- کتاب خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره زندگی و مبارزات آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی
- نگاهی به اسناد سرّی انگلیس در مورد: آیت الله کاشانی، لبنان، انقلاب فلسطین و اخوان المسلمین
-
1ـ آیت الله کاشانی و اخوان المسلمین از دیدگاه سفرای انگلیس
1ـ آیت الله کاشانی و اخوان المسلمین از دیدگاه سفرای انگلیس
اسناد سرّی وزارت خارجه انگلیس نشان میدهد که سفیر انگلیس در لبنان، برای کمک به پیشرفت سیاستها و اهداف «بریتانیای کبیر»! به فکر استفاده از عناصر حرکت اسلامی در سوریه و لبنان است و برای همین منظور سفیر در گزارش خود به «الی اربوکر»، رئیس بخش شرقی وزارت خارجه انگلیس، گزارش میدهد که «مارون عرب»، دبیر امور شرقی سفارت، با شخصی به نام «ابوالخود» تماس برقرار کرده که او با شخصیتهای مهم اسلامی و عرب، در ارتباط است.
در میان این شخصیتها نام «الفضیل الورطلانی»، شخصیت اسلامی آفریقای شمالی، تبعید شده به وسیله فرانسویها، به چشم میخورد. «ابوالخود» همچنین مدّعی است که «با آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، رهبر دینی ایران هم روابط دوستانه دارد که به علّت قیام علیه نفوذ و سلطه بریتانیا، از ایران تبعید شده است» و سومین شخصیت معروف، «شیخ مصطفی السباعی»، رهبر اخوانالمسلمین سوریه است که «ابوالخود» مدّعی است «می تواند همکاری این سه شخصیت را جلب کند!»... به محض وصول گزارش سفیر به لندن، رئیس بخش شرقی وزارت خارجه انگلیس، پاسخی به او میفرستد که خلاصة آن چنین است:
«...ورطلانی باید همچنان تحتنظر قرار بگیرد، اگر او به عدن یا جای دیگر برود، موجب ناراحتی و گرفتاری شدید ما خواهد بود و من شک دارم که او حاضر بشود به نفع ما کاری انجام دهد. در مورد کاشانی من اطلاعات زیادی ندارم، ولی همین اندازه میدانم که او نقش عمدهای را در مبارزه بر ضد انگلیس در منطقه خلیج فارس به عهده داشته است. اما مصطفی سباعی، هم به عنوان رهبر اخوانالمسلمین سوریه، به نظر نمیآید و معقول نیست که تغییر موضع اساسی بدهد و همکاری او جلب شود، البته در صورت امکان ارتباط برقرار شود»!
فضیل الورطلانی شخصیت مبارز مغربی در کنار آیت الله کاشانی در دوران تبعید در بیروت
... ولی «اربوکر» به همین پاسخ اکتفا نمیکند، بلکه بلافاصله از سفیران انگلیس در «تهران» و «دمشق» در این باره نظریه میخواهد... و نخستین پاسخ از «سِر فرانسیس شپرد»، سفیر وقت انگلیس در تهران، به لندن میرسد. او خیلی صریح مینویسد: «عقلایی و منطقی به نظر نمیرسد که برای برقراری روابط با این شخصیتهای مذهبی، وقتی صرف شود... البته اگر کوچکترین احتمال نفوذ در کاشانی هم وجود داشته باشد، نباید آن را از دست داد، ولی من تنها امیدی که در مورد کاشانی دارم آن است که بتوانیم او را در افکار عمومی، بیآبرو و متهم سازیم، تا نفوذ خود را از دست بدهد»![1]
و بدین ترتیب توطئه طرح آغاز میشود... و بعدها به تدریج آیتالله کاشانی، رهبر ملی شدن صنعت نفت و دشمن دیرین و سرسخت و آشتیناپذیر انگلیس، به وسیله «ملی گراها» و «حزب توده» متهم به همکاری! با «انگلیس» میگردد، و بدینسان تنها آرزوی جناب سفیر و مقام آمریکایی تحقّق میپذیرد!
... دومین پاسخ از «بیل بلوک»، سفیر انگلیس در دمشق است که به اطلاع رئیس بخش شرقی وزارت خارجه میرساند: «سباعی رهبر اخوانالمسلمین سوریه است و من تصور نمیکنم که آنها به عنوان یک سازمان اسلامی، از نفوذ خود، آن هم به نفع کفّار و ضدّ یک مؤمن حقیقی مانند کاشانی، استفاده کنند. همین نکته تقریباً غیرممکن میسازد که سباعی کمکی به ما نماید. موقعیت و موضعگیری او، ایجاب نمیکند که ما به او امیدی داشته باشیم. او یک شخصیت معروفی است که وقتی سخنرانی میکند، همه مردم را تحریک مینماید. من فکر نمیکنم که استفاده از نفوذ او به نفع بریتانیا، عملی یا آسان باشد؛ البته ما با او به عنوان یک شخصیت معروف سوریه تماس علنی گرفتهایم، ولی او صریحاً نظر خود را نسبت به بریتانیا چنین بیان نمود:
به نظر من انگلستان در مقایسه با دیگر کشورهای غربی، بهترین در میان یک مجموعه بدترینها است...!»
بدین ترتیب یک مسلمان سوریهای به خاطر ایمان و اعتقاد، نمیتواند حاضر شود که «به نفع کفّار» ضدّ یک مؤمن حقیقی مانند آیتالله کاشانی وارد میدان شود... اما روشنفکر جماعت اخته غربزده در میهن او، برای توجیه شکست سیاسی خود و یا برای اجرای اوامر اربابان خارجی و یا برای خالی نمودن عقدههای روانی، بالأخره ضدّ او قیام کردند و آنچه که میتوانستند، رذیلانه و ناجوانمردانه ضدّ او انجام دادند، و اتهاماتی را که امروز، اسناد به دست آمده نشان میدهد ـ که خود آنها سزاوارترین افراد بر آن نوع امور بودند ـ به آیتالله کاشانی نسبت دادند، ولی همان طور که امام خمینی یک بار فرمود، «خود زودتر سیلی آن را خوردند!»...
[1]. باید گفت که این دیدگاه، ویژه مقامات وزارت امور خارجه انگلیس نبود، بلکه «مقامات عالیرتبه آمریکایی» هم در این اندیشه بودهاند که با بیآبرو کردن آیتالله کاشانی، زمینه را برای سلطه خود آماده سازند، و مانع اصلی را بر سر راه! منافع خود، آیتالله کاشانی میدانستهاند.
سی. ام. وودهاوس (C.M.Woodhouse)، مقام برجسته انگلیسی، در کتاب خود به نام «Something Ventured» چاپ لندن، 1982م، ضمن شرح فعالیتها و خدمات! خود، نظریه آمریکاییها را در این رابطه چنین نقل میکند: «... مذاکرات ادامه یافت، مقام بلندپایه آمریکایی پرسید: «آیا بریتانیا فوراً با دولت جدید ایران قرارداد نفتی منعقد خواهد کرد؟» اما برخلاف انتظار، پیشنهاد نکرد که مفاد قرارداد باید مساعدتر از آن چه که به مصدق پیشنهاد شده بود، باشد. یکی دیگر از آمریکاییها پیشنهاد پیچیدهای را مطرح کرد مبنی بر اینکه تشکیلات و سازمان ما، به جای براندازی مصدق، در جهت بیاعتبار کردن کاشانی و دوستان چپگرای وی به کار گرفته شود تا اقدام مؤثر مصدق علیه حزب توده تسهیل شود؛ زیرا چنین به نظر میرسید که کاشانی و دار و دسته اش مانع از موفقیت مصدق در این امر بودند. این بلاهت زیرکانه بیانگر طرز فکر آمریکایی هایی بود که تصور میکردند که میتوانند مصدق را در مسند قدرت نگه دارند و خواهند توانست او را به عنوان آلت دستی در اختیار گیرند...»
پس دیدگاه آمریکاییان نیز مانند سفیر انگلیس آن بوده که باید به هر حال نخست آبروی کاشانی برود تا زمینه برای سلطه مجدد آنها آماده و هموار گردد... و میدانیم که جریان کاملاً مطابق برنامه آنها پیاده شد و این طرح متأسفانه به دست همین ملی گراها! و حزب توده ـ نفتی، به مورد اجرا گذاشته شد...
فصل 8 و 9 کتاب وودهاوس که درباره مسائل ایران و کودتای 28 مرداد است، اخیراً با دو ترجمه در ایران منتشر شده است: یکی به نام «عملیات چکمه» توسط خانم فرحناز شکوری و دیگری به نام «اسرار کودتای 28 مرداد» توسط آقای نظامالدین دربندی... و مطلب فوق، در صفحه 50 ترجمه اول و صفحه 64 ترجمه دوم، آمده است.