- اسناد وزارت خارجه ایران درباره سید جمال الدین حسینی (اسدآبادی)
- اطلاعات
- سیدهادی خسروشاهی
- فارسی
- چاپ شده
- 16000 16000
- 978 -600-435-026-6
- چاپ تهران / نوبت اول
- 1395
اسناد وزارت خارجه ایران درباره سید جمال الدین حسینی (اسدآبادی)
فهرست
مقدمه
فصل اوّل: اصالت و ملیت سید جمال، و افكار و اندیشههای وی
1. عریضه به صدراعظم در باب ملیت سید جمال و دستخط ناصرالدین شاه
2. اصلیت و اهلیت سید جمال در اسدآباد همدان
3. دستگیری سید جمال ـ ادعای تابعیت انگلیسی و روسی وی
4. استشهاد نامهای در باب اسدآبادی بودن سید جمالالدین
5. زدن اتهاماتی به سید جمال و بدگوییهایی راجع به وی ـ تبعید او به سرحد، توسط شاه
6. قسمتی از متروكات قلمیة میرزا لطف الله خان، همشیره زادة سید
7. گزارشی از سرگذشت سید جمالالدین اسدآبادی و افكار و اعمال وی.
8. اقوام و خویشان سید جمالالدین و سفرهای او به مناطق مختلف
9. اطلاعات قای یعقوب نجف زاده راجع به سید جمالالدین اسدآبادی
10. ملیت و شخصیت سید جمال و معرفی منابعی در این مورد
فصل دوّم: دسگیری و تبعید سید جمال
11. حكم دستگیری سید جمال
12. صورت استخراج تلگراف رمز از اسلامبول در باب تسلیم جمالالدین
13. درخواست از وزیر مختار انگلیس برای تحت الحفظ بودن پسر جوان میر
14. اساس تلگرافی برای صدراعظم مبنی بر بیان موقعیت سید جمالالدین و تسلیم وی
15. درخواست تسلیم جمالالدین به دولت عثمانی مطابق مقاوله نامة نود و یك
16. راپورت ملاقات با منیف پاشا سفیر كبیر عثمانی در باب اعادة سیدجمال به خاك ایران
17. تسلیم سید جمال و مفاد دو فقره تلگراف از منیف پاشا در این باره
18. تحویل سید جمالالدین به دولت ایران
فصل سوّم: سید جمالالدین در مصر
19. در باب چاپ روزنامه به زبان فارسی در مصر
20. بدگویی براهیم بیك مولیجی و شیخ شنقیطی از سیدجمال و ماجراهای زمان حضور انگلیسیها در مصر و اختلافات موجوده بر سر مرز سودان و مصر
21. شرح فعالیت سید جمال در مصر مقتبس از كتاب گفتار خوش یا رقلی به قلم فقید مرحوم شیخ محمد محلاتی غروی
فصل چهارم: گزارشهای سیاسی اسلامبول به وزارت خارجة ایران دربارة سید جمالالدین و بالعكس
22. درخواست از والی بصره مبنی بر عدم ورود شیخ جمال به خاك بصره
23. تبعید سید جمالالدین به اسلامبول
24. استحضار از صورت مذاكرات سید جمالالدین با جناب صدراعظم
25. فرستادن شیخ جمالالدین به ایران به صورت تحتالحفظ
26. تمجید و تعریف از اقدامات سفارت كبری و شرح آن برای اقدس همایون
27. خواندن مضمون تلگرافی به شاه ایران در مورد وضعیت سید جمال از لندن به اسلامبول
3. مطالبی دربارة حسین رضا پاشا وزیر عدلیه و یوسف رضا پاشا
31. گزارش محرمانه سفارت ایران در اسلامبول به وزرت خارجه در خصوص روابط و همكاری میرزا حسن خان (خبیرالملك) با سید جمالالدین
32. آغاز مكاتبة حاجی میرزا حسن خان با سید جمال / تعیین خانهای برای اسكان سید جمال از سوی عثمانی
33. انتشار تلقینات جمال در روزنامة بلژیك و تكذیب آن توسط ساعد الوزارة / درخواست و تسلیم محبوسین طرا بوزان به سرحد ایران
34. درخواست از علاءُالملك در باب پیگیری مذاكرات با سفارت روس و انگلیس
35. ملاحظة كاغذهای علاءُالملك به وسیلة وزارت خارجه ارسال آنها به حضور همایونی ـ دستورات مقتضی در تعمیر عتبات عالیات و مطرودین
36. درخواست منیف پاشا از باب عالی به منظور دستگیری سید جمالالدین
37. تلگراف رمز از اسلامبول دربارة درخواست مجدد جهت تسلیم شیخ جمال
38. كشته شدن سید جمال به دست یكی از ایرانیها به نام سید احمد
39. خبر دادن ابوالنُعمه مبنی بر اینكه سید جمال نزد سلطان واجبالاحترام گشته و از امانات لازمه برخوردار شده است
40. دستگیری سید جمالالدین از جانب كارگزاران دولت عثمانی و تسلیم او به مأمورین ایرانی
41. مذاكرات ایران با سفارت عثمانی دربارة سید جمالالدین
42. دست داشتن سید جمالالدین در شهادت شاه شهید و انتظار مردم ایران بابت تصمیمگیری دولت عثمانی دربارة سید جمالالدین
43. عدم صفا و دوستی میان ایران و عثمانی به دلیل عدم تحویل شیخ جمال به ایران از سوی دولت عثمانی
44. ابلاغ فرمایشات همایونی به منیف پاشا دربارة سید جمالالدین
45. فرستادن استشهادی از وزرت خارجه دربارة اسدآبادی بودن سید جمالالدین
46. سپاسگزاری از اقدامات (علاءالملك) در باب تعقیب سیدجمال
47. صلاح ندانستن تصمیمت گرفته شده دربارة سید جمالالدیناز جانب بندگان جناب اقدس همایون
48. مذاكره دولت ایران با سفارت عثمانی درباره سید جمالالدین قبل از حادثة اخیر ارامنه
49. گفتگو با وزارت خارجه عثمانی و باب عالی در خصوص تحویل سیدجمال
50. گزارش از سفارت ایران در اسلامبول راجع به سوء حركت والی بصره نسبت به كارپرداز ایران در آنجا ـ مسئله تبعید میرزا آقاخان و میرزا حسن خان و شیخ احمد كرمانی ـ تعمیر گنبد امامین عسگریین(ع) و ...
51. رسیدن نامههایی از سید جمال و میرزا حسن خان از اسلامبول به بغداد و علمای عتبات عالیات در خصوص تقرب سید جمال به سلطان عثمانی
52. تعریف و تمجید از اقدامات علاءُالملك (سفیر ایران در اسلامبول)
53. پیشنویس تلگرافی است به خط «امین السلطان» كه به «ناظم الدوله» سفیر ایران در عثمانی مخابره شده است. در مورد سید جمال و اقدامات او علیه حكومت ایران و شاه
54. گزارشی از علاء الملك دربارة مسافرت سید جمال به تفلیس، مسكو، پطربورغ و ... و تماس با وزیر خارجه و شخصتهای دیگر روسی دربارة انحلال بانك ایران و انگلیس و ...
44. گزارش مفصّل علاءالملك از اسلامبول به وزارت خارجه در خصوص اقدامات وافكار سید مال و همكاری نامبرده بامیرزا ملكم خان و چگونگی خروج او از ایران به بصره و لندن و لگرمی دادن به مسئولین دولت ایراندر مقابل فتنهجوییهای دشمنان و ...
فصل پنجم: مكاتبات مربوط به سید جمال فی مابین سفارت انگلیس در تهران و اسلامبول و سفارت ایران در لندن و اسلامبول و همچنین گزارشات پطرزبورگ
56. شكایت فرقة بابیه از سید جمال به ناصرالدین شاه مبنی بر اینكه سید جمال فتنهانگیزیهای خود را ب ه نام آنها شهرت داده
57ـ سوابق و اعمال «ملكم» و كارهای سید جمالالدین
58. نامة وزیر مختار انگلیس در ایران (سرفرانك لاسلس) به امین السلطان (صدراعظم ایارن) دربارة حمایت دولت انگلیس از جمالالدین اسدآبادی
59. نامهایست از حسنعلیخان نواب، دبیر سفارت انگلستان دربارة جمالالدین و فعالیتهای مطبوعاتی در لندن و چند مطلب دیگر
60. گزارش میرزا علیخان امینالدوله به ناصرالدین شاه دربارة تحریكات جمال الدین در لندن و پیشنهاد دلجویی از وی
61. تلگراف رمز ناظمالدوله از اسلامبول به امینالسلطان (صدراعظم ایران) دربارة تحت كنترل داشتن سید جمال و قطع ارتباط وی از مَلكم
62. پاسخ تلگرافی امینالسلطان به تلگراف رمز ناظمالدوله در اسلامبول مبنی بر اجرای دستور ناصرالدین شاه در مورد بررسی وضعیت سید جمال
63. پیشنویس تلگرافی به خط امینالسلطان به ناظمالدوله سفیر ایران در اسلامبول
64. درخواست وزیر خارجه ایران از سفیر روس مبنی بر اینكه اطلاعات لازمه از سید جمالالدین به آنها بدهند
65. ارسال جواب مراسلهای كه در خصوص نمره و تارخی تذكره سید جمالالدین به بیگلربیگی پطرزبورغ نوشته شده بود
66. پیشنویس دو تلگراف به خط امین السلطان از ملایر به لندن (به اعلاء السلطنه) در باب سید جمال
67. نامههای وزارت خارجه ایران به لندن در مورد رژی و سید جمال
68. گزارشی از امینالسلطان به ناصرالین شاه همراه با نامة سید جمالالدین ودست خط شاه دربالای گزارش مزبور
69. گزارش میرزا عباسخان قوامالدوله (وزیر خارجه) به نقل از خلیل خالد بیگ سفیر عثمانی در ایارن مبنی بر نفی بلد او از ایران به عراق عرب و اسلامبول و...
70. پیشنویس تلگرافی با خط و امضای امینالسلطان به ناظمالدوله مبنی بر تبعید شیخ جمال
71. نامهای برای وزرت امورخارجة رس به منظور انتقال جسد سید جمال به كابل
فصل ششم: اسند مربوط به نوشتهها و یاران سید جمال
72. نامهای به خط جمالالدین از پطرزبورگ به امینالسطان بعد از عزیمتش از ایران به روسیه (سال 1304 هـ ق)
73. دستگیری میرزا آقاخان كرمانی (یكی از یاران سید جمال) و پیشنهاد به عدم قبول او به عنوان تبعة ایرانی
74. ارسال محرمانة 61 طغرا كتابچه و مسوّدة كاغذ راجع به سید جمالالدین و میرزا آقاخان كرمانی و سید حسنخان شیرازی و شیخ احمد كرمانی معروف به [روحی] بغدادی
75. شكایت از دوران اقامت در طهران و تمجید از دربار عثمانی و تقریب سید جمال به این درباره و توصیه در نَصب و ترمیم ضریح در عتبات
76. نامة محمدحسن خان خبیرالملك به صدراعظم عثمانی
77. نوشتهای از سید جمالالدین در مذمت روحانی نمایان
78. انعكاس مطالب روزنامههای عثمانی در مورد تابعیت ایرانیان مقیم عثمانی و ... نسبت دادن این موضوع به میرزا آقاخان كرمانی نویسندة كتابی در مورد رد اسلام و حقیّت باب
79. تقدیم برخی از نوشتجات میرزا حسنخان
80. دو فقره تلگراف در مورد تبعید شیخ صدیق و میرزا آقاخان كرمانی و یارانش
81. دستگیری میرزا آقاخان كرمانی و رفقای او ر طرابوزان و عودتشان به اسلامبول
82. انتشار برخی از نوشته های شیخ جمال در روزنامة بلژیك
83. توضیحاتی در مورد اهمیت و عظمت دین اسلام و پیامبر اسلام و مذمت صوفیان
84. توصیه و جلوگیری از دخالت در اصلاح امور جامعهای در فساد اخلاقی به سر میبرند
85. گزارشی از اسلامبول دربارة سید جمال و یاران او راجع به نظریة وحدت جهان اسلام
فصل هفتم: نامههای شخصی افراد، مكاتبات علماء عراق و پیشنهادات اصلاحی به دولت و شاه ایران توسط عدهای از علماء و یاران سید جمال
86. نامهای از طرف یاران سید جمال به علماء عراق و بصره در خصوص تقرّب سید جمال با سلطان عثمانی و شهرت و افكار مشارالیه در كل بلاد اسلامی
87. نامهای از علماء عراق در مورد اتحاد مسلمانان و سلاطین اسلام
88. نامة سید ابوطالب و دیگر علما به ناصرالدین شاه مبنی بر هوشیاریدول اسلامی دربارة اتحاد تدافعی و تعرضی دولتهای فرنگستان به ناصرالدین شاه
89. عریضهای از طرف سید جمال و سید ابوطالب به ناصرالدین شاه در مورد اصلاحات مملكت
90. نامة یكی از علماء عراق (سید ابوطالب و دیگران) مبنی بر هوشیاری دُول اسلامی دربارة اتّحاد تدافعی و تعرضی دولتهای فرنگستان به ناصرالدین شاه
91. نامة پیشنهادی سید ابوطالب موسوی به یكی از یارانش در ایران در خصوص پیروی كردن از نظریات سید جمال
92. عریضة یكی از علماء اسلامبول به علماء عراق و سید جمال در خصوص رعایت احكام اسلامی و ایجاد مبّانی حق و عدالت
93. اسامی علمای نجف و ارسال عریضه اوضاع ایران برای آنها توسط یاران سید جمال
94. پیشنهاد یكی از علما دربارة مَصرف خزائن بقعة حضرت علی(ع) در خصوص آبادی و احیای عراق و اماكن متبركه
95. اقدام نظام العلماء در جلوگیری از اغتشاش علیه دولت و اختلاف برخی از كسبه و تجار با قائم مقام در مقدمه رژی در تبریز و نسبت ددن این اوضاع به یاران سید جمال و ملكم
96. رفع مشكلاتمسلمین و علماء در عراق عرب و نوشتن عریضهای به سلطان عثمانی
97. پیشنهاد به سلطان عثمانی در مورد استفاده بهینه از جواهرات و ذخایر عتبات عالیات برای استفادههای عامالمنفعه
98. نامهای از طرف علما به سید جمال درباره اصلاح معایب و رفع مناقص دنیای اسلام
فصل هشتم: قتل ناصرالدین شاه / بابیها و سیدجمال
99ـ نامهای به دست محمود طباطبایی كه حاجی میرزا ابوطالب به سید جمال نوشته بود
100ـ ذكر چگونگی قتل ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای كرمانی
101. اعلام تسلیت به سعدالدوله بابت مرگ برادرش و اظهار تأثّر از شنیدن خبر مرگ ناصرالدین شاه
102. نامه صدراعظم به علاءالسلطنه در اسلامبول دربارة آمدن ولیعهد از تبریز به تهران و مسئله خاكسپاری ناصرالدین شاه مقصر شناخته شدن سید جمال در مسئله قتل ناصرالدین شاه
103. خواب دیدن محمود طباطبایی از ناصرالدین شاه
104. شركت سید جمالالدین اسدآبادی در قتل ناصرالدین شاه قاجار
105. گزارشی دربارة قتل ناصرالدین شاه
106. كسب و كار و طریقه عملكرد افاردی كه وارد فرقة باب شدند و چاپ مطالبی در روزنامه
107. استناد قتل ناصرالدین شاه به فرقة شیخ جمال ـ مسئلة اتحاد مذهبی اهل سنت و شیعه در قفقاز
فصل نهم: اوضاع ایران بعد از قتل ناصرالدین شاه و سلطنت مظفرالدین شاه
108. تاجگذاری مظفرالدین شاه
109. در باب خاكسپاری ناصرالدین شاه و تاجگذاری ولیعهد (مظفرالدین شاه)
فصل دهم: اسناد مربوط به روزنامهها
110. گزرشی از پطرزبورگ در باب انتشار برخی اطلاعات در روزنامه راجع به سید جمالالدین
111. ترجمة مزخرفات جمالالدین منطبعه در روزنامة اثر استزان
112. ترجمهای از روزنامة لستوك دربرة قتل یاران شیخ جمال در تبریز
113. ترجمة مقالهای است درروزنامة المقطّم (تركیه)دربارة روابط سید جمال و سلطان عثمانی (سلطان عبدالحمید) و نظرات متفاوتی در اتحاد مسلمانان
114. تمجید و تعریف روزنامة آندپاندانس بلژ (اسلامبول) از خدمات ناصرالدین شاه و جانشین وی مظفرالدین شاه
115. مندرجات روزنامة لاپاتری دربارة ایرانیها و عثمانیها (فرار شیخ جمال از ایران به عثمانی و مخالفت با شاه ایران و دوستی با سلطان عثمانی در ایجاد اتحاد مسلمین)
116. ترجمة مقالة صو پست چاپ استانبول به قلم نصرت صفا جوشقون در مورد سید جمال و مرگ او و انتقال استخوانهای او به افغانستان (كابل)
117. نامة هفتگی منبر الشرق در مورد مجلس یادبود جمالالدین
118. گزارشی از مجلة هفتگیالاثنین در تعریف و تمجید از سید جمالالدین
119. نوشتههای سید جمالالدین در روزنامة ترانیژن دربارة شرح حال سلطان آسیایی (سلطان عثمانی)
120. آخرین سند الحاقی، نامة سید جمال به محمدتقی میرزا ركنالدوله دربارة مساعد بودن زمان برای تغییر اوضاع
نمایه
مقدمه
از سال 1365 و پس از مراجعت از مأموریت سفارت ایران در واتیكان، ضمن اشتغال در دفتر مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه ایران، به جمعآوری اسناد مربوط به سید جمالالدین حسینی اسدآبادی در ادارات مختلف وزارتی پرداختم... خوشبختانه تصویب مادة واحد قانون انتشار اسناد طبقهبندی شدة وزارت امور خارجه در مجلس شورای اسلامی، مورخ 9/12/63 و تصویب نامه هیئت وزیران دربارة آئیننامة اجرایی این قاون، امكان تحقیق و بررسی اسناد را بیشتر از پیش فراهم ساخته بود. تأسیس ادارة انتشار اسناد، در دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه نیز راه را برای مطالعه و بررسی اسناد را بیشتر از پیش فراهم ساخته بود. تأسیس ادارة انتشار اسناد، در دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه نیز راه را برای مطالعه و بررسی اسناد هموارتر كرد. و در حقیقت ادارهمذكور متوّلی چاپ و انتشار اسناد طبقهبندی شده، تحت نظر شورای عالی نظارت بر تدوین و نشر اسناد گردید و شیوة مطالعات تاریخی مبتنی بر اسناد، به مانند برخی از كشورها، در ایران نیز متداول شد.
بدین ترتیب تهیه و گردآوری و آمادهسازی اسناد سید جمالالدین حسینی اسدآّادی در وزارتامورخارجه ایران با همكاری بعضی از دوستان وزارتی و ادارة انتشار اسناد و آرشیو آغاز شد. البته میدانیم كه كار مطالعة اسناد تاریخی به طور نسبتاً گستردهای، پس از انقلاب اسلامی ایران معمول گردید و پیش از آن، دست هیچ یك از پژوهشگران به اسناد بایگانی وزارت امور خارجه نمیرسید، مگر آنكه از خواص! به شمار میرفت و یا از جانب حاكمان و دولتمردان وقت مورد حمایت قرار میگرفت: چنانكه در دوران پیشین، آقای ابراهیم صفایی، با هزینة خاص دربار پهلوی به تألیف و نشر چند كتاب ویژه اسناد پرداخت كه كتابهای: «كودتای 1299 و آثار آن» و «زمینههای اجتماعی كودتای 1299» و «رضاشاه در آینة خاطرات» و «بنیادهای ملی درشهریاری رضاشاه كبیر!،» از آن جمله بود.
آقای صفائی، تقریباً از همان دوران به علت نزدیكی با دربار، اجازه یافت كه از اسناد وزارت امور خارجه هم استفاده نماید و سپس از میان هزاران سند، مربوط به دوران قاجار و نهضت مشروطه، انساد مورد علاقه خود را گزینش كند و مطابق دلخواه، به داوری بنشیند و مدعی شود كه رجال بزرگ ایران، حتی شخصیتهای برجستهای چون: میرزای شیرازی ـ رهبر نهضت اسلامی قیام بر ضد قرارداد رژی و صاحب فتوای ضداستعماری تحریم تنباكو ـ و یا سید جمالالدین حسینی اسدآبادی، رهبر حركتهای ضداستعماری مشرق، هر كدام به گونهای! تحت تأثیر و تحریك روس یا انگلیس بوده! و دست به صدور فتوی و یا اقدامی زدهاند!
شیوه كار او این بود كه در صفحه ال هر یك از كتابهای خود، آن را به یكی از رجال! عصر پهلوی اهداء مینمود تا راه را برای دستیابی به مدارك و اسناد لازم و مقاصد دیگر باز نماید. زندهیاد جلال آل احمد پس از دیدن كتاب اسناد سیاسی دوران قاجار وی، در یادداشتی مینویسد: «... تا انتشار این كتاب من گمان میكردم ابراهیم صفایی نویسندة بیمسئولیتی است، امّا با این كتاب دیدم كه صاحب غرض هم هست.».1
البته آقای صفایی، پیش از تألیف و نشر كتب زندگینامة سپهبد زاهدی، در كتاب چهل خاطره خود، اعتراف نموده كه در دورة پهلوی اجازه یافته بود كه از اسناد وزارت امور خارجه استفاده كند.2 در همین راستا، او به نشر كتاب: «اسناد سیاسی دوران قاجار» و «یكصد سند تاریخی» كه عمدتاً سندهای وزرت امور خارجه، است، اقدام میكند و سپس به گزینش اسناد مربوط به سید مالالدین اسدآبادی، میپردازد.
همان گونه كه اشاره شد، اینجانب در دوران اشتغال در دفتر مطالعات سیاسی وابسته به وزارت امور خارجه، یا موافقت مسئولین محترم وزارتی، جهت بررسی اسناد مربوط به سید جمالالدین به ادارة محرمانة و اسناد و آرشیو وزارت امور خارجه در ساختمان مركزی مراجعه میكردم و برادران مسئول آن اداره، صندوقهای فلزی كوچكی را ـ كه شامل اسنادی درباره سید بود ـ میآوردند و در حضور اینجانب باز میكردند و شمارة موردنظر از میان پروندهها و پاكتها بیرون میآمد، امّا در موردی با كمال تعجب مشاهدة كریم كه پاكت اسناد سید جمال، خالی است و فقط یك پاكت خالی بزرگ شماره خورده ـ كه در روی آن نوشته شده: شامل 61 طغرا كتابچه و مسوده و كاغذ راجع به سید جمالالدین و دوستان اوست ـ باقی مانده است!... 3 فتوكپی پشت و روی نوشتههای پاكت مذكور را كه عبارت از: اعلام محرمانة بودن محتویات آن توسط وزرت امور خارجه به صدراعظم [برای عرض تقدیم به حضور همایونی]، و روی پاكت، دستور صداعظم (امین السلطان) به وزارت خارجه است. قبل از «اعتراف نامة» آریالای صفایی میآوریم...4
آنچه مسلم است، بعضی از اسناد این پاكت كه مربوط به سید است در دو كتاب مورد اشاره وی: «اسناد سیاسی دورة قاجار» و «یكصد سند تاریخی» آمده است. ولی متأسفانه اصل اسناد كه باید در وزارت امور خارجه محفوظ مانده باشد، پس از بازدیدهای آقای صفائی مفقود گردیده است!!
آقای صفایی، متاسفانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم به علت عدم دقت بعضی از دوستان، چند صباحی مجدداً اجازه یافت ك از اسناد وزارت امور خارجه استفاده كند... و در همان ایام طبق قرار قبلی، روزی به دفتر من در دفتر مطالعات آمد و «معارفه»! حوری انجام گرفت و درضمن سخن، من از ایشان راجع به اسناد استفاده شده توسط وی، سؤال كردم كه چگونه نها را تهیه نموده و اكنون كجاست؟ آقای صفایی در جواب هب من گفت: «اسناد من (!) در موشك باران عراق در همدان از بین رفت»! كه البته این اسناد متعلق به نامبرده نبوده و از سوی دیگر ظاهراً همچنان در اختیار ایشان قرار داشته است، چون در كتابهای شاهپسندانة بعدی نام برده، مانند: خاطرههای تاریخی، اشتباه بزرگ ملی شدن صنعت نفت، چهل خاطره، زندگی سپهبد زاهدی و وثوقالدوله میبینیم كه او همچنان از اسناد جدیدی استفاده كرده است.5*
اینك پس از نقل سند مجوز دوران پهلوی در استفاده آقای صفایی از اسناد وزارتی عكس پاكت خالی موجود در مركز اسناد وزارت امور خارجه را كه خود سندی است ـ متن كامل نوشته قای صفائی درباره چگونگی بررسی اسناد و اخلالهای مغرضانه فرهنگبانان!! درباری را عیناً نقل میكنیم:
(روی پاكت)
محرمانه
61 طغرا كتابچه و مسوده و كاغذ راجع بسید جمالالدین و میرزا آقاخان كرمانی و میرزا حسن خان شیرازی و شیخ احمد كرمانی معروف به یوحی ـ روحی ـ بغدادی و 2 طغرا كاغذ سفید مهر و یك طغرا فرمان نشان درجه چهارم شیر و خورشید خارجه كه جای اسم آن محكوك شده و معلوم است به اسم میرزا حسن خان شیرازی بوده است.
(مهر) دفتر ضبط اسناد دولتی
وزارت مالیه
سنه 1328 نمره 1003
(پشت پاكت) نمره 23
جناب صدراعظم
این نوشتجات را فرمودند آنچه مهم است انتخاب شده به عرض برسد و باقی در جای محفوظی ضبط شود تا مقعش برسد.
تلگراف رمزی هم به علاءالملك لازم است كه مآل این كار چه شد و حضرات را كه در ارض روم توقیف كردهاند حالا كجا هستند و چه شد.
مطالعة اسناد وزارت امور خارجه
آقای ابراهیم صفایی در رابطه با چگونگی به دست آوردن اسناد وزارت امور خارجه مینویسد: «از چهل سال پیش، از نگامی كه به انتشار بیوگرافی رهبران مشروطه به صورت یك نشریه ماهانه پرداختم، برای روشن شدن گوشههای تاریك تاریخ دوران قاجار و بخصوص عصر مشروطه و رَدّ داوریهای نادرست و ناآگاهانه، در اندیشة اصلاح برخی از وارونهنویسیهای تاریخ آن روزگار افتادم و برای انجام این خدمت از هر سو به جستجوی اسناد تاریخی برآمد و بر پایة آن اسناد نخستین بار در كتاب رهبران مشروطه دربارة رویدادها و شخصیتها، دید و داوری تازه مطرح ساختم. این دید و داوری تازه، برای آن گروه از دوستداران تاریخ كه جویای حقایق و آگاهی از جریانهای پس پردة وقایع بودند، جالب بود، ولی در گوش كسانی هم گران آمد و از بیمهری و ایجاد زحمت برای من دریغ نورزیدند.
من به جز ارائه اسناد در كتاب رهبران مشروطه و نشریة انجمن تاریخ بر آن شدم كه چند یا چندین مجموعه از اسنادی را كه از خاندانهای كهن یا عتیقهفروشها و كتابفروشیها، به صورت اصل یا عكس و فتوكپی، به دست میآوردم، بر پایة موضوع اسناد با توضیحات بایسته، تنظیم و سپس چاپ و منتشر نمایم و مأخذی برای دوستداران پژوهش در تاریخ قرن گذشته ایران ارائه دهم. با این اندیشه و انگیزه، سالها وقت و توان و دسترنج خود را در این راه صرف كردم و از سال 1345 تا 1350، این كتابهای اسناد را به هزینة خود(!) چاپ و منتشر كردم.
1ـ اسناد سیاسی دوران قاجار
2ـ گزارشهای سیاسی علاءالملك
3ـ اسناد مشروطه
4ـ اسناد نویافته
5ـ نامههای تاریخی
6ـ برگهای تاریخ
8ـ پنجاه نامة تاریخی
این كتابها را برای برخی از مقامهای مسئول كشور فرستادم و چون نخستین بار بود كه كتابهای اسناد تاریخی به این صورت در ایران منتشر میشد، مورد توجه شماریاز آنان قرار گرفت. از سال 1351 به این فكر افتادم كه اسناد روابط خارجی ایران را با كشورهای همسایه در دوران قاجار مطالعه كنم و كتابی در این باره تهیه و تنظیم نمایم، ولی از آنجاییكه اسناد این موضوع بیشتر در آرشیو و كتابخانة وزارت خارجه نگهداری میشد، این اجازه را به من ندادند، لذا برای دستیابی به این مقصود، در اوایل مرداد 1351 به امیر اسدالله علم وزیر دربار كه علاقهمند به كتابهای تاریخی بود متوسل شدم، او مرا پذیرفت، هدف و خواست خود را به او گفتم، او مرا در این اندیشه تشویق كرد و با گفتگوی تلفنی از عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه خواست كه اجازة مطالعه اسناد مورد نظر را به من بدهند.
بر اثر این گفتگوی تلفنی، قرار بر این شد كه من دكتر عاملی معاون فرهنیگ وزارت امور خارجه را دیدار نمایم و هدف خود را برای او توضیح دهم تا به اطلاع وزیر خارجه برساند.
هفته بعد به دیدار دكتر عاملی رفتم و موضوع را با او در میان نهادم، او از من خواست شماری از كتابهای اسناد را كه تألیف و چاپ كردهام به وسیله وی برای میرفندرسكی معاون وزارت امور خارجه بفرستم تا با او و سپس با وزیر امور خارجه گفتگو كند. من دو دوره از كتابهای سناد ر كه تا آن تاریخ انتشار داده بودم برای او فرستادم، از سوی وزیر امور خارجه موافقت شد كه من اسناد و كتابهای مشتمل بر اسناد موجود در كتابخانة وزارت امور خارجه را مطالعه كنم و عكی یا فتوكپی اسناد موردنظر را هم در اختیار من بگذارند. این موافقت ضمن قدردانی از كوشش و خدمت من در راه انتشار اسناد، طی نامة 36/797ـ چهارم شهریور 1351 به من نوشته شده و از آن پس من هر هفته یك روز در كتابخانه یا گوشهای از آرشیو وزارت امور خارجه، زیر نظر مسئولان كار به مطالعه اسناد پرداختم و فتوكپی برخی از اسناد موردنظر را در اختیار من نهادند، ولی خسرو پیرنیا رئیس كتابخانه در این باره امساك داشت.
نهمین كتاب اسناد را كه زیر عنوان یكصد سند تاریخی در اسفند 1352 منتشر ساختم، حاوی اسناد وزارت امور خارجه مربوط به دوران محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار بود. مجلة راهنمای كتاب در شمارة شهریور 1353 درباره كتاب یكصد سند تاریخی چنین نوشت: «اسناد مندرج در این كتاب همه بسیار مهم است و اصل آنها متعلق به وزارت امور خارجه كه اجازه استفاده از آنها به آقای صفایی داده شده است.
استفاده از اسناد قدیم وزارت بر طبق موازین جهانی طبعاً برای همة محققان آزاد است، چه وقتی مدت قانونی دوران صدور سند گذشت، ارزش سیاسی آن از میان میرود و فقط جهت تاریخی خواهد داشت. امید است محققان دیگر و استادان رشتة تاریخ نیز بتوانند از این نوع گنجینهها، تحفهای به دوستداران عرضه كنند.»
آقای صفایی سپس میافزاید: «در دهمین كاب اسناد كه به نام: مدارك تاریخی منتشر ساختم نیز از شماری از اسناد وزارت امور خارجه استفاده شد. من بنابر تصمیم قبلی خود بر آن بودم كه مطالعه خود را روی اسناد وزارت امور خارجه ادامه دهم و پس از مطالعه در تاریخ روابط سیاسی ایران با كشورهای همسایه در دوران قاجاریه، تحقیق تازهای در این باره عرضه نمایم، ولی از نیمه سال 1352، وزیر امور خارجه برای آنكه اسناد بایگانی شده در وزارت امور خارجه را به صورت یك آرشیو منظم درآورد، سازمانی كوچك در وزارت امور خارجه به سرپرستی دكتر مهدی بیاتی استاد بازنشسته، كه در سالهای دور مدتی رئیس كتابخانه ملی و اهل تحقیق هم بود و با خلعتبری دوستی دیرین داشت، به وجود آورد.
نخستین كار دكتر بیانی این بود كه به وزیر امور خارجه پیشنهاد نمود، پیش از آنكه تمام اسناد طبقهبندی و ثبت و شمارهگذاری و مه شود، مطالعه آنها بكلی برای اشخاص ممنوع باشد. وزیر امور خارجه هم با این پیشنهاد موافقت كرد و مطالعة من در آنجا متوقف شد.
هنگامی كه به دكتر بیانی با سابقة آَنایی كه داشتم، مراجعه كردم، گفت: باید صبر كنید تا اسناد طبقهبندی و ثبت و مهر شود و این كار به زودی انجام خواهد شد!
ولی او كار را با چنان كندی پیش میبرد كه پس از پنج سال در 1357 هنوز جزئی از برنامة ایجاد آرشیو منظم انجام نشده بود. زیرا او به مناسبت سالخوردگی توان پركاری نداشت و هر روز چهار ساعت در آنجا حضور مییافت. بیش از یك ساعت از اوقات او هم در نوشیدن چای و آبمیوه و گفتگو با خانمهایی كه به همكاری وی برگزیده شده بودند! میگذشت.
اوفرمی به صورت شناسنامه برای هر سند تنظیم كرد كه به كار برده نشد؛ چند دفتر هم از فهرست اسناد دوران قاجاریه فراهم آورد و قسمتی از اسناد را هم به مهر مخصوص آرشیو وزارت امور خارجه رسانید.
وی رویهم در انجام وظیفة ود كار مؤثر و چشمگیری ارائه نداد.6»
البته باید گفت كه آقای ابراهیم صفایی پیش از اینها نیز در سال 1335 شمسی ضمن تلاش گستردهای از دربار پهلوی اجازه گرفته بود تا از كاخهای سلطنتی دوران قاجاریه بازدید نماید و چنانچه درباره آثار موجود در كاخها مطالبی به نظرش رسید، به ادارة بیوتات گزارش نماید. این بازدیدها از كاخ صاحبقرانیه، كاخ فرحآباد، كاخ گلستان و كاخ شمسالعماره بود. در خرداد1346 در ساختمان اشكوب زیرین كاخ شمسالعماره یك اتاق را ملاحظه كرده بود كه «از هنگام قتل ناصرالدین شاه مهروموم شده بود...». ولی او میگوید: «از آنجایی كه اجازه بازدید از دربار داشتم، قانع بصیری سرپرست كاخ گلستان اجازه داد مهروموم اتاق را شكستند و قفل را برداشتند و در را باز كردند. این اتاق بایگانی اسناد مهم و نیز آلبوم خانة ناصرالدین شاه بود. در یك طرف در قفسههای چوبی بیش از پنجاه آلبوم نفیس بزرگ و كوچك با جلدهای طلاكوب و گرانبها و خاك گرفته دیده میشد. بعضی از آنها آلبومهای سفر سوم ناصرالدین شاه به روسیه و انگلستان و سایر كشورها بود. این آْبومها از سوی كشورها برای شاه ارسال شده بودك ه در حقیقت یك تاریخ مصور به شمار میآمد.
در دو طرف دیگر اتاق بایگانی اسناد مهم تاریخی بود كه در جزوهدانها و پوشههای كلفت در میان قفسهها قرار داشتند كه كه متجاوز از یكصد و پناه جزوهدان بود كه در هر كدام صدها سند ارزندة تاریخی وجود داشت. ناصرالدین شاه كه بخش مهمی از اسناد مهم دوران قاجاریه را از زمان محمدشاه تا نیمههای دوران پادشاهی خود به وزارت خارجه انتقال داده بود. این اسناد را كه مربوط به سالهای پایانی دوران پادشاهی خودش بود. در این اتاق نگهداری كرده بود. من اگر یك گنج پر از طلا پیدا میكردم آنقدر خوشحال نمیشدم كه از پیدا كردن این گنجینة اسناد خوشحال شدم. قانع بصیری رئیس كاخ گلستان با شگفتی از من پرسید: حالا با این اسناد چه باید كرد؟ فتم: من گزارش لازم به دربار مینویسم تا تكلیف آنها را خودشان معلوم كنند. چند روز بعد گزارش مفصلی دربارة اسناد و آلبومها به وزیر دربار نوشتم و پیشنهاد كردم اجازه دهند این اسناد را من با هر كس تخصصی در این زمینه دارد، مطالعه كند و اسناد مهم و مفید جدا شود و به صورت چند كتاب تنظیم گردد و به چاپ برسد تا برای پژوهشگران تاریخ قاجاریه مرجعی تازه به دست آید.
سرانجام، درباره ضمن یك نامه این اجازه را صادر كرد كه در كاخ گلستان امكانات این بررسی فراهم شود و اسناد مهم پس از بررسی به صورت چند كتاب زیر نظر كتابخانة پهلوی چاپ برسد. اصل نامه به ادارة بیوتات و رونوشت آن برای من و شجاعالدین شفا مشاور فرهنگی دربار و رئیس كتابخانة پهلوی فرستاده شد. اما نهایتاً پس از تلاشهای فراوان، مخالفت سید رضی دیبا، رئیس بیوتات سلطنتی و شیطنت شفا ضعف شخصیت معینیان، رئیس دفتر مخصوص مانع انجام این خدمت پژوهشی شدند. شفا بعداً آن اسناد و آلبومها را به كتابخانة پهلوی منتقل نمود و كسی ندانست بر سر آن اسناد و آلبومها چه آمد.»
البته صفایی این خاطره را تحت عنوان شجاعالدین شفا و مفقود شدن اسناد دورة قاجار بعدها به رشتة تحریر درآورده است! آقای ابراهیم صفایی، پس از موافقت رسمی و كتبی دربار و ابلاغ آن توسط ریاست اداره بیوتات سلطنتی به نامبرده، رونوشت نامه را به شجاعالدین شفا مشاور فرهنگی دربار و رئیس كتابخانه پهلوی میفرستد تا با آقای صفایی همكاری كند... اما او، بگفته آقای صفائی بخاطر منافع مدی و شخصی خود از این كار سرباز میزد كه آشنایی با چگونگی داستان آن، برای شناخت خصلت ذاتی باصطلاح فرهنگبانان! رژیم سابق، كه امروزه هم همچنان مدعی هستند و حتی بیشرمانه كتاب «پیكار با اهریمن»! مینویسند ـ آن هم از قول آقای صفائی مورخ دیگر دربار پهلوی ـ بیمناسبت نیست: «... من روز چهاردهم تیرماه نزد «سید رضی دیبا» رئیس بیوتات رفتم، مردی بود كودن و ناآگاه از كار تحقیق و تاریخ، او طفره رفت و گفت: شما نویسندگان دهانتان قفل و بند ندارد، ممكن است اسرار سیاسی در این اسناد باشد و شما آنها را فاش كنید و اسباب زحمت شود و افوزد: شما تنها میتوانید زیر نظر آقای شفا به این مطالعه بپردازید، یعنی آقای شفا بیاید اینجا بنشیند و شما با نظارت او اسناد را مطالعه كنید! من از كودنی و بدخواهی این رئیس بیوتات ناراحت شدم و دانستم كه «شفا» با شیطنت مخصوص خود او را فریفته است گفتم: آقا، نامه دربار را ببینید.. پس از آنكه اسناد بررسی و تنظیم شد، چاپ آنها باید زیر نظر كتابخانه پهلوی باشد، گفت: من فقط در حضور «شفا» میتوانم اسناد را در دسترس شما بگذارم و سپس در حضور من به «شفا» تلفن كرد و گفت: صفایی برای مطالعه اسناد اینجا آمده و من به ایشان گفتهام مطالعه اسناد باید زیر نظر مستقیم شما باشد و به جز این راهی ندارد. از این تلفن ناشیانه برای من یقین حاصل شد كه «شفا» به او چنین تلقین كرده است. برخاستم و رفتم و نامهای به دربار نوشتم و به تندی از كودنی «دیبا» و سوء نیت «شفا» یاد كردم.
هفته بعد «معینیان» رئیس دفتر مخصوص مرا فرا خواند، با عجب و تلخی گفت: این چه نامهای است كه نوشتهای؟ گفتم: حقیقتی است. گفت: به دو نفر از رؤسای وزارت دربار توهین كردهاید! گفتم: به عرض برسانید و سپس مرا به عنوان توهین به دو تن از رؤسای وزارت دربار تعقیب كنید.
معینیان گفت: من هیچگونه نامه و مطلبی را كه باعث تكدر خاطرهمایونی شود به عرض نمیرسانم، و راست هم میگفت، او باری پاس مقام خود چون آدم ضعیف و بیشخصیتی بود، بسیاری از شكایتها و به ویژه شكایت از افراد خاندان سلطنت و شكایت از مقامات بالای دولتی را هرگز به عرض نمیرسانید، مبادا از او آزرده خاطر شوند و مقام خود را زا دست بدهد، و نمیدانست كه این كار او «خیانت» است.
در هر روی، سخن من با «معینیان» به جایی نرسید، به «دیبا» تلفن كرد و گفت مطالعه اسناد از سوی «صفایی» نیاز به حضور «شفا» ندارد. ولی «دیبا» حرف معینیان را نپذیرفت، سپس به «شفا» تلفن كرد، «شفا» با آنكه خودش «دیبا» را به كارشكنی واداشته بود به معینیان گفت: این نظریه رئیس بیوتات است و چون این اسناد جزو اموال اداره بیوتات میباشد، او از دسترس گذاردن ین اسناد نگرانیهایی دارد، من هم نمیتوانم او را قانع كنم! «معینیان» به «شفا» گفت: شما به آقای «دیبا» بنویسید كه مطالعه این اسناد از طرف «صفایی» نیاز به حضور شما ندارد، «شفا» گفت: بسیار خوب، خواهش میكنم آقای صفایی نزد من بیاید، من یك نامه رسمی به اداره بیوتات مینویسم تا این مشكل برطرف شود.
من برخاستم، از معینیان خداحافظی نمودم و روز بعد به كتابخانه پهلوی (در خیابان شاهرضا) رفتم و وقت دیدار از شفا خواستم. منشی او یك هفته بعد به من وقت داد، در روز و ساعت معین به دیدارش رفتم و در اطاق منشی نشستم، پس از نیم ساعت انتظار شفا به اطاق منشی آمد و گفت: من باید به وزارت علوم برای شركت در كمیسیون بروم، شما هفته بعد بیایید. همانجا برای هفته بعد تعیین وقت شد، هفته دیگر به دیدار شفا رفتم و پس از نیم ساعت انظار وارد اطاق شفا شدم، از پشت میز برخاست و در كنار من روی مبل نشست، هنوز آغاز سخن نكرده بودم، در باز شد و خانمی جوان و زیبا با لباس و آرایش جلف وارد شد، تا چشم «شفا» به او افتاد، شتابزده برخاست و به پیشواز رفت و در سوی دیگر اطاق روی كاناپه كنار هم نشستند و سخنان عاشقانه و وصف مجالس شبانه آغاز شد. و سخنانشان چنان گل كرده بود كه به نظر نمیرسید به این زودی تمامشدنی باشد. من ناچار برخاستم، «شفا» گفت: معذرت میخواهم، این خانم فامیل من است! و با من كار فوری دارد! شما به «یكتایی» معاون من مراجعه كنید.
من یكتایی را میشناختم، نویسنده نجیبی بود كه با شفا همكاری میكرد، هنگامی كه مطلب را با «مجید یكتایی» در میان نهادم گفت: من با ایشان صحبت میكنم كه نامه داره بیوتات را بنویسند و امضا كنند. شما دو روز دیگر به من تلفن كنید تا اگر نامه آماده شد تقدیم كنم.
دو روز دیگر كه تلفن كردم، یكتایی گفت: آقای شفا نوشتن این نامه را صلاح نمیدانند! بار دیگر نزد معینیان رفتم و ماجرا را گفتم، او به شفا تلفن كرد، ندانستم «شفا» به او چه گفت، ولی پس از پایان گفتگوی تلفنی معینیان به من گفت: آقای شفا تلفن كرد، ندانستم «شفا» به او چه گفت، ولی پس از پایان گفتگوی تلفنی معینیان به من گفت: آقای شفا فعلاً خیلی گرفتارند و مسافرتی برای ایتالیا در پیش دارند، شما چندی تأمل كنید. گفتم: پس نامه مرا به عرض برسانید گفت: چنین كاری نمیتوانم بكنم. من ناچار برخاستم و به دیدار «شریف امامی» رفتم، و ماجرا را به او گفتم، او هم از ضعف روحی رئیس دفتر مخصوص سخن گفت و انتقادها كرد. سپس نامه شكایت را كه نوشته بودم به «شریف امامی» دادم.
هفته بعد «شجاعالدین شفا» نامهای به من نوشت و یادآوری كرد كه، شرح لازم به رئیس بیوتات نوشته شد، به او مراجعه كنم، «شفا» در آن نامه از تحقیقات تاریخی من قدردانی كرده و مرا به همكاری در كتابخانه پهلوی دعوت كرده بود، و چون این یك فریبكاری بود، من دعوت او را نپذیرفتم ولی بار دیگر با در دست داشتن نامه «شفا» نزد «رضی دیبا» رئیس اداره بیوتات رفتم، ولی او سخنان پیشین خود را تكرار كرد و گفت: تا خود «شفا» حضور نداشته باشد من اسناد را در اختیار شما نمیگذارم! من از این شیطنت و فریبكاری بسیار ناراحت شدم و دریك نامه فریبكاری «شفا» و نادانی و غرض رئیس اداره بیوتات را به «دربار» یادآور شدم و رونوشت نامه را هم برای شفا فرستادم.
شفا پس از دریافت نامه من نیت باطنی و غرض خود را آشكار ساخت و در یك نامه برخلاف نامه پیشین خود نوشت كه مراجعه من به مراكز اسناد باید با حضور او یا نماینده او باشد، ولی هیچوقت نه خودش حاضر شد نه نمایندهای معرفی كرد. و بدینسان تنگنظری و بداندیشی «شفا» و ضعف شخصیت «معینیان» و حقارت و نادانی «سید رضی دیبا» رئیس بیوتات، مرا از انجام یك خدمت پژوهشی باز داشت.
«شفا» بعداً آن اسناد و آلبومها را به كتابخانه پهلوی منتقل نمود و كسی ندانست بر سر آن اسناد و آلبومها چه آمد یا چه آورد؟ همچنین بر سر كتابهای گرانبهای خطی كه «شفا» برای كتابخانه پهلوی خریداری میكرد و بهای هر كتاب را بیش از آنچه پرداخته بود به حساب كتابخانه میگذاشت و برای خود سرمایه میاندوخت.
چه خوب گفته بود سرلشگر جوادی:
خوشا آنان كه در هنگام خدمت
ز هر جا بود چاپیدند و رفتند7
***
امّا راجع به سید جمالالدین اسدآبادی (1254ـ1314ق) كه بدون تردید یكی از برجستهترین شخصیتهای اسلامی در قرن نوزدهم میلادی بوده است، تاكنون مطالب زیادی به صورت كتاب، مجله و رساله به زبانهای مختلف انتشار یافته است، ولی با وجود آنكه تاكنون یك قرن و اندی سال، از تاریخ رحلت او میگذرد، هنوز مسائل قسمتی از دوران زندگی و مبارزه وی، مكتوم مانده و به روشنی معلوم نیست.
البته بخشی از وقایع حیات او در چاپ دوم «دایرةالمعارف اسلامی» و یا مجموعة سودمند «اسناد و مدارك چاپ نشده درباره سید جمالالدین» كه به هنگام اقامت وی در تهران در منزل جناب حاجی محمدحسن امینالضرب باقی مانده و در سال 1342 شمسی به همت آقایان دكتر اصغر مهدوی و ایرج افشار تدوین و چاپ گردیده است، یا كتاب انقلاب ایران، پروفسور ادوارد براون چاپ كمبریج 1919 و تاریخ بیداری ایرانیان، تألیف شادروان ناظم الاسلام كرمانی، یا كتاب مشاهیر الشرق مرحوم جرجی زیدان ـ مدیر مجلة الهلال ـ نقل و مورد استفادة اغلب نویسندگان شرقی و مستشرقین غربی قرار گرفته است.
بنظر من شاید بتوان گفت جامعترین شرح مختصری كه دربارة زندگی سید جمالالدین تاكنون نوشته شده، مقالة سیدحسن تقیزاده در روزنامة كاوه ـ سال اول و دوم دورة جدید آن مورخة 11 مارس 1931 م ـ میباشد.8
خوشبختانه در سال 1343 شمسی، شادروان علی مشیری گزیدة اسناد سید جمالالدین را از آرشیو اسناد تاریخی انگلستان (P.R.O مخفف Public Record Office) و (پروندة شماره
F. O. 60/504) مربوط به سید در لندن ترجمه نموده و برای چاپ در مجلة خواندینها ـ از شمارة 82 سال 24 تا شماره 6 سال 25 ـ به آن مجله ارسال كرده كه به تدریج و در هر شماره در دو تا سه صفحه، به چاپ رسیده است كه البته بخشی از ترجمهها خالی از نقص نبود. و ما ضمن استفاده از مجموعة آن «ترجمة گزیده» مجبور به مراجعه مجدد به متن و اصلاح و تكمیل آن ترجمهها شدیم و در حقیقت «ترجمة جدیدی» همراه با اصل سندها و گزارشها در كتابی با نام «مجموعة كامل اسناد وزارت خارجه انگلیس دربارة سید جمال اسدآبادی» در فروردین سال 1379 به چاپ رسید كه مورد توجه اهالی تاریخ قرار گرفت و اینك آرزوی ما درچاپ و انتشار اسناد و گزارشهای مربوط به سید كه در وزارت خارجة جمهوری اسلامی موجود بوده است، تحقیق مییابد.
از خداوند متعال مسئلت دارم كه ما را در نشر اسناد و گزارشهای سید، كه در آرشیو وزارت خارجههای: تركیه، مصر، فرانسه، روسیه و احتمالاً افغانستان نیز موجود است، موفق بدارد.
بدین ترتیب اینك با توفیق الهی كتاب اسناد و گزارشهای مربوط به سید جمالالدین اسدآبادی، موجود در آرشیو وزارت خارجه ایران را مأخوذ از منابع اسنادی وزارت امور خارجه تقدیم دوستداران تاریخ ایران مینماید، باشد تا گوشههای تاریكی از تاریخ ایران با انشتار این اسناد برای محققان و علاقهمندان به تاریخ این مرز و بوم روشن گردد.
لازم به یادآوری است كه این كتاب پس از بیست سال تحقیق و تتبّع، تلاش و كوشش پیگیر و مستمر، بدست آمده و در ده فصل و یكصد و بیست فقره سند تنظیم شده است كه عمدتاً برگرفته از میان چندین هزار سند از اسناد قدیمه وزارت امور خارجه در دورة قاجار در صندوقهای: (21، 23، 24، 25، 26، 28، 30) و كارتنهای اسناد مكمل9 دورة قاجار به ویژه كارتن (137) و كارتنهای: (1، 8، 108، 109، 134، 160) میباشند... خوشبختانه مجموعههایی از مسودة اسناد قدیمه كه به صورت كتاب یا بایگانی پیشنویس اسناد این دوره وجود دارند، در بایگانی وزارتی محفوظ مانده است و در این مجموعه نشانی و مشخصات هر سند در بالای اسناد درج گردیده است و همانطور كه ملاحظه مینمایید ما این اسناد را بدون هیچگونه تحلیل و استنتاجی نقل كردهایم و بررسی، نقد، تحلیل و تبیین محتوا، نیازمند فرصت دیگری است.
در پایان این مقدمه، بر خود لازم میدانم كه از محبت و تعاون دوستان و همكاران ارجمند در وزارت امور خارجه، به ویژه آقایان: «دكتر علیاكبر ولایتی (وزیر محترم پیشین)، مهندس عباس ملكی (معون پیشین آموزشی و پژوهشی)، سید اصغر قریشی (مدیر كل اسناد)، محمدحسن كاووسی (محقق و سندشناس) عباسعلی عبداللهی (رئی سكنونی مركز چاپ و انتشارات)، عباس گلرو (همكار ما به هنگام اقامت در قاهره)، تشكر كنم كه هر كدام به نحوی در فراهم آمدن بعضی از این اسناد و یا تكمیل و چاپ این مجموعه، ما را یاری دادند. سپاس مضاعف از آن آقای كاووسی خواهد بود كه علیرغم عمل جراحی چشم، پس از بازخوانی اغلب اسناد توسط اینجانب، درخواست مرا پذیرفت و بازبینی و ترتیب نهایی كتاب را بر عهده گرفت. شكرالله سعیهم.
و ضمن عذرخواهی از اغلاط تایپی، انتظار دارد كه اهالی تاریخ و علاقمندان به نشر اسناد، از هرگونه نقد و نظر خود، ما را آگاه سازند تا در چاپهای بعدی از آنها بهرهمند شویم.
سیدهادی خسروشاهی
تهران خرداد 1387
1 جلالآل احمد، خدمت و خیانت روشنفكران، ج2، تهران: خورازمی، 1357، ص 67.
2 ابراهیم صفایی، چهل خاطره از چهل سال، تهران: 1373، صفحه 247.
3 اسناد قدیمه وزارت امور خارجه، صندوق 23، سال 1311ق، پوشه 7، سند شمارة 3.
4 نك: فصل ششم همین كتاب سند شماره 74.
5 فصلنامة تاریخ و فرهنگ معاصر، قم: ش 13ـ14، ص 277 تا 282، بهار و تابستان 1374.
*. مأسفانه این موضوع نه در زمان حیات وی و نه پس از درگذشت او ـ كه چندی قبل اتفاق افتاد ـ پیگیری نشد و مسئولین مربوطه به سراغ دریافت اسنادی كه در نزد وی باقی مانده بود، نرفتند و ایكاش اكنون منسوبین آقای صفائی اسناد مزبور را در اختیار مقامات مسئول قرار دهند!
6 فصلنامة تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 13 و 14، به نقل از كتاب: چهل خاطره، تألیف ابراهیم صفایی.
7 برای تفصیل بیشتر رجوع شود به فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، سال دوم، شماره 8 ، صفحه 139ـ142 (سال 1372ش) و كتاب «چهل خاطره» تالیف ابراهیم صفائی
8 این شرح همراه چند بحث و مقاله دیگر، زیر عنوان زندگی و مبارزات سید جمالالدین اسدآبادی سالها پیش، توسط اینجانب تنظیم و چندین بار چاپ شده است.
9 اسناد مكمل اصطلاحاً به اسنادی گفته میشود كه به امر ناصرالدین شاه پس از تأسیس وزارت خارجه از اندرون شاهی (در زیرزمینهای كاخ شمسالعماره) به وزارت خارجه منتقل گردید. این اسناد نیز تماماً متعلق به دوره قاجاریه است و در برخی از موارد، اصل و سوادی از دورههای ماقبل تا دوران صفویه نیز د رمیان آنها پیدا میشوند. در ابتدای انتقال، این اسناد تا سالیان نسبتاً درازی به صورت فلّهای نگهداری میشدند تا در سال 1314 هجری شمسی به دستور وزیر وقت آقای باقر كاظمیی (مهذبالدوله این اسناد را در كارتنهای نسبتاً بزرگی به صورت آلبوم چسبانید و جای دادهاند كه متأسفانه در بسیاری از موارد نوشتههای یك روی سند نیز چسبیده شده است... این كارتنها مجموعاً یكصد و شصت و یك عدد شده كه به تفاوت در هر یك از آنها تعداد 400 تا 750 ققره سند موجود است. هم اكنون این اسناد و كارتنها حسب موضوع طبقهندی و بایگانی شدهاند و تاریخ آنها متفاوت و عمدتاً مربوط به دورة قاجاریه میباشد جز آنكه به ندرت چند سند ماقبل و مابعد این دوران در لابلای آنها یافت میشوند. خوشبختانه به همت آقای محمدحسن كاووسی عراقی در طی هفت سال گذشته كلیة این اسناد در 20 مجلد فهرستنویسی و از سوی مركز اسناد دیپلماسی وزارت امور خارجه منتشر شدهاند كه خدمت بسیار بزرگی به پژوهشگران تاریخ و فهرنگ این مرزوبوم به شمار میآید.