( 0. 0 )

به دنبال نشر كتاب «مصلح جهانى و مهدى موعود از دیدگاه اهل سنّت» كه در چند سال اخیر2 به طور مكرّر از سوى مؤسسه اطلاعات چاپ شده است، به بحثى از استاد ابوالاعلى مودودى، (از علماى بزرگ اهل سنّت و مؤسّس و نخستین امیر جماعت اسلامى پاكستان)...

نویسنده : سید ابوالاعلی مودودی

مترجم : استاد سید هادی خسروشاهی

 

یادداشتى بر این بحث1: ... به دنبال نشر كتاب «مصلح جهانى و مهدى موعود از دیدگاه اهل سنّت» كه در چند سال اخیر2 به طور مكرّر از سوى مؤسسه اطلاعات چاپ شده است، به بحثى از استاد ابوالاعلى مودودى، (از علماى بزرگ اهل سنّت و مؤسّس و نخستین امیر جماعت اسلامى پاكستان) در كتاب: «موجز تاریخ تجدید الدین و احیائه» چاپ دمشق، صص 25 ـ 40، برخوردم كه در آن به بررسى مسئله مهدى موعود مى پردازد و آن حضرت را به عنوان یك احیاگر ـ جهانى ـ معرّفى مى كند، ولى در پاره اى از احادیث تردید روا مى دارد و دیدگاه ویژه اى را اظهار مى كند...


این برداشت و اظهار نظر، در همان شبه قارّه هند ـ پاكستان، مورد سؤال قرار مى گیرد، و ایشان به پاسخ و توضیح مى پردازد كه این پرسش ها و پاسخ ها نخست در پنجاه سال پیش ـ نوامبر 1946م ـ در مجله «ترجمان القرآن» به زبان اردو درج مى گردد و سپس در سال 1991م ـ (جمادى الاخر 1412 هـ . ق) در مجله «المنصورة» ارگان جماعت اسلامى، صفحه 37ـ47، چاپ لاهور پاكستان، به زبان عربى منتشر مى شود كه ترجمه فارسى هر دو بحث براى نشر در «ویژه نامه» ستاد بزرگداشت مراسم نیمه شعبان «مسجد انگجى» تبریز، تقدم شد و در «كعبه مقصود» نشریه ویژه نیمه شعبان (چاپ تبریز) درج گردید و اینك براى آن كه استفاده از آن براى همگان مقدور گردد، در ضمن این كتاب : «مصلح جهانى» نقل مى شود.3


در اینجا اشاره به این نكته هم ضرورى است كه ترجمه عربى این بحث، توسط برادر بسیار عزیز ما، استاد شیخ خلیل الحامدى، مسئول بخش عربى جماعت اسلامى پاكستان، ترجمه شده و توسط وى نیز به اینجانب ارسال شده است كه متأسفانه سال پیش، پس از بازدید از بوسنى و سپس ایران و مراجعت به پاكستان، در حادثه اى ناگوار به رحمت حق پیوست...


روابط و مكاتبات ما با ایشان و مرحوم مودودى، شاید به نیم قرن پیش برمى گردد كه نقل داستان آن، فرصت دیگرى مى طلبد، به هر حال استاد خلیل حامدى، مانند مولانا مودودى، از شخصیت هاى برجسته برادران اهل سنّت ما در پاكستان بود كه از انقلاب اسلامى ایران دفاع كرد و در عقاید خود، خود را به اهل بیت نزدیك مى یافت. خداوند ایشان را غریق رحمت خود سازد و از تقصیرات همه ما بگذرد. فانه لعفوّ غفور. سیدهادى خسروشاهى ، قم ـ حوزه علمیه


جایگاه احیاگر كامل
با نگاهى به تاریخ اسلام در مى یابیم كه تاكنون در میان امّت اسلامى یك مجدّد و احیاگر كامل ظهور نكرده است. اگر چه خلیفه عمربن عبدالعزیز نزدیك بود به این جایگاه والا دست یابد، ولى اجل بهوى مهلت نداد تا به این مقصود برسد! احیاگرانى كه پس از وى آمدند هر كدام تنها در رشته یا رشته هاى ویژه اى به تجدید پرداختند، از این رو جایگاه «احیاگر كامل» و جامع الشرایط، همچنان خالى است، ولى عقل و طبیعت و گردش روزگار جملگى این را طلب مى كند كه چنین «رهبر»ى ظهور كند تا تمام جوانب و رشته هاى دین و زندگى را تجدید و احیاء نماید، خواه ظهور وى در این زمان باشد، یا پس از هزار سال دیگر. این رهبر همان امام مهدى است كه در «حدیث نبوى» پیش گویى هاى روشنى درباره وى آمده است.4


مردمان این عصر، وقتى نام این مرد منتظر را مى شنوند، از سر ناآگاهى و جهل دچار شگفتى و ناباورى مى شوند و گله مى كنند كه مسلمانان نادان، به خاطر انتظار ظهور این مرد كامل، دچار سستى و ناتوانى گشته اند؟! آنان مى گویند حقیقتى كه افراد ناآگاه آن را درست نمى فهمند و در نتیجه از تلاش و كوشش باز مى مانند، اصولا روا نیست حقیقت به شمار آید!  سپس مى گویند: اعتقاد به ظهور مردى از جهان غیب كه به طور كلّى در میان امّت هاى متدین رایج است، نوعى توهّم و خیالبافى است!


ولى باید توجّه كرد كه: اگر پیامبران پیشین، در این زمینه به امّت هاى خود نوید داده اند، همان گونه كه خاتم پیامبران(صلى الله علیه وآله) به امّت خود نوید داده است، كه اسلام قبل از پایان حیات نوع بشر، تمام جهان را در برمى گیرد و انسان پس از اینكه شكست نظام هاى وضعى را بیازماید و از عواقب وخیم آن رنج ببرد، سرانجام ناچار خواهد شد به نظامى كه خداى متعال براى زندگى بشرى وضع نموده است روى بیاورد، انسان در سایه «رهبرى بزرگوار» به این نعمت نائل خواهد آمد.


رهبرى كه پیامبرگونه رفتار خواهد كرد و اسلام را به صورت اصلى به طور كامل اجرا خواهد كرد. اگر پیامبران چنین مژده اى به امّت هاى خویش داده اند، چرا جاى تعجّب ندارد و چرا این امر از توهّم و خیالبافى به دور است. آیا امكان ندارد كه این سخن پیامبران به سایر امّت هاى كره زمین رسیده باشد و بعضى از این امّت ها از روى ناآگاهى، محتواى اصلى آن را تغییر داده و جامه اى گشاده، از توهّمات و خرافات بر آن پوشانده باشند؟


امام مهدى
البته باید گفت : گروهى از مسلمانان كه به ظهور امام مهدى قائلند، در این كژ فهمى خود از نوگرایانى كه منكر ظهور وى شده اند دست كمى ندارند! آنان گمان مى كنند كه امام مهدى مردى خواهد بود همانند مشایخ و صوفیان قدیمى! و همین كه مردم بشنوند كه او از یك مدرسه قدیمى یا از گوشه اعتكاف بیرون آمده و تسبیح به دست! وردگویان به خلایق اعلام مى نماید:
«اى مردم! من مهدى هستم!»


ناگهان علما و مشایخ، كتاب به دست به سویش مى شتابند! و از روى علائم و نشانه هایى كه از او دارند او را شناسایى مى كنند. سپس بیعت عمومى خواهد بود و در پى آن اعلام جهاد، آنگاه همه درویشان معتكف در خلوت كده ها و مشایخ بزرگ به یارى اش مى شتابند و زیر پرچم او گرد مى آیند!!


... و چون جنگ و نبرد آغاز شود، شمشیر براى خیر و بركت به كار مى رود و رفتارهاى معنوى و روحى در كارزار، كارساز مى شود! و پیروزى بهوسیله ورد و دعا میسّر مى گردد! تا آنجا كه اگر مجاهدان به كافرى نگاه كنند، به حالت اغما مى افتد و همین كه دست به دعا علیه دشمنان برمى دارند، دشمنان، سست و زبون مى شوند و موریانه تانك ها و هواپیماهایشان را سوراخ سوراخ مى كند!


متأسفانه اغلب مسلمانان درباره ظهور مهدى چنین تصوّراتى دارند، ولى آنچه من در این باره درمى یابم این است كه واقعیت كاملا برعكس است. یعنى برداشت و تصوّر من این است كه امام موعود، «رهبرى» خواهد بود كه از دیگر رهبران نوگراتر و به دانش هاى جدید با نگاه مجتهد آگاهِ بابصیرت، مى نگرد. مسائل زندگى را به خوبى درك مى كند، و به جهانیان ثابت مى كند كه در عقل و اندیشه و تفكّر سیاسى، بر همگان برترى دارد و در فنون جنگ داراى تبحّر كامل است و در پیشرفت و ترقّى سرآمد همه نوگرایان معاصر خویش است.


و البتّه من بیم آن دارم كه حضرات مشایخ و روحانیون! خود نخستین كسانى باشند كه نسبت به رویكرد وى به وسایل امروزین و روش هاى اصلاحى نوین، زبان به اعتراض بگشایند! از سوى دیگر اعتقاد دارم كه شكل و شمایل ظاهرى آن حضرت، از عموم مردم متفاوت نخواهد بود; به طورى كه مردم با علائم و نشانه هاى خاصى او را بشناسند! همچنین پیش بینى مى كنم كه او ظهور كند و كارهاى مهمى را انجام دهد و خلق خدا پس از رحلت وى(؟!) تازه دریابند كه همو جانشین به حقّ خط مشى نبّوت است كه در روایات به آن بشارت داده شده است، زیرا ـ چنان كه اشاره شدـ جز پیامبر، هیچ كس نمى تواند با ادّعاى انتصاب، كار خود را آغاز كند و جز پیامبر، از روى یقین نمى داند كه خدا چه وظیفه اى در این دنیا بر عهده او گذارده است؟ منصب مهدى چیزى نیست كه با ادّعا قبول شود، بلكه جزو امورى است كه انسان پس از تحمّل وظایف آن، شایستگى عهده دارى آن را به اثبات مى رساند. به نظر من هر كس بى جهت چنین ادّعاهایى بكند و هر كس آن را باور نماید، بضاعت علمى اندك و ذهن عقب مانده اى دارد!


. . . پس آنچه از كیفیت كار امام مهدى در ذهنم مى گذرد با آنچه در اذهان مردم وجود دارد، كاملا متفاوت است، زیرا من در كار او، زمینه اى براى امور خارق العادّه، مكاشفه، الهام و ریاضت معنوى و جهاد با نفس مى بینم و بر این باورم كه او ناچار است مراحل پیكار و مبارزه و تلاش شدید را همانند هر رهبر انقلابى، از سر بگذراند. مهدى روش جدیدى در اندیشه و تفكر برپا خواهد كرد كه بر مبانى اسلام ناب استوار است و تفكّر مردم را دگرگون كرده و به طور همزمان یك حركت نیرومند فرهنگى و سیاسى به وجود مى آورد. و آن گاه «جاهلیت نوین» با تمام نیروها و امكانات در برابر او بپا خواهد خاست و با دعوت او مخالفت ورزیده و در برابر حركت او مقاومت خواهد كرد.


ولى او سرانجام بر قدرت آن چیره گشته و یك دولت اسلامى استوار بپا خواهد كرد كه از یك سو، روح اسلام ناب در رگ هاى آن جریان دارد و از سوى دیگر، ترقّى و پیشرفت آن در علوم تجربى و طبیعى، به اوج تكامل مى رسد تا حدیث شریف مصداق واقعى یابد: «... ساكنان زمین و آسمان از آن خشنود مى شوند، آسمان از بارش باران تا آخرین قطره دریغ نمىورزد و زمین هر آنچه كه از گیاه و بركت در دل دارد بیرون مى ریزد».


اگر امیدواریم كه زمانى فرا خواهد رسید كه اسلام بر اندیشه هاى جهان حاكم گشته و تمدّن و سیاست آن بدون تردید فائق خواهد آمد، پس حتماً ظهور این رهبر بزرگ كه این دگرگونى و انقلاب جز با رهبرى فراگیر و خردمندانه او میسّر نمى شود، قطعى است. بنابراین چرا بعضى ها از اندیشه ظهور امام هدایت و رستگارى در این جهان، اظهار شگفتى مى نمایند؟ در حالى كه در همین جهان چون هیتلر و لنین، سركردگان كفر و ضلالت ظاهر مى شوند4 و دگرگونى هایى ایجاد مى كنند!


نشانه هاى مهدى و جایگاه او در دین
پرسش: ما در بخشى از آنچه در كتاب «موجز تاریخ تجدیدالدین و احیائه» درباره مهدى مرقوم داشته اید، با شما اختلاف نظر داریم. شما اعتقاد ندارید كه مهدى موعود ویژگى هایى دارد كه در بین دیگر افراد، غیر پیامبران، منحصر به فرد است؟ در حالى كه در احادیث نبوى نشانه هایى آمده است كه چگونگى شخصیت مهدى را به طور روشن متمایز مى سازد. شما بر چه اساس از روایت هاى مندرج در این خصوص، چشم پوشى مى كنید؟


پاسخ: روایت هاى مذكور در كتب حدیث درباره ظهور مهدى از سوى بزرگان علم حدیث به شدت مورد انتقاد قرار گرفته، تا آنجا كه حتى برخى نیز منكر ظهور مهدى شده اند. از كتاب هاى اهل رجال چنین برمى آید كه روایان این احادیث اكثراً از اهل سنّت نیستند. همچنین از نظر تاریخى روشن است كه فرقه هاى گوناگون در تاریخ اسلام براى مقاصد سیاسى و فرقه اى خود، از این احادیث استفاده كرده و كوشیده اند نشانه هاى مذكور در آنها را بر یكى از مردان خود منطبق سازند. از خلال آنچه بیان كرده ام، من به این نتیجه رسیده ام كه این روایات تا مرز خبر در ظهور مهدى صحیح است. ولى آنچه در نشانه هاى تفصیلى مهدى آمده است، به گمان من اغلب صحت ندارد. شاید افرادى كه در این كار منافعى داشته اند بعدها آنها را به سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) افزوده اند. از این رو، اگر كتاب هاى مدّعیان مهدویت در دوران هاى گوناگون را بررسى كنیم، خواهیم فهمید كه این روایت هاى ضعیف دست مایه عمده فتنه ها و بدعت هایى را كه بر ضد اسلام برانگیخته اند، در اختیار آنان گذارده است.


من پس از تأمل طولانى در كلیه پیش گویى هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به این مطلب رسیده ام كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آنها درباره اتفاقاتى كه در آینده روى مى دهد، نشانه هاى مفصّلى آنگونه كه در احادیث ظهور مهدى بیان شده است، بیان نمى كنند. ایشان نشانه هاى اصلى را بیان مى نمودند و روش كار ایشان آن گونه نبود كه به جزئیات امر بپردازند.


پرسش: در تألیف خود «موجز تاریخ تجدیدالدین و احیائه» ضرورت قیام مهدى را مى پذیرید، ولى مأموریت مهدى چیست كه به خاطر تحقّق آن، ایشان مبعوث مى شوند؟ شما تلاش كرده اید آن را با واژه هاى جدید بیان كنید بى آنكه از آنچه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این باره آمده است، آن را اثبات نمایند؟ بنابراین پسندیده است كه در پرتو احادیث تمام اینها را تبیین كنید، از این بالاتر اینكه شما در كتاب مذكور، از ذكر چیزى درباره جایگاه مهدى و ویژگى هاى متمایز او سر باز زده اید، همچنین نگفته اید كه آیا اطاعت از او بر مسلمانان واجب است یا خیر؟ بلكه او را در شمار عموم احیاگران قرار داده اید! همچنین تردیدى نیست ـ همان گونه كه در كتاب شما بخش المجددین (احیاگران) به كسى كه كامل است و كسى كه كامل نیست، اشاره شده است، كه واژه «احیاگر» نه به عنوان اصطلاح، بلكه به عنوان لغت (به گمان قوى) به كار رفته است، ولى مادام كه احیاگر، معصوم از خطا نیست و لازم است مهدى معصوم از خطا باشد، چگونه مى توان مهدى موعود را در شمار عموم احیاگران قلمداد كرد؟


پاسخ: لازم است ابتدا درباره خود واژه «مهدى» كه در حدیث آمده است بیاندیشیم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) واژه «هاد» را به كار نبرده، بلكه واژه «مهدى» را، یعنى كسى كه خدا او را به حقّ هدایت كرده، به كار برده است. بنابراین جایز است این واژه بر هر امام یا رهبرى یا امیرى هم، اگر بر صراط مستقیم باشند، اطلاق شود. ولى «المهدى» (با الف و لام» اطلاق نمى شود، مگر بر كسى كه ویژگى خاصّى داشته باشد كه او را از دیگران متمایز مى سازد، تا این ویژگى او نشان داده شود كه این مطلب در سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) راجع به آن موعود منتظر آمده است: «زمین را پر از قسط و عدل مى كند همچنان كه از ظلم و ستم لبریز شد و هفت سال حكمرانى مى كند».


پس براى برجسته كردن ویژگى او، مهدى موعود با تعریف به (الف و لام)، «المهدى» خوانده شده ولى نمى توانیم بگوییم كه منصبى در دین وجود دارد به نام «مهدویت» كه مسلمان باید آن را بشناسد و او امام معصوم است. در واقع این اندیشه ـ اندیشه عصمت غیر پیامبران ـ یك اندیشه شیعى محض است كه ما به آن اعتراف نداریم!5

------------------------------------------------------------------------------- 

1. این بحث نخست در ماه شعبان 1417 هـ . ق ـ 1375ش ـ در نشریه «كعبه مقصود» در تبریز درج گردید و سپس در روزنامه «اطلاعات» و «همشهرى» و بعد در «اطلاعات هفتگى» منتشر شد و اخیراً نیز در كتاب «برترین هاى فرهنگ مهدویت در مطبوعات» ج اول، ص 299 ـ 314 نقل شد.

2. سال هاى 4 ـ 1373.

3. گر چه بسیارى از این احادیث در كتاب هاى مسلم، ترمذى، ابن ماجه و المستدرك آمده است، ولى در اینجا بى فایده نیست كه به روایتى اشاره كنیم كه الشاطبى در المرافقات و شیخ اسماعیل شهید در منصب الامامه آن را نقل كرده اند. سرآغاز دین شما نبوت و رحمت است و (این دوره)به گونه اى كه خواست خداوند است، خواهد بود. سپس، خداى متعال آن را از میان برمى دارد. آنگاه (دوره) خلافت به روش نبوت، آن گونه كه اراده خداوند است، خواهد بود. سپس خداوند آن دوران را به پایان مى برد. بعد دوران «خلافت موروثى» فرامى رسد و سپس خداى متعال آن دوران را از میان برمى دارد، آنگاه اداره امور به شكل «ملوكیت استبدادى» خواهد بود، تا دوران آن نیز به پایان برسد. بعد، دوران خلافت به روش نبوت پیش خواهد آمد كه بر اساس سنت پیامبر در بین مردم رفتار خواهد شد و اسلام در روى زمین سایه خواهد گستراند، كه ساكنان زمین و آسمان از آن خشنود مى شوند. اسمان از بارش باران تا آخرین قطره دریغ نمىورزد و زمین هر آنچه از گیاه و بركت در دل دارد، بیرون مى ریزد. البته نمى توانم قضاوت كنم كه این روایت از نظر سند تا چه حد معتبر است ولى تردیدى نیست كه مفهوم آن، با هر آنچه از این قبیل در كتب حدیث آمده، مطابقت دارد. در این روایت به پنج دوره تاریخ اشاره شده است، سه دوره آن تاكنون سپرى شده است و دوره چهارم را در این هنگام مى گذرانیم. اما دوره پنجم كه در این روایت پیش بینى شده است، تمام شواهد نشان مى دهد كه زمان و تاریخ همچنان به سوى آن مى شتابد. چرا كه بشریت تمام نظام هاى وضعى انسان را آزموده است و آن را مصیبت بار و بى ثمر یافته و اكنون پس از سال ها سرگردانى و آشفتگى، از بازگشت به اسلام ناب گریزى نیست.(مؤلف)

4. مولانا مودودى، موجز، تاریخ تجدیدالدین و احیائه، ص 25، 40، چاپ دمشق.

5. ما مطالب استاد مودودى را به عنوان یك عالم سنّى معروف كه ظهور حضرت مهدى را مى پذیرد و اصل و صحت آن را باور دارد; ترجمه مى كنیم و بى شك معناى این، قبول همه ادعاهاى وى نیست.

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. 0 )
Review Count : 0 Review

Change the CAPTCHA code