- کتاب خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره سید جلال الدین آشتیانی
-
چند نامه تاریخی سیاسی
نامههای تاریخی
در میان اوصاف بسیار ارزشمند اساتید و بزرگان دهههای پیشین، یکی از زیباترین و ماندگارترین صفتها را میتوان روحیه گرم و لطیف آن بزرگواران در دوستی و انسانمداری ذکر کرد. همین صفت زیبای انسانی بود که سبب میشد آنها، فارغ از هر نوع خود برتربینی به خاطر جایگاه علمی یا فلسفی خویش، همواره با طیب خاطر با همه کسانی که در مسیر حیات با آنها همفکر و به تعبیر شاعری: «همره و هم قافله و همزاد» بودند، با روحی زیبا و سرشار از محبت و خیرخواهی، تعامل و تبادل نظر داشته باشند. البته مولانا جلالالدین رومی، تعبیر زیباتری در این رابطه دارد و از این وحدت فکری به «همدلی» تعبیر میکند و در دفتر اول مثنوی میگوید:
ای بـسـا هـندو و تـرک، هـمـزبـان / ای بسا دو ترک، چون بیگانگان
پس زبان همدلی، خود دیگر است / همدلی از همزبانی، خوشتر است
رهاورد این همدلی و این روحیه ارزشمند ـ که در اغلب مفاخر بزرگ پیش از این دیده میشود ـ بر جای ماندن مکتوبات ارزشمندی است که در قالب نامههای ایضاحی و ارشادی یا خصوصی و دوستانه، تجلّی یافته و در گذر تاریخ زمان و حدیث روزگار به یادگار مانده است، امری که متأسفانه با شیوع وسایل ارتباطی پیشرفته جدید از قبیل: تلفن و اینترنت و موبایل و پیام کوتاه! و غیر آن، به تدریج در حال از بین رفتن است.
... سخن بر سر استاد، جلالالدین و جمال فلسفه و عرفان و تعدادی از نامههای اوست. استاد آشتیانی مرد خلوص و رفاقت بود. روحیه گرم و انسانی او، از دیرباز به گونهای بود که اجازه میداد دوستداران غیرهمسن و سالش هم برایش نامه بنویسند و حرف خودشان را بزنند و او نیز آنچه صحیح میداند و آن را باور دارد، در جواب بنویسد.
تبلور این حال زیبای انسانی وی را که از سیرتش برخاسته بود، در نامههایی که سالها پیش از این، زمانی که نزاع «فدائیان اسلام» و بخشی از حوزه علمیه قم و دعوای «نهضتی» و «غیرنهضتی» بودن در تهران، بر سر زبانها جاری بود در پاسخ به نامههای اینجانب نوشته است، به وضوح میتوان دید.
با صرفنظر از روحیه آیندهنگری و اهتمام به اسناد تاریخ معاصر، در حفظ و نگهداری این نامهها و دهها یا صدها نامه مشابه دیگرـ که به خودی خود گنجینهای ارزشمند و بینظیر در رابطه با تاریخ نیم قرن اخیر محسوب میشودـ وقتی در محتوای مکتوبات و نامههای استاد فقید آشتیانی دقت میکنیم، به وضوح میبینیم که این نامهها را «برادر بزرگتر» به «برادر کوچکتر» نوشته و با صمیمیت کامل، هر آنچه را لازم میدیده، برای او توضیح داده و تشریح کرده و یا توصیه نموده است. از کسانی که باید برای رفاقت برگزیند، تا لزوم اهتمام به درس و بحث، و از احتیاطهای ضروری تا حضور و یا عدم شرکت در جلسات سیاسی و غیرسیاسی!... و رهنمودهای دیگری که نامهها، شامل آنهاست.
تأمل در این نامهها، علاوه بر اینکه ما را در جریان نوعی اخلاق والا و صمیمیت انسانی قرار می دهد، روشنکننده جهتگیریهای فکری و سیاسی یک فیلسوف بزرگ نیز هست که در میان راههای مختلفی که پیش روی داشت، انسانیت، اخلاق، اعتدال، آیندهنگری و همچنین روش احتیاط! و دوری از تظاهر و جنجال سیاسی را برگزیده بود. اینک که زمانی نه چندان دور، از عروج روحانی وی میگذرد، انتشار بعضی از این نامهها، بدون آنکه بخواهیم قضاوتی به دلخواه خود نماییم، نشاندهنده دلمشغولیهای متعدد انسان بزرگی است که اینک خود در میان ما نیست؛ ولی اندیشه و راه و روش او پیش ماست.
بدون شک، انتشار دیگر نامههایی که از آن فقید هنوز در دست دیگر دوستان وی قرار دارد و تا امروز در جایی منتشر نشده است، در مجموعهای تحت عنوان «نامههای یک فیلسوف» این راه و روش منطقی و ارزشمند را به صورت کامل به تصویر کشیده و ناگفتههای فراوانی را که در این قبیل نامهها و کاغذها نهفته است، در اختیار پویندگان راه حق و حقیقت قرار خواهد داد.
اینک چند نمونه این نامهها را که با خط زیبای استاد جلالالدین نوشته شده است، در اختیار علاقهمندان آن بزرگ انسان قرار میدهیم. لازم به یادآوری است که به پارهای از مسائل، نکتهها، تذکرها و ارجاعات ایشان در این نامهها، در بخشهای پیشین این مقال (حدیث روزگار) اشاراتی شده است و اکنون نیز توضیحاتی در پاورقیها و بر حسب شمارهها، افزوده میشود؛ ولی شرح و بسط کامل و توضیحات نکات دیگر، نیاز به فرصت دیگری دارد.
به هر حال در آخرین بخش یادمان سید، چند نمونه از نامههای استاد جلالالدین آشتیانی را درباره مسائل حوزه، نهضت ملی و ضرورت ادامه مبارزه، نقل میکنیم که در واقع گویای چگونگی اندیشه سیاسی استاد و سیر حوادث روزگار و بخشی از تاریخ معاصر ایران است.
البته من نامههای زیادی به استاد جلال آشتیانی از: قم، تبریز، تهران نوشتهام که متأسفانه نسخهای از نامههای خود را ندارم؛ چون در آن دوران ـ حدود نیم قرن پیش ـ نه فتوکپی در قم! وجود داشت و نه من در فکر جمعآوری نسخهای از نامههای خود بودم... همانطور که درباره رجال و شخصیتهای دیگر نیز اصل نامههای خود را ندارم و فقط پاسخها را حفظ کردهام که تا حدود قابل قبولی، به مسائل مطرح شده اشاره دارد...
متأسفانه این نامههای استاد جلال، هیچکدام تاریخ ندارد، ولی با توجه به موضوعات و محتویات آنها، روشن است که بین سالهای 1334 تا 1336 نوشته شدهاند.
سید هادی خسروشاهی