( 4.3 31 )

پس از پیروزی حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه برضد نیروهای فاشیستی ـ صهیونیست ها و استقبال نسل جوان دنیای اسلام از روش مبارزاتی حزب الله، ...«فقهاء البترول و علماء السلطان»! در گوشه و كنار دنیای عرب به حركت درآمدند ...
نویسنده: استاد سید هادی خسروشاهی

مقدمه: پس از پیروزی حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه برضد نیروهای فاشیستی ـ صهیونیست ها و استقبال نسل جوان دنیای اسلام از روش مبارزاتی حزب الله، و پس از روشن شدن كمك و یاری مقاومت اسلامی لبنان به برادران مسلمان فلسطینی محاصره شده از سوی مصر و اسرائیل، در «غزه» و همكاری لجستیكی حزب الله با حماس، و پس از اوج گیری گرایش به ضرورت «مقاومت اسلامی» در قبال امپریالیسم و صهیونیسم در میان نسل جدید اعراب... «فقهاء البترول و علماء السلطان»! در گوشه و كنار دنیای عرب بحركت درآمدند و ضمن تكفیر شیعه و هشدار در مورد «تبشیر شیعی!!» و اعلام خطر از هجوم!! تشیع به دنیای اهل سنت و حتی تحریم دعا كردن برای پیروزی حزب الله توسط فقیهان كروكور آل وهاب (علمأ وابسته به حاكمیت ارتجاعی زر و زور و تزویر)... ناگهان بعضی از علما باصطلاح معتدل الازهر و یا ساكنان بلاد عربی دیگر هم به «رافضی» و «مبتدع»! خواندن شیعیان پرداختند و در رأس همه آنها، متأسفانه دوست و برادر قدیمی ما، شیخ یوسف القرضاوی قرار گرفت كه ناگهان مستبصر! گردید و به میدان آمد و از خطر تهاجم و تبشیر شیعی «مبتدع»! در ماهواره های آل سعود و در كنفرانس ها و كتاب های كه منتشر ساخت، خبر داد! و به جنگ با شیعه، آنهم به عنوان باصطلاح دبیركل «اتحادیه علمای مسلمان جهان اسلام!» پرداخت.

متأسفانه شیخ قرضاوی در همین بحران و در اوج بی تقوائی به تحریف تاریخ پرداخت و كتابی هم تحت عنوان: «تاریخنا المفتری علیه» منتشر ساخت كه درآن به دفاع از معاویه بن ابی سفیان یزید و بقیه تفاله های بنی امیه و بنی عباس و حتی حجاج بن یوسف ثقفی پرداخت... و در این راستا به شخصیت های برجسته حركت های اسلامی معاصر، بویژه مولانا سیدابوالاعلی مودودی موسس و امیر جماعت اسلامی پاكستان و شیخ محمدغزالی و شهید سیدقطب، به شدت حمله كرد و انتقاد آنان از روش حكومت بنی امیه و بنی عباس، را خلاف حقیقت نامید! و كتاب «خلافت یا سلطنت» مودودی و «عدالت اجتماعی در اسلام» سیدقطب و كتاب شیخ محمدغزالی را جزء كتب ضاله! تلقی كرد و آنان را «افتراء» گویان نامید.

این دفاعیه شیخ قرضاوی از بنی امیه نخست در بیروت و سپس عمان و بعد كویت و مصر و... در تیراژ وسیعی با هزینه آل وهاب چاپ و بطور رایگان توزیع گردید.

البته برادر عزیزمان دكتر احمد راسم النفیس، استاد دانشكده پزشكی اسكندریه و از شیعیان معروف مصری، در كتاب «القرضاوی، وكیل بنی امیه» به دفاع از حق برخواست و اباطیل شیخ را با مستندات تاریخی پاسخ داد، ولی آنچه كه در این میان مهم است این نكته است كه آل سعود، كوشیدند كه شیخ یوسف القرضاوی را از «رهبران اخوان المسلمین» قلمداد كنند تا روابط شیعیان و اخوان را تیره سازند...

اما علیرغم خواست آنان اغلب اعضا «مكتب الارشاد» اخوان المسلمین در مصر، به دفاع از شیعه پرداختند و حتی «مرشدعام» شیخ مهدی عاكف، ضمن ارسال پیامی، در بحران تجاوز اسرائیل به لبنان، اعلام نمود كه اخوان حاضرند ده هزار نفر از میلشیای رزمنده خود را به لبنان اعزام دارند تا در كنار حزب الله و مقاومت اسلامی لبنان، بر ضد متجاوزان، بجنگد! و مناء سفائه همین اعلام همدردی و آمادگی، باعث گردید كه بغض و كینه ارتجاع عرب و حاكمیت های مزدور، نسبت به اخوان تشدید گردد و ده ها نفر از رهبران و اعضا اخوان المسلمین مصر، دستگیر و به زندان بروند و سپس گروه هایی از شیعیان مصر تنها به دلیل شیعه بودن، بازداشت و زندانی شوند و سرانجام چند هفته قبل، سازمان امنیت مصر، ضمن دستگیری 17 نفر دیگر از رهبران اخوان، به اتهام تشكیل یك سازمان بین المللی – التنظیم الدولی- خواستار تعقیب و بازداشت دیگر منسوبین به این تنظیم – از جمله دكتر ایاد السامرائی، رئیس فعلی مجلس ملی عراق، كه عضو رسمی حزب اسلامی عراق است- گردید...و به موازات این تلاش های مذبوحانه، گروهی از جوانان مصری را كه در كمك به مردم غزه، با حزب الله همكاری داشتند، به بهانه عضویت در «هسته مصری حزب الله» بازداشت و به زندان افكند كه هم اكنون برای محاكمه به دادگاه نظامی مصر تحویل گردیده اند...
در این بحران عظیم و تبلیغات وسیع دشمنان علیه شیعه و تشیع و هواداران اخوانی آن و صدور تكفیرنامه های مكرر و متعدد از سوی «فقهاء البسترول» آل سعود در وجوب قتل رافضی ها! كه گویا «ام المؤمنین» و «صحابه» را «سب» می كنند؟! مردی از تبار اخوان راستین، علیرغم مشكلاتی كه پس از جریان 11 سپتامبر، با آن ها روبرو است، در مقاله ای روشنگر به دفاع از شیعه پرداخت و چگونگی روابط با شیعیان و عقاید اخوان المسلمین را تشریح نمود.
مهندس یوسف ندا، به علت فعالیت های اجتماعی- اقتصادی در سطح جهان و تأسیس «بنك التقوی» در سوییس، كه جناب شیخ قرضاوی هم از سهامداران عمده آن بود (بقول خود او در «الجزیره» «ملالیمی» - ملیم واحد پول ریز مصر – در آن سهام داشت و بقول یوسف ندا، «ملایین» بود!) به عنوان یكی از رهبران سازمان بین المللی اخوان – التنظیم الدولی- معروف شده است.

یوسف ندا علیرغم اینكه در دادگاه سوییس و ایتالیا، از اتهامات اف-بی-آی آمریكا تبرئه شد، ولی بانك تأسیس یافته توسط او دچار ورشكستگی شد و اموال او هم «مصادره» یا توقیف گردید. اما یوسف ندا علیرغم این فشارها و اقامت اجباری 7 ساله در منزل خود در «لوگانو» دفاعیه اخوان از شیعه را در «اسلام ان لاین» منتشر ساخت كه مورد توجه مسلمانان جهان قرار گرفت.

... با توجه به سابقه چند دهه دوستی و اخوت بین ما و روابط فرهنگی درازمدت، دو هفته قبل تلفنی با وی تماس گرفتم و ضمن ابراز تأسف نسبت به شرایطی كه برای او پیش آورده ا ند، از وی خواستم اجازه دهد كه بحث منتشر شده وی را، در راستای ایجاد وحدت مسلمین و تقریب بین مذاهب اسلامی، و دفاع از حق و حقیقت و روشن شدن موضع گیری رسمی اخوان المسلمین نسبت به شیعه و تشیع، ترجمه و در جراید ایران منتشر سازم؟
مهندس یوسف ندا، ضمن ابلاغ سلام و احترام به ملت شریف ایران و دوستانی كه از قدیم با آن ها در ایران، آشنا است و روابطی دارد، در مورد ترجمه، گفت: «اختیار ما هم با شماست»! اینك ترجمه فارسی نوشته یوسف ندا را در «اطلاعات» منتشر می سازیم و متن عربی آن را در شماره آینده مجله «رساله التقریب» ارگان مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، مطالعه فرمائید.

تردیدی نیست كه موضع گیری های خصمانه آل سعود و ارتجاع عرب – كه به تعبیر قرآن مجید «أشّد كفراً و نفاقاً» می باشند و تكفیرها و تبلیغات ضد وحدت مسلمین و ضد تقریبی تبهكاران، مانند همیشه، سرانجام نیكی برای آنان نخواهد داشت و خداوند وعده می دهد: «فمن أظلم ممّن افتری علی الله كذباً او كذّب بآیاته انه لایفلح المجرمون»
تهران: جمعه 15 شعبان 1430 هـ

سیدهادی خسروشاهی

 

بخش اول - اخوان المسلمین و شیعه

یوسف ندا

گستردگی جغرافیایی اندیشه اخوان المسلمین و میزان روابط اعتقادی و سیاسی آنان با شیعیان، بیش از آن كه تحت تأثیر موانع جغرافیایی باشد، از «افت وخیزهای تاریخی» تبعیت می كند؛ چرا كه پیروان مذاهب شیعی در داخل محیط جغرافیایی امت اسلامی رشد كرده و زیسته اند و همچنان در درونِ آن قرار دارند.
هرچند میان گروه هایی كه مكتب اخوان را به عنوان مرجع اندیشه خویش پذیرفته اند، تفاوت هایی دیده می شود، ولی این تفاوت، به دگرگونی های دائمی و ابداع های جهشی در نسلهای متفاوت اخوانی ها بازمی گردد كه زاده تفاوت محیط های زیستی و تفاوت های فرهنگی ـ تربیتی آنها در نقاط و محیط های مختلف است.
از اصول ثابت در عقاید اخوان آن است كه «الله» پروردگار پاك و مقدس جهان است كه با فرستادن «وحی» در قالب كلامی مقدس بر سرورمان حضرت رسول اكرم(ص) از قداست خویش به ایشان بخشید و به جز این دو، هرچه بر روی زمین قرار دارد، از فرزندان آدم و مخلوقات دیگر، همه فاقد این نوع قداست هستند؛ هرچند كه جانشینان خدا بر روی زمین باشند. آن گونه كه از سخنان و دیدگاه های اخوان فهمیده می شود، حتی «خلفای راشدین» كه از این دین خدا محافظت كردند تا به دست ما برسد و بر ما است كه از سنتهای آنان تبعیت كنیم، نظریات و دیدگاه های متفاوتی داشته و از اشتباه در تفسیر و استدلال هایشان به دور نبوده اند، بلكه آنها انسان هایی فاقد قداست نبوی هستند. در مورد خاندان رسول اكرم و اصحاب و همسران ایشان نیز گفته می شود كه آنان سزاوار احترام هستند و از عملكرد و جهاد و اخلاص آنان و خدماتشان به رسول خدا و بهره مندی آنان از علوم وحی دفاع می كنیم؛ ولی همگی انسان هایی فاقد قداست نبوی هستند.

از دیگر اصول ثابت در اندیشه اخوان آن است كه حضرت علی ـ (ع) ـ صالح ترین و پرهیزكارترین شخص در میان خلفای راشدین بود و این موضوع، یك حقیقت تاریخی ثابتی است كه اخوان آن را از خود نقل نمی كنند. همچنین در برابر منش فاخر و سخنان و كردار بانو فاطمه زهرا(ع) و زینب و اصل و نسب شان، واكنشی به جز احترام و تكریم نمی توان داشت و سرورمان امام حسن، از نظر اخلاق و دین و علم و نسب، بزرگ و بلندمرتبه بود و امام حسین با شرافت و تقوا زندگی كرد و با شهادت از این دنیا رخت بربست. ایشان والاترین نمونه در دفاع از دین و شهادت در راه خدا بود.

اخوان المسلمین بر این باور استوارند كه «فقه» و آن چه از اختلاف نظریات و آرای فقهی در میان مذاهب اسلامی وجود دارد، همگی مسائلی بشری و ساخته و پرداخته ذهن زمینی است كه فقیهان بزرگوار، تمام زندگی و تلاش های فكری خود را با اخلاص و دقت فراوان در راه ایجاد آن فدا كرده اند و در تكامل این مسیر، از تمام پژوهش های علمی در لغت و تاریخ و حدیث و بحث و نظر بهره برده اند. این باور و اصل ثابت در اندیشه اخوان، احترام نهادن و بزرگداشت فقیهان و متصدیان این دانش را لازم می شمرد؛ چه آن كه آنان متون اصلی را از نابودی پاس داشتند، لیكن نتیجه تلاش آنها، تولیدی بشری و نه ربانی است.

باز بودن باب اجتهاد و لزوم باز نگه داشتن آن تا روز قیامت نیز از باورها و اصول ثابت اخوان است؛ لیكن تنها كسی حق تصدی این منصب را دارد كه ابزارهای لازم را از دانش لغت و تاریخ و درك و شناخت بالا و دقت و اندیشه روشن، دارا باشد.

از دیگر اصول ثابت اخوان المسلمین آن است كه تلاش های اجتهادی پیشوایانِ دینی و فقیهان درباره تاریخی معین و محدودی صورت گرفته و بخشی از فتواها و تفسیرهایی را كه در پی داشته اند می توان مختص به زمانی خاص دانست و تعمیم و استمرار تمام آنها به زمان حاضر درست نیست. بر این اساس نمی توان همچنان به این دلیل كه به ظاهر از ضروریات دین هستند در هر زمان و مكان به آن ها پای بند بود. بهترین مثال بر این گونه فتاوا، آرای ابن تَمیمه و ابن قیم درباره لزوم اطاعت از «ولی امر» است كه به ابزاری در دست طاغوتان و غاصبان حكومت ها برای تداوم سلطه خود و فرزندانشان بر مردم، تبدیل شد و به این بهانه كه آن ها ولی امر مسلمانان هستند و به نام دین امر و نهی می كنند و اطاعت از آنان واجب است. در این زمینه نیز به احادیثی استناد كردند كه آنها را مطلق دانسته و به قیود آنها یا آن چه درباره ضعف یا قوت آن ها گفته شده، توجهی نكردند. همچنین به بخشی از این آیه كریمه استناد كردند: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم: ... خدا را اطاعت كنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت كنید...» (نساء/59) در حالی كه ادامه آیه، قاعده ای اصلی را بیان می كند و آن را معیار در زمان اختلاف است: «پس هرگاه در امری [دینی] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید...» بر این اساس خداوند و پیامبرش كه از سوی خداوند به واسطه وحی قداست خاصی یافته، مرجع اختلافات معرفی شده اند. و به همین دلیل خلیفه اول گفت: تا زمانی كه در بین شما از خداوند اطاعت كردم، از من فرمان برید.

از آرا و فتاوای مردود در نزد اخوان، سخنان و دیدگاه های تنگ نظرانه و تنش زایی است كه درباره شیعیان گفته می شود و به تفرقه و شكاف می انجامد. همان دیدگاه هایی كه گاه آنان را «رافضی»!! و گاه «متبدع» ـ بدعت گذار ـ می خواند! سیل عظیمی از كتاب ها در این زمینه تالیف شده است تا بدانجا كه بیشتر اهل سنت گمان كردند آن چه در این كتاب ها از افترا و دروغ و مبالغه در دستكاری و بدعت گذاری، به شیعیان نسبت داده شده، همگی حقایق ثابت و غیرقابل انكاری هستند. اما حقیقت آن است كه مؤلفان این گونه كتابها یا كینه توزانی هستند كه خون بهای عزیزانشان را نتوانسته اند باز بستانند، یا فریب خورده و نادانند و یا فرصت طلبان و سیاستمداران سودجوئی هستند كه دین خود را می فروشند تا حاكمان را خشنود سازند و بدتر از همه این كه ـ از طرف بعضی ها! ـ گاه كافران و اهل كتاب، بر شیعیان ترجیح داده می شوند!

یكی از بدترین جنایات تاریخی، انتساب شیعیان به ابن سبأ است كه از لحاظ تاریخی اصولاً ثابت نشده كه وجود خارجی داشته یا شخصیتی افسانه ای بوده است تا بهانه ای برای زدن برچسب كفر بر شیعیان باشد. شایسته است در این جا سخنی را از علامه آیت الله محمدحسین كاشف الغطا نقل كنیم: «اما عبدالله بن سبأ كه او را به شیعه می چسبانند و یا شیعیان را به او نسبت می دهند، در تمام كتاب های شیعه ملعون شمرده و از او بیزاری جسته اند و كمترین چیزی كه در كتاب های شیعه در حق او گفته شده این است كه عبدالله بن سبأ ملعون تر از آنی است كه نامش برده شود؛ و لعن و نفرین های دیگری از این قبیل...»

همچنین اندیشه اخوان المسلمین بدگویی از همسران پیامبر و بزرگان صحابه و یا ایراد اتهام ستمكاری یا كفر به آنان را از سوی هیچ كسی برنمی تابد. نصوص قرآنی و روایی معتبر بر عدالت آنان و خرسندی و رضایت خداوند از جملگی آنان دلالت دارند و از آن جمله، این آیه قرآن است: «به راستی خدا هنگامی كه مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت می كردند از آنان خشنود شد...» (فتح/18) در آن زمان هزار و چهارصد نفر در زیر درخت با پیامبر بیعت كردند. بر همین اساس پس از نام بردن از مهاجران و انصار و تابعانِ آنان گفته می شود كه خداوند از آنان خشنود می شود (رضی الله عنهم). در آیه دیگری آمده است: «و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و كسانی كه با نیكوكاری از آنان پیروی كردند، خدا از ایشان خشنود و آنان [نیز] از او خشنودند...» (توبه/100) ای كاش می دانستم چگونه افراد دیندار به خود اجازه می دهند درباره صحابه و همسران پیامبر بد بگویند و به آنان نسبت كفر بدهند و حتی لعن آنان را عبادت بخوانند؟

برخی از مناسك و آداب عبادی در میان پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت متفاوت است و گاه بین آنها و شیعیان دوازده امامی نیز در این زمینه اختلافاتی وجود دارد. ولی هیچ فرد با انصافی یافت نمی شود مگر آن كه امكان تعبد به یكی از روشها و آداب مذاهب پنجگانه را بپذیرد و جایز نیست كه با استناد به تفسیرها و قیاس هایی بشری، عبادت كنندگان به روش یكی از مذاهب پنجگانه را خارج از امت اسلامی و كافر بخواهیم، مادامی كه در چارچوبی حركت می كند كه جبرئیل(ع) آن را به پیامبر نشان داد. در حدیث آمده است كه جبرئیل(ع) در هیأت مردی اعرابی بر پیامبر وارد شد و پرسید: ای رسول خدا «اسلام» چیست؟ پیامبر فرمود: اسلام شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری من و برپاداری نماز و پرداخت زكات و روزه داری ماه رمضان و رفتن به حج خانه خدا در صورت استطاعت است. اعرابی گفت: درست گفتی. سپس پرسید: «ایمان» چیست؟ پیامبر پاسخ داد: ایمان آن است كه به خداوند و فرشتگان و كتاب ها و پیامبرانش و روز رستاخیز باور داشته باشی و به «قدر» چه خیر و چه شر، اعتقاد داشته باشی. اعرابی گفت: درست گفتی و پس از آن پرسید: «احسان» چیست؟ پیامبر فرمود: احسان پرستش خداوند به صورتی است كه گویا او را می بینی و اگر او را ندیدی، بدانی كه او تو را می بیند. اعرابی گفت: درست گفتی و سپس پرسید: «قیامت» چه زمان به پا خواهد شد؟ پیامبر پاسخ داد: پاسخگو چیزی بیشتر از پرسشگر نمی داند.
اما در مورد غالیان شیعه، استاد سیدهادی خسروشاهی كه خود یكی از مهمترین علماء و مراجع معاصر در فقه جعفری و همچنین فقه اهل سنت است، در تحقیق تحلیلی ـ تاریخی خود می گوید: «توجه به این مسأله لازم است كه دانشمندان شیعه در رد غالیان و لعن و بیزاری جویی از آنان كوتاهی نكرده اند و هیچ فرقی میان عبدالله بن سبأ ـ بر فرض واقعی بودن این شخصیت ـ و دیگران وجود ندارد. حتی در تمام كتابهای كلامی و فقهی شیعه به نجاست غالیان و خروج آنها از دین حكم كرده اند؛ به عنوان نمونه شیخ مفید (د413هـ) از بزرگترین دانشمندان شیعه در كتاب «تصحیح الاعتقاد» تحت عنوان «غلو» آورده است: غالیانِ به ظاهر مسلمان، افرادی هستند كه مقام خداوندی و پیامبری را به امیرمؤمنان و امامان از خاندانِ او نسبت می دهند و چنان توصیفاتی از مقام و فضیلت آنان در دین و دنیا می كنند كه از حد اعتدال خارج است. اینان گمراهانی كافر هستند كه امیر مؤمنان حكم قتل آنان را صادر كرد و امامان، آنان را كافر و خارج از اسلام دانستند. البته باید گفت كه این، باورهای غلوآمیز و افراط گونه فقط مختص برخی از شیعیان جاهل و ناآگاه نیست؛ بلكه افرادی در میان اهل سنت نیز باورهایی در مورد بزرگانشان دارند كه تداعی گر عقاید غالیانه برخی از شیعیان ناآگاه است...» (عبدالله بن سبأ بین الواقع و الخیال، سیدهادی، چاپ قاهره، دارالهدف).با توجه بر این نكات اخوان المسلمین به این مسأله باور قطعی دارند كه اختلاف در فروع دین باعث خروج از دین نمی شود. معرفت خداوند و پذیرش یگانگی او از اصول دین، و شریعت و فرمانبرداری، از فروع دین هستند و به عبارتی دیگر، اصول دین موضوع «علم كلام» و فروع دین موضوع «علم فقه» است. شهرستانی در كتاب مشهور «الملل و النحل» گفته است: «ماجرای شیعیان تنها به اختلاف در مسأله ولایت و امامت برمی گردد و اختلافی در اصول و پایه های دین وجود ندارد.» به بیانی دیگر، این موضوع اختلافی سیاسی است كه سرورمان علی ـ(ع)ـ و خلفای راشدین توانستند آن را مهار كنند و این اختلاف دوباره در زمان امویان و عباسیان در مبارزه آنها با اهل بیت پیامبر(ص) سر باز كرد و توسعه یافت و جوانب مختلف دینی و فقهی در جهت تقویت رویكرد آنان، شروع به فعالیت كردند. درنتیجه بر این باوریم اختلافی كه آغازی سیاسی داشته است، باید از روش سیاسی نیز حل شود؛ نه با اتهام های شرعی و خارج كردن گروهی از جرگه امت اسلام. هر گاه كه دو دیدگاه مختلف بر مصادر مورد پذیرش و اصول تاریخی غیرقابل انكار استناد كنند، چاره ای از پذیرش هر دوی آنها نیست. از همین جا است كه نوآوری و پیشرفت تقویت می شود و خیر و بركت سرزمین و مردم را به دنبال دارد.

از دیگر اصول ثابت در اندیشه اخوان آن است كه اسلام میان نژادها و قومیت های مختلفی كه به دین اسلام می گروند، وحدت بوجود آورد و همه آن ها را جمع كرد و هیچ كدام از آنها را نفی و لغو نكرد. خداوند در قرآن می فرماید: «و شما را ملت ها، و قبیله ها گردانیدیم تا با یكدیگر شناسایی حاصل كنید...» (حجرات/13) هدف از اشاره به تنوع قبایل و نژادها در این آیه شناسایی متقابل و نه دشمنی و تحقیر یكدیگر و یا ترك اصول و ریشه ها دانسته شده است.
بنابراین فریادهای قومی گرایانه و نژادپرستانه عربی و ایرانی در میان ملت های مختلف مسلمان، مخالفت با اراده خداوند است. هیچ فضیلتی برای عرب بر عجم نیست، مگر در تقوا و پرهیزكاری. «بخاری» نمونه خوبی در این زمینه است كه اصل و ریشه اش به دورترین مناطق فارسی زبانان برمی گردد و مجموعه عظیمی از احادیث را گرد آورد كه مرجع عرب و غیرعرب گشت. خداوند در قرآن می فرماید: «در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.» (حجرات/13)

از دیگر باورهای اصولی و ثابت در اندیشه اسلامی اخوان المسلمین، احترام گذاردن و ارج نهادن به سنت ها و آداب و رسوم قبایل و ملت هایی است كه به دین اسلام گرویده اند. البته تا جایی كه این آداب و رسوم با اصول اسلامی مغایرتی نداشته باشند و هم عرض اسلام قرار نگیرند. به عنوان نمونه در فرهنگ و اندیشه اخوانی، زنان با حجاب اسلامی به صورتی كه تنها مچ دستان و صورتشان دیده شود، می توانند در تمام زمینه های اجتماعی فعالیت داشته باشند... تا جایی كه به تعهدات دینی و عفت و پاكدامنی آنها لطمه ای وارد نشود.
اخوان المسلمین تلاشی برای تحمیل نظر خود بر زنان وابسته به گروه از دیگر فرهنگ ها و ملیت ها با آداب و رسوم متفاوت، نمی كنند و مادامی كه آنان از وضعیت سنتی خویش راضی بوده و با دین اسلام مغایرتی نداشته باشد، اخوان المسلمین نیز دخالتی در امور آن ها نمی كنند؛ هرچند در برخی فرهنگ ها كه چادر یا روبند را برای زنان می پسندند، زیاده روی هایی نیز دیده می شود، اما فرهنگ و اندیشه اخوان بر اساس عدم اجبار زنان به نوع خاصی از پوشش است. بنابراین، در جهت حفظ این رویكرد، زنان را به استفاده از چادر یا روبند یا غیر آن دعوت نمی كنند و جائز بودن باز بودن مچ دستان و صورت، تنها سخن اخوان در این زمینه است.

البته اخوان المسلمین نخست جمعیتی محدودی بود و در طول زمانی كه به نیم قرن نمی رسد به اندیشه و نهضت و فرهنگی ویژه تبدیل شد كه اكنون مورد بحث ما است. نگارنده ادعای نظریه پردازی یا رهبری فكری و یا داشتن مقام و درجه ای ـ كوچك یا بزرگ ـ در دانش فقه یا اداره جمعیت اخوان را ندارد و هیچ كدام از اینها جزو تخصص یا فعالیت ها یا وظایف او نبوده است؛ بلكه از تجربه شصت ساله خود با سازمان اخوان، در نمایندگی ها و كادر اداری جمعیت، در گردانها یا اردوهای نظامی و اردوگاه ها، در تجمعات و تظاهرات و راهپیمایی های سیاسی، در بازداشتگاه ها و زندانها، در كارهای خیریه و خدمات اجتماعی، در سیاست گذاری های منطقه ای و یا كشوری و بین المللی و همچنین در اقتصاد و صنعت و تجارت و بانكداری و در تمام زمینه های فعالیت حركت اخوان المسلمین سخن می گوید. فعالیت های گسترده اخوان با گرایشی دینی منجر به بازداشت و زندانی شدن ـ و اعدام ـ بسیاری از رهبران و فعالان آنها شد و تمام این ضربه ها و زخم ها را در مسیر دعوت به راه خدا، از پیش می دانستند و آن ها را پذیرفته بودند. از خداوند متعال برای هر آن كه به مصایب این مسیر رضایت داد، طلب آرامش می كنیم و آزادی تمام زندانیان این راه را خواستاریم. همانا خداوند یگانه است و شایسته ستایش.

 

بخش دوم ـ اختلاف شیعیان و اخوان در فروع دین است، نه اصول آن

پس از جستاری كه درباره ارتباط اندیشه اخوان با شیعه نگاشتم، نامه های فراوانی دریافت كردم كه پرسشی شگفت را مطرح می كردند: دفتر ارشاد ـ كمیته مركزی سازمان ـ بر روش و اقدام شما اعتراض كرده است... و آیا این موضوع، آغاز رویارویی شما با اعضا دفتر ارشاد است؟ پاسخ من به آنها چنین است:
این سخن درست نیست؛ زیرا همان گونه كه گفتم من تنها سطری در دایره المعارفی هستم كه نامش اخوان المسلمین است و تصمیمات دفتر ارشاد به ریاست «مرشد عام»، بیانگر راه و گرایش تمام افرادی است كه به این جمعیت وابسته اند. این مسأله به آن معنا نیست كه نباید میان دیدگاه من و یا اعضای دیگر اخوان با دیدگاه هر یك از اعضای دفتر ارشاد، اختلافی وجود نداشته باشد. لازم است بر عبارت «اعضای دفتر ارشاد» تأكید كنم؛ زیرا من تنها از سوی یك نفر مورد اعتراض قرار گرفتم. و البته گروهی هم عقیده من و گروهی مخالف هستند. جمعیت اخوان از امكانات عظیم علمی و فقهی و تخصص در همه زمینه ها برخوردار است و حكیمانه نیست كه بخشی را سركوب و ساكت كنیم؛ لیكن رهبری جمعیت می تواند این گرایش های متفاوت را هدایت كند. منظور از رهبری، دفتر ارشاد به ریاست مرشد عام، و نه تك تك اعضای آن است.

 

اخوان و رابطه آنها با شیعیان

مطلب خود را خطاب به افرادی كه نمی فهمند یا بهتر بگویم نمی خواهند بفهمند تكرار می كنم تا متهم به نظریه پردازی نشوم: گستردگی جغرافیایی اندیشه اخوان المسلمین و میزان ارتباطات اعتقادی و سیاسی آنان با شیعیان، بیش از آن كه تحت تأثیر موانع جغرافیایی باشد، از افت و خیزهای تاریخی تبعیت می كند؛ چه آن كه پیروان مذاهب شیعی در داخل محیط جغرافیایی امت اسلامی رشد كرده و زیسته اند و همچنان درون آن قرار دارند. همچنین باید اضافه كنم طبق اصول ثابت در باورهای اخوان كه با آنها بزرگ شده ام، «الله» پروردگار پاك و مقدس جهان است و با ارسال وحی در قالب كلامی مقدس بر سرورمان حضرت رسول اكرم(ص) از قداست خویش به ایشان بخشید و به جز این دو، هر چه بر روی زمین قرار دارد، از فرزندان آدم و مخلوقات دیگر، همه فاقد آن نوع قداست هستند. و می دانیم كه آرا و دیدگاه های خلفای راشدین نیز با یكدیگر تفاوت داشته و از خطا و اشتباه مصون نبوده اند.
از دیگر باورهای اساسی و ثابت اخوان كه در طول همراهی ام با جمعیت، با این باورها رشد یافته و شخصیتم شكل گرفته، آن است كه علی(ع) صالح تر و پرهیزكارتر از معاویه ای بود كه خلافت را غصب كرد و سپس مسلمانان را بازیچه دست خود نمود و تملك خویش را برای وارثان فاسدش بر جای گذاشت. این موارد، حقایقی تاریخی هستند كه فقط توسط اخوان المسلمین نقل نمی شوند. همچنین اخوان بر این باور استوارند كه فقه و اختلافات كوچك و بزرگ فقهی در میان مذاهب، همگی محصولی بشری بوده و البته احترام متصدیان این دانش، ضروری و لازم است.باز بودن باب اجتهاد و لزوم باز نگه داشتن آن تا روز قیامت نیز از باورها و اصول ثابت اخوان است و تلاش های اجتهادی پیشوایان دینی و فقیهان در دوره تاریخی معین و محدودی صورت گرفته كه فتاوا و تفسیرهایی را در پی داشته اند كه مختص آن زمان بوده اند و نمی توان همه آنها را در زمان حال نیز تعمیم داد و پی گرفت. بهترین نمونه بر این گونه فتاوا، آرای ابن تمیمه و ابن قیم در ضرورت اطاعت از ولی امر است كه به ابزاری در دست طاغوت و غاصبان حكومت تبدیل شد تا خود و فرزندانشان را ولی امر مسلمانان بخوانند.

از آرا و فتاوای مردود نزد اخوان، اتهام تعصب و خیره سری و تنگ نظری به شیعیان و توصیف آنان به «رافضی» (از دین برگشته) است. در این زمینه كتاب های فراوانی نوشته شده و به دروغ نسبت هایی به آنان داده شده است تا جایی كه بیشتر اهل سنت گمان كردند آن چه در این كتاب ها از افترا و دروغ و مبالغه در دستكاری و بدعت گذاری، به شیعیان نسبت داده شده، همگی حقایق ثابت و غیرقابل انكاری هستند. در حالی كه نویسنده یا ناشر این گونه كتاب ها یا كینه توزانی هستند كه بر ستاندن خونبهای عزیزانشان ناتوانند یا فریب خورده و نادانند، یا فرصت طلبان و سیاستمداران سود طلبی هستند كه دین خود را می فروشند تا سلطان! را خشنوند سازند.

همچنین اندیشه اخوان، بدگویی از همسران پیامبر و بزرگان صحابه و یا ایراد اتهام ستمكاری یا كفر به آنان را برنمی تابد. نصوص قرآنی و روایی معتبر برعدالت آنان و خرسندی و رضایت خداوند از آنان دلالت دارند و از آن جمله، این آیه قرآن است: «به راستی خدا هنگامی كه مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت می كردند از آنان خشنود شد...» (فتح/18)
همچنین اخوان المسلمین باور قطعی دارند كه اختلاف در فروع دین باعث خروج از دین نمی شود و مسأله اساسی در تشیع به اختلاف در مسأله ولایت و امامت برمی گردد و به اصول و پایه های دین ارتباطی ندارد. به عبارتی دیگر موضوع اختلاف، یك امر سیاسی است.

سخن من در اینجا درباره ایده تهاجم فكری نیست كه گروهی با نام خویش خوانده و فریبنده سلفی (اصولگرایی) به آن می پردازند. این نام شایسته آنان نیست كه اندیشه ای ظاهرنگر و سطحی و غلوآمیز و گزینشی را ترویج می كنند. تلاش صاحبان اندیشه سلفی در كنار شرایط مساعدی كه برای آنان فراهم شد و مجالهای سخنرانی و منابع مالی كه جهت چاپ كتاب هایشان در اختیارشان قرار گرفت، آنان را در مقابله با جریان معتدل اخوان المسلمین كه تمام اندیشه های تعصب آمیز و زیاده خواه را از جلوی راه خود بركنار كرده بود، توانا ساخت و این مهاجمان، رمه وار در مسیری حركت كردند كه گویا خط توحید و عقیده نام گرفت! در واقع اخوان المسلمین، نه براساس ظاهر این نام گذاری، بلكه همگام با مضمون آن و در راه علماء و پیشوایان پرهیزكار پیشین حركت می كند. آنان به باطن و نه فقط ظاهر اهمیت می دادند و برهمین اساس، همگان را جذب كرده و هیچ كس را دفع نكردند؛ همه مسلمان دانستند و كسی را تكفیر نكردند؛ همواره آسان گرفتند و سختگیری نكردند؛ همه جا بذر دوستی كاشتند و كینه و بیزاری را به دل راه ندادند؛ با همگان نرمخو بودند و تندی روا ندانستند.

اما آنان كه به زور نام «سلفی» را مصادره كرده و به خویش چسبانده اند، دین گرایان تازه كاری هستند كه می خواهند نشان دهند هركدام به شیوه ای متفاوت خوانده و شنیده اند و غیر خود را با ترشرویی به باد انتقاد بگیرند. با این حال نمی دانند كه آن چه شنیده و خوانده و دیده اند تنها یك اندیشه و فكر بوده كه ذهنشان را پر كرده و مجالی برای شنیدن رأی مخالف و حقایق پنهان مانده دیگری قرار نداده است. آنان همواره سخن رهبر یا سرور خود را تكرار می كنند كه عقلشان را تهی ساخته و جای آن را با تخم كینه و بیزاری، و تعصب و زیاده خواهی و غلو سطحی نگری و كوری اندیشه و دریافت پوسته علم و معرفت، پركرده است.اظهارات پیشین من درباره اختلاف میان اهل سنت و شیعیان دوازده امامی و اختصاص آن به فروع و نه اصول دین، واكنش تند این گروه سطحی نگر و زیاده خواه را در پی داشت و مرا با نوشته ها و سخنرانی هایشان مورد آماج حملات خود قرار دادند. هیچ كدام پیش از اظهارات كم عمق و سطحی خویش، از خود یا بزرگانشان نپرسیدند و یا در كتاب های پیشوایان فقهی گذشته جستجو نكردند تا تفاوت اصول و فروع دین را بدانند.

به مطلب امتیاز دهید :
( 4.3 31 )
Review Count : 0 Review

Change the CAPTCHA code