزنامه « ضیاءالخافقین » مداومت كند، دولت انگلیس سفارش هاى خود را كه مبلغ كلى در سال می شد، از آن مطبعه قطع خواهد كرد و به چاپخانه دیگر خواهد داد. با این تهدید روزنامه خوابید... »20.
البته علاوه بر تعطیل نشریه، سلطان عثمانى هم به درخواست ناصرالدین شاه، با نیرنگ هاى دیگرى سید
جمال الدین را از لندن به اسلامبول دعوت نمود و با یادآورى ضرورت حضور سید در اسلامبول، براى ایجاد وحدت بین مسلمانان، او را به این « قفس زرین » كشید... كه چگونگى آن را در مقاله اى دیگر، همراه اسناد منتشر خواهیم ساخت.
تهران - سید هادى خسروشاهى
پاورقى ها:
1. سید جمال الدین اسد آبادى و بیدارى مشرق زمین، از استاد سید محمد محیط طباطبائى، با مقدمه و كوشش: سید هادى خسروشاهى، چاپ اول، تهران، 1370 صفحه 63 تا 66.
(این چاپ از كتاب استاد محیط طباطبائى، داراى 16 مقاله اضافى نسبت به چاپ قبلى كتاب است كه در سال 1350 در قم چاپ شده بود).
2. همان مدرك، صفحه 128 و 129.
3. روزنامه اعتمادالسلطنة، صفحه 37 و 147.
4 الى 16 - مجله « خواندنی ها » شماره 97 سال 24، ص 20 و شماره 5 سال 25 صفحه 23 الى 25. و شماره 6 سال 25 ص 21 الى 23. (آقاى مشیرى، رنج و زحمت ترجمه گزارش هاى موجود در وزارت امور خارجه انگلستان را بر خود هموار كرده و آنها را در مجله خواندنی ها منتشر ساخته است و همه ترجمه هاى منقول، از ایشان است كه در شماره هاى فوق مجله خواندنی ها چاپ شده است).
17. انقلاب ایران، تألیف ادوارد براون، چاپ تهران، صفحه 23.
18. نشریه ضیاءالخافقین، برخلاف نظر فوق، پس از انتشار پنج شماره، تعطیل گردید و خوشبختانه فتوكپى كامل هر پنج شماره، چند سال پیش توسط اینجانب از كتابخانه « بریتش موزیوم » - لندن - اخذ شد كه امیدوارم در فرصتى مناسب به انتشار هر پنج شماره آن، در مجموعه اى مستقل، مانند « العروةالوثقى » - كه با مقدمه اى از نگارنده یك بار در قم و براى بار دوم در « رم » - ایتالیا - منتشر شده است - اقدام كنیم.
19. سید جمال الدین حسینى، پایه گذار نهضت هاى اسلامى، تألیف صدر واثقى، چاپ تهران 1348، صفحه 243. كتاب آقاى واثقى در زبان فارسى، یكى از بهترین كتاب ها درباره سید جمال الدین است و پیش از ما هم ایشان از ترجمه هاى آقاى على مشیرى در مجله « خواندنی ها » در كتاب خود، استفاده كرده اند و خوشبختانه اصل اسناد وزاتخارجه انگلیس درباره سید جمال الدین هم توسط اینجانب، در سفرى دیگر، بطور كامل تهیه شده است كه امیدوارم همراه ترجمه كامل آنها، سرانجام روزى انتشار یابد!.
20. سید جمال الدین اسد آبادى، رهبر نهضت آزادی خواهى ایران، از سید حسن تقى زاده، به كوشش و مقدمه نگارنده، چاپ دوم، قم، 1350، صفحه 28-27.
سید هادی خسروشاهی