- سمفونی پنجم
- اطلاعات
- نزار قباني
- سید هادی خسروشاهی
- فارسی
- چاپ شده
- 30000 30000
- 1ـ133 ـ435ـ600ـ978
- نوبت اول
- 1398
سمفونی پنجم
فهرست
مقدمه
سمفونی پنجم جنوب
یكبار دیگر »قانا«!
چراغ سبز به اسرائیل!
من، هستم با ترور! تروریسم؟ چه باشكوه و زیبا!
بانوی من بیروت
حاشیهای بر دفتر شكست
چرا گریه بر حسین؟
ای قدس
كودكان سنگ
سلطان نفت
چرا مینویسم؟
ما ماندگاریم
ترجمه هایی از اشعار قبانی
سمفونی پنجم آثار و تألیفات نزار قبانی
برخی از منابع درباره نزار قبانی
سالشماری زندگینامه نزار قبانی
پیوست
مقدمه
آشنایی با نزار قبانی
مطبوعات خارجی در اول مه 1998/ 11 اردیبهشت 1377 هـ.ش درگذشت نزار قبانی شاعر سوری در یكی از بیمارستانهای لندن[1] را گزارش دادند. خبر درگذشت قبانی بلافاصله همه جا پخش گردید و محافل ادبی جهان را اندهگین نمود. نام قبانی به عنوان جنجالیترین و شجاعترین شاعر شعر نو عرب، به تارك تاریخ ادبیات معاصر جهان عرب ثبت شده و اشعارش همچنان مورد مطالعه پژوهشگران و نقادان است. شاعر عاشقانهها و سیاسی طی پنجاه سال سرایش شعر و نظریهپردازی درباره ادبیات معاصر همواره در صحنه و متن محافل ادبی و رسانهای مطحر بوده و سرسختترین منتقدان و معاندانش هم او را شاعری بزرگ و بیهمتا نامیدهاند.
در محافل ادبی كشور ما متأسفانه بیشتر روی چهره «عاشقانههای» او پرتو افكنده شد و بُعد انقلابی و سیاسی این شاعر در واقع در ایران ناشناخته مانده است.
قبانی در واقع هنوز پرنفوذترین شاعر عرب در عصر معاصر است و وسعت دایره انتشار مجموعههای شعری او، با هیچكدام از شاعران طراز اول جهان عرب قابل مقایسه نیست.
نزار قبانی را شاعر زن و عشق! میشناسند و او را با «عمر بن ابی ربیعه»[2] تشبیه و مقایسه میكنند.
قبانی كه به حق یكی از رقیقترین و لطیفترین زبانهای شعری را برگزیده بود، توانست با این زبان به وصف حالات عشقی و روحی خود و توصیف تأملات خود در «حب النساء» و سپس موضوعات انقلاب و سیاست ـ به ویژه قضیه فلسطین و لبنان و اوضاع جهان عرب ـ بپردازد.
در این مقدمه روحی گوشهای از حیات و زندگانی این شاعر نمایان و به جنبههای سیاسی و انقلابی و موضوعات روز خاورمیانه به ویژه قضیه فلسطین و لبنان میپردازیم. شاعر به تمام موضوعات با حس ظریف و عاشقانه مینگریست و خود اعتراف میكند كه: «من از خانوادهای هستم كه شغل آنها عاشقی است. عشق با كودكان این خانواده زاده میشود، همانگونه كه شیرینی با سیب متولد میشود.»[3]
زندگینامه
قبانی زندگینامه خود را تحت عنوان «قصتی معالشعر»[4] در اوایل دهه هفتاد میلادی نوشت و در این كتاب نویسنده بیشتر به مكان و جغرافیای حوادث نقش داد و به نام شخصیتها و تاریخ آنها توجه چندانی نداشت. [5]
این شاعر كه پس از متنبی شاعر نامی عرب، بزرگترین امپراتوری شعر در تاریخ معاصر ادبیات عرب را به وجود آورد، در یكی از محلات قدیمی شهر دمشق ـ حارة مئذنة الشحم ـ به دنیا آمد. پدرش «توفیق قبانی آقبیق» از خانواده متوسط الحال و اصیل دمشق و مادرش فائزه قبانی بوده است. خانواده آقبیق (سبیل سفید) در محلات قدیمی دمشق معروف بوده و جدشان از شهر قونیه تركیه مهاجرت نموده و مقیم پایتخت سوریه گشته است. [6] پدر نزار صاحب كارگاه شیرینیپزی در محله «معاویه» در دمشق قدیمی داشته و همواره با مبارزین سوری علیه استعمار فرانسه، كمك مالی میكرد و به همین علت سربازان استعمارگر او را دستگیر و به زندان صحرایی «تدمر» افكندند. [7] شاعر فرزند دوم خانواده و سه برادر و دو خواهر داشت، نام آنان: معتز، رشید، صباح و هیفاء (یا هدباء) و وصال.
از شخصیتهایی كه در كودكی و نوجوانی قبانی تأثیرگذار بودند:
1ـ ابوخلیل قبّانی، عموی پدر نزار كه از پیشگامان هنری و نمایشنویش عرب است؛ به قول نزار او اركان خلافت عثمانی را در اواخر قرن نوزدهم تكان داد! و محیط دمشق محافظهكار و سنتی او را تحمل نكرد و به صورت تبعید اجباری به قاهره رفت و به نهضت هنری ـ فرهنگی خود در نمایشنویسی ادامه داد. [8]
2ـ خلیل مردم بك؛ شاعر مهینپرست سوری و معلم ادبیات نزار. [9] خلیل مردم همچون خیرالدین الزركلی، بشارة الخوری، شفیق جبری، مصطفی الفلابینی، عبدالله یوركی، فخری البارودی، الیازجی و بدوی الجبل، در نهضت ملی و ضد استعماری مردم سوریه حضور فعالی داشته و نقش مؤثری در جنبش مقاومت ملی و مردمی و تولید فرهنگ مقاومت ضد استعماری داشتهاند. [10]
قبانی در سن هفت سالگی وارد نخستین مدرسهاش «الكلیة العلمیة الوطنیة» ـ مدرسه ملی علمی ـ در دمشق شد[11] و زبان فرانسوی، زبان دوم مدرسه بود. زیرا در آن روزها تحتالحمایگی سوریه، نظام تعلیم و تربیت برای زبان فرانسوی امتیازی خاص قائل بود و دانشآموزان مجبور بودند نوشتن و سخن گفتن به این زبان را بیاموزند. [12] مبارزات مردم عرب در سالهای دهه بیست تا جنگ جهانی دوم با استعمارگران و تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی منطقه خاورمیانه، تأثیر بسزایی در تكوین فكری و شكلگیری شخصیت شاعر داشته است.
نزار قبانی دیپلمات
قبانی پس از دریافت دو دیپلم از مدرسه ملی علمی و مدرسه «التجهیزیه» به دانشكده حقوق رفت و مدرك لیسانس در این رشته را گرفت و پس از آن وارد عرصه دیپلماسی شد. [13] البته از میان شعرای عرب «عمر ابو ریشه» نیز شاعر و دیپلمات بوده است. [14] نزار در طی سالهای 1961ـ1945 در: قاهره، لندن، پكن و مادرید مأموریت دیپلماتیك داشته و هفت دیوان شعر خود را در همین مدت نوشته است. [15]
البته او در این مأموریتها تجربههای طلایی كسب كرد. در قاهره با افقهای تازهای آشنا شد و در لندن زبان و ادبیات انگلیسی را فرا گرفت و در اسپانیا با فرهنگ و تمدن قدیم و اسلامی اندلس و ادبیات و زبان اسپانیایی آشنا شد و گویا مأموریتش در چین به دلیل عدم ارتباطش با مردم و فرهنگ آن گوارا و سودمند نبوده است. [16]
شاعری...
قبانی در اوایل نوجوانی و در سن چهارده سالگی به موسیقی تمایل پیدا كرد و با معلم موسیقی خود، تمرین میكرد ولی چون آموزش نُتهای موسیقی متكی بر معادلات و ارقام حساب بوده، سازش را دور انداخت و تارهایش را گسست! او دانش و علومی را كه ارقام، جدولها و آمار داشت همچون دروس حساب، جبر، شیمی و فیزیك دوست نداشت، زیرا به قول خودش این علوم آزادی او را محدود میساخته است!
ولی دروسی كه ذهن و مخیلهاش را تحت تأثیر قرار میداد همچون نقاشی، خوشنویسی، موزیك و پیشاهنگی را دوست داشت. [17]
در تابستان 1939 زمانی كه با كشتی از بیروت عازم ایتالیا بود، نخستین كلمه از اولین بیت شعرش را، زمزمه كرد و این حادثه ناگهان او را دچار شگفتی كرد. [18] شاعر كه در سایه فرهنگ فرانسوی بزرگ شده بود[19] با تلاشها و دروس معلمش «خلیل مردم» روحیه ذهنی شاعری پیدا كرد. قبانی در این زمینه میگوید: «به سبب این ذخیره شعری عالی كه خلیل مردم بك در ذهنم بجا نهاد من به او مدیونم. اگر ذوق شعر معجونی باشد از آنچه ما در كودكیمان میبینیم و میشنویم و میخوانیم، خلیل مردم در كاشتن گلبن شعر در وجود من و نیز در آماده گردانیدن خمیرههایی كه سلولها و بافتهای شعری مرا تكوین بخشید، حقی بزرگ دارد.» [20]
اولین دفتر شعر این شاعر، تحت عنوان «قالت لی السمراء» ـ بانوی سبزه رو به من گفت ـ در سپتامبر 1944 در سیصد نسخه با پول توجیبی خود منتشر كرد. [21]
اولین اثر شعری[22] قبانی از لحاظ عنوان، محتوی و حتی رنگ كاغذ و تصویر پشت جلد آن، در محیط ادبی آن روزگاران چیز تازهای بود و البته موجب تهاجم منتقدانش هم گردید. [23]
شیخ علی طنطاوی[24] درباره قبانی و اولین اثرش در شماره مارس 1964 مجله مصری «الرساله» نقدی نوشت كه گزنده و تند بود. طنطاوی نوشت: «در دمشق كتاب كوچكی چاپ شده كه جلدی قشنگ و ظریف دارد و كاغذ زر ورق دور آن پیچیدهاند، از آن كاغذها كه در مجالس عروسی دور جعبههای شكلات میپیچند. نواری قرمز نیز بر آن بستهاند، نظیر نواری كه فرانسویان در اوایل اشغال دمشق مقرر داشتند كه زنان بر كمر خود ببندند! تا شناخته شوند. در این كتاب سخنانی به نام شعر چاپ شده است و سطوری دارد كه اگر با سانتیمتر اندازهگیری شود طولشان یكی است...»[25]
طنطاوی در جای دیگر مقالهاش را چنین ادامه میدهد: «كتاب شامل وصف آن چیزهایی است كه میان هر فاسق حرفهای و بیشرم میگذرد، وصفی واقعی نه خیالی. زیرا گوینده آنها شاعری است كه وسعت تخیل ندارد بلكه نازپروردهای است ثروتمند و عزیزكرده پدر و مادر كه در حال شاگرد مدرسه است و پسران و دختران دانشآموز كتابش را در مدرسهها خواندهاند. معهذا در این كتاب ابتكاری در بحرهای عروضی وجود دارد، یعنی در آن بحر بسط و بحر «مدیترانه» درهم آمیخته است! در دستورهای نحوی نیز ابداعی بهكار رفته زیرا مردم از رفع فاعل و نصب مفعول ملول شدهاند و سه هزار سال بر این منوال بر آنان گذشته است و از این نوآوری چارهای نبوده است...» [26]
سیصد نسخهای كه از مجموعه شعری «قالت لی السمراء» چاپ شده بود ظرف یك ماه خریداری شد.[27] در این مجموعه شعر «نهداكِ» نخستین جرقهای بود كه شاعر را معرفی كرد و كلید شهرتش شد. [28]
قبانی پس از اولین تجربه سی و پنج دیوان شعری دیگر سرود و سه چهارم اشعارش را به سفرهای خود مدیون است.[29]
قبانی از محیط دیپلماسی كه از نظرش بسان موزههای مومی است و هرچه دارد مصنوعی است، پس از بیست سال كلنجار در سال 1966 كناره گرفت[30] و به لبنان رفت و در بیروت انتشاراتی برای نشر آثارش را تأسیس كرد.[31]
از دیدگاهش حرفه دیپلماتیك نقابی مومی بود كه به مناسبتهای رسمی بر چهره میگذاشت و زبان دیپلماسی، زبان سطحی و پریشان است و تعارفات سیاسی به منزله نمایشنامهای بود كه او از عهده ایفای آن برنیامد.[32]
قبانی در زمانی كه در قاهره به عنوان دیپلمات بود دیوان «طفولة نهد» ـ كودكی پستان ـ در 1948 منتشر كرد. این مجموعه شعری تحول مهمی در شعر قبانی به وجود آورد.[33] انور المعداوی منتقد مصری نخستین معرف شعر نزار و دیوان «طفولة نهد» را طی مقالهای نقد كرد و در مجله «الرساله»[34] به چاپ رساند[35] ولی زیات مدیر مجله برای حفظ نام و جایگاه «الرسالة» مصلحت دیده بود كه دفتر شعر قبانی را از «طفولة نهد» ـ كودكی و نورسیدگی پستان ـ به «طفولة نهر» ـ كودكی رودخانه ـ تغییر دهد و المعداوی نیز این پیشنهاد را پذیرفت. [36]
در لندن از 1952 تا 1955 شاعر، بهترین آثار شعریش را كه بیشتر آنها مربوط به انسان و احساسات او بود در مجموعه «قائد» سرود. [37]
قبانی در سالهای 1966ـ1962 در اسپانیا به حكم كارش، زندگی كرد و با زبان و ادبیات اسپانیا و تمدن اندلس خوی گرفت و آثاری ادبی همچون «الرسم بالكلمات» ـ نقاشی با كلمات (نقاشی با واژگان) [38] ـ و «مذاكرات اندلسیة ـ یادداشتهای اندلس[39] ـ نتیجه این دوران بود. [40]
در دوران اقامت قبانی در چین (1960ـ1958) به دلیل عدم انسجامش با محیط و انزوای او، محصول شعریش كم بوده و با افسردگی و غم همراه است. شاعر حزنش و اندوهش را در دو شعر «نهر الاحزان» ـ رودخانه غم ـ و «ثلاث بطاقات من آسیا» ـ سه نامه (یادداشت) از آسیا ـ متجلی ساخت. قبانی اشعاری كه در چین سروده بود بعدها ـ و پس از ده سال ـ در مجموعه شعری به نام «یومیات امرأة لامبالیة ـ یادداشتهای روزانه زنی لاابالی ـ گرد آورد و در سال 1968 در بیروت به چاپ رساند.
به نظر او اقامتش در لبنان و كنار رفتن از حرفه دیپلماسی، فرصتهای طلایی برای حاصلخیزی و باروری شعر و نثرش بوده است. [41] در سال 1970 دو كتاب «شعرهای وحشی» و «كتاب عشق» را منتشر میسازد كه استمرار شعرهای عاشقانه اوست. [42] مجموعه شعری به نام «مثة رسالة حب» ـ صد نامه عاشقانه ـ بعدها منتشر شد كه به صورت نامههایی عاشقانه سروده شد.
در سال 1972 دفتر شعری به نام «اشعار خارجة علی القانون» ـ شعرهای بدر از قانون ـ منتشر ساخت و در آن شاعر اشعارش را از اصول و قانون سنتی آزاد ساخت. [43]
قبانی پس از طولانی شدن جنگ داخلی لبنان (1990ـ1975) و حادثه كشته شدن بلقیس همسر عراقیتبار خود[44] در انفجار سفارت عراق در بیروت، به لندن و ژنو و پاریس سفر كرد و چند سال از بیروت دور شد. پس از پایان جنگ در لبنان به بیروت بازگشت و آثارش در مجموعه «الاعمال الكاملة» گردآوری و به چاپ رساند و بعدها آثار ادبی دیگر تولید كرد. [45]
نشر قبانی و كارهای مطبوعاتی او
قبانی در بیروت (1981ـ1966) فرصتهائی برای تجربههای نثری و مطبوعاتی، یافت البته در این مدت 10 دیوان شعری هم منتشر ساخت و از سال 1973 تا 1982 با مطبوعات لبنانی و دیگر كشورهای عربی همكاری داشت.
موضوعات نثری نزار قبانی بیشتر در حوزههای سیاست، زن بود! در دوران اقامت در بیروت شش كتاب نوشت به نامهای:
1ـ الكتابة عمل انقلابی ـ نوشتن یك كار انقلابی است ـ
2ـ المرأة فی شعری و فی حیاتی ـ زن در شعر و زندگی من ـ
3ـ ما هو الشعر ـ شعر چیست؟ ـ
4ـ قصتی مع الشعر ـ داستان من با شعر ـ
5ـ شیء من النثر ـ چیزی از نثر ـ
6ـ الكلمات تعرف الغضب ـ كلمات خشم را میشناسد ـ (2جلد) بسیاری از منتقدان آثار قبانی فصاحت و بلاغت نثرش را كمتر از شعرش نمیدانند.
منازعهها و درگیریها
شاعر در طول حیات شعری خود، با شخصیتها و جریانات سیاسی و رژیمها درگیر بوده كه بهطور خلاصه داستان آنها چنین است:
1ـ قبانی در سال 1954 شعری تحت عنوان «خبز و حشیش و قمر» ـ نان و حشیش و ماه ـ منتشر كرد، جریانات تند مذهبی و محافظهكار جامعه سنتی دمشق خواستار اعدام شاعر شدند[46] و برخی خواهان اخراج وی از وزارت خارجه سوریه بودند. و این برای اولین بار بود كه موضوع قصاید یك شاعر در پارلمان سوریه مورد بررسی قرار گرفت. [47]
2ـ شعر «هوامش علی دفتر النكسة» ـ یادداشتهایی بر دفتر شكست ـ در جهان عرب سروصدای گستردهای به وجود آورد، برخی از منتقدان عرب از قبانی انتظار چنین شعر تند سیاسی و وطنی را نداشتند.
این شعر كه بر نقائص و عیوب اخلاقی اعراب انگشت گذاشته بود، موجی از اعتراض و ناخرسندی در محافل رسمی و ادبی و سیاسی به وجود آورد. تندی، خشونت و شدت شعر آنچنان بود كه برخی از رژیمهای عرب نزار قبانی و اشعارش و ترانههای او را ممنوع ساختند. [48]
3ـ در سال 1990 وزارت آموزش مصر طی بخشنامهای قصیدة «عند الجدار» ـ در كنار دیوار ـ قبانی را از كتاب ادبی اول راهنمایی ـ به بهانه اینكه محتوای ناشایسته دارد ـ حذف كرد. این امر در محافل مطبوعاتی و ادبی و روشنفكری سر و صدای داشت. [49]
4ـ در اوایل دهه هفتاد قبانی و شاعر سوری أدونیس درگیری داشتند.
داستان اختلافشان بر سر این موضوع بود كه قبانی با «منیر العكسش» روزنامهنگار لبنانی مصاحبهای داشت و مجله «مواقف» كه «أدونیس» مدیر مسئول آن بود آن را منتشر كرد و پس از مدتی خود قبانی این مصاحبه را بدون اجازه أدونیس به چاپ رساند كه بلافاصله ادونیس مقاله تندی علیه نزار قبانی نوشت و درگیری ادامه داشت تا برخی از روشنفكران و ادیبان میان این دو، مصالحه به وجود آوردند.[50]
5ـ در پی انتشار كتابی تحت عنوان «فتافیت شاعر» ـ كلمات نامربوط یك شاعر ـ در 1990 نزار قبانی علیه ناشر مصری این كتاب اقامه دعوا نمود و خواستار 100 هزار پوند مصری به عنوان جبران خسارت و اعاده حیثیت بود.
در این كتاب «جهاد فاضل» منتقد لبنانی حمله تند و نقد گزندهای علیه قبانی داشت. در پایان طرفین به مصالحه رضایت دادند. [51]
6ـ قصائد سیاسی قبانی در سالهای دهه نود به ویژه در دوران انتفاضه اول و حملات اسرائیل به لبنان در محافل سیاسی و مردمی سر و صدایی به وجود آورد به ویژه این قصاید: «متی یعلنون وفاة العرب» ـ كی مرگ عرب را اعلام میكنند ـ «المهرولون» ـ هروله كنندگان ـ «المتنبی» و «امكلثوم علی قائمة التطبیع» ـ امكلثوم در لیست عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی ـ
محنتها و حوادث تأثیرگذار
در طول حیات شاعر لحظات سخت و محنتهای تلخ در زندگی به وجود آمده كه تأثیرات عمیق بر روح و روان شاعر داشته و انعكاسات و بازتابهای گوناگونی بهوجود آورده كه روی شعر و ادبیات شاعر اثری برجسته و روشنی از خود به جای گذاشته است.
1ـ مرگ مادر: قبانی در مصاحبهها و اشعارش عشق و علاقمندی خود به مادرش ابراز داشته، در كتابش «داستان من و شعر» چنین مینویسد: «اما مادرم چشمه عطا و محبت بود كه بیحساب میبخشید. مرا فرزند دردانه خود میشمرد و در میان برادرانم همه چیزهای خوب را به من اختصاص میداد و خواستهای كودكانهام را بیگله و ناراحتی میپذیرفت.» [52]
شاعر در جای دیگر مینویسد: «من بزرگ شدم ولی در نظر مادر، همیشه همان كودك ضعیف و ناتوانش بودم. حتی تا هفت سالگی به من شیر میداد و تا سیزده سالگی با دست خود به من غذا میداد.» [53]
شاعر نگرانیهای مادرش را پس از اینكه بزرگ شده و حتی به عنوان دیپلمات به خارج سفر میكرد، توصیف میكند و از ایمان و اعتقادات دینی مادرش بیان زیبایی دارد.
البته مرگ مادرش تأثیر حزن انگیزی بر شاعر داشته است و همواره از مادرش به نیكی یاد میكرد.
2ـ خودكشی خواهرش وصال: خواهرش كه از شاعر چند سال بزرگتر بود و نتوانست با مرد مورد علاقه خویش ازدواج كند! در عنفوان جوانی خودكشی كرد. شاعر مراسم تشییع و تدفین خواهرش را چنین تصویر میكند: «وقتی كه در تشییع جنازه خواهرم گام برمیداشتم ـ در آن زمان پانزده ساله بودم ـ عشق نیز در كنار من راه میرفت و بازویم را گرفته بود و میگریست. هنگامی كه خواهرم را در خاك كاشتند و روز بعد برای زیارتش بازگشتم، قبر نبود و به جای آن گلی دیدیم.» [54]
بسیاری از منتقدین و پژوهشگران ادبیات عرب بر این باورند كه رویكرد نزار قبانی به شعر عاشقانهها و دفاع از زن، تحت تأثیر این خودكشی بوده است و این خودكشی دردناك زخمی عمیق و ژرفایی بر روح ظریف این شاعر از خود باقی گذاشته و این زخم هرگز التیام پیدا نكرد.
3ـ شكست سخت و فاجعهآمیز جنگ شش روزه اعراب: جنگ 5 ژوئن 1967 و شكست اعراب در قبال ارتش صهیونیستی و اشغال سرزمینها و سقوط قدس شریف، حفره هولناكی در وجدان این شاعر به وجود آورد و عواطف وی را متلاطم و متزلزل ساخت كه قصیده «هوامش علی دفتر النكسه» بخشی از طوفان درونی این شاعر بود. این قصیده موجی گسترده در دریای متلاطم افكار عمومی اعراب به وجود آورد و موجبات بازتابها و عصبانیتهای شدید بعضیها شد.
4ـ مرگ فرزندش توفیق: فرزندش در سن 17 سالگی به خاطر نارسایی قلبی علیرغم تلاشهای وسیع پزشكان درگذشت و قبانی را درهم كوبید و در همین مناسبت شاعر قصیده غمگین سرود كه از شاهكارهای شعر رثای عرب است.
5ـ كشته شدن بلقیس الراوی همسر دوم شاعر: مرگ بلقیس در انفجار سفارت عراق در بیروت پیامدهای غمگین برای قبانی داشت در زندگانی و شعر شاعر تأثیر برجستهای گذاشت.
شاعر در بخشی از مرثیه معروفش خطاب به همسرش چنین میسراید:
بلقیس
اندوه از پایم میاندازد
و بیروت
ـ كه تو را كشته است ـ
عمق جنایت را نمیداند.
بیروت
ـ كه دلباخته تو بود ـ
نمیداند دلبر خویش را
با دست خود كشته است
و ماه را
خاموش كرده است. [55]
6ـ سقوط بیروت: اشغال بیروت توسط ارتش صهیونیستی در سال 1982 تراژدی سنگینی برای شاعر و ملت عرب و مسلمان بود. شاعر از زمان آغاز جنگ داخلی لبنان در سال 1975 تا بازگشت صلح و امنیت در سال 1990،[56] بیروت این عروس مدیترانه را در اشعارش رثاء گفته و برای خرابیها و قتلعام مردمش مرثیهها سروده و اعراب را به خاطر عدم پاسداری از لبنان، هجو گزندهای نموده است.
بیروت
چون مرغی سركنده دست و پا میزند
عشاق به كجا گریختهاند؟
بیروت به دنبال حقیقت میگردد
به دنبال مردمش
به دنبال خویشاوندان
اما همه منافقند. [57]
قبانی، شاعر انقلاب و سیاست
اغلب منتقدان بر این باورند كه شكست اعراب در جنگ با صهیونیستها در پنجم ژوئن 1967م، تأٍیر بهسزایی روی روحیه و شعر قبانی داشته و به قول برخی از منتقدین، جنگ 1967 نزار قبانی را از همنشینی با زنان به میدان نبردها و جنگها كشاند. برخی از نقّادان ادبیات عرب هنوز شكّ و تردید دارند كه قبانی سرودههای سیاسی گفته باشد! عدهای از منتقدان هم او را شاعر فرصتطلب و موجسوار میدانند!
یعنی برخی از منتقدین با نقد نیشدار تلخ، ورود قبانی را به صحنه ادبیات سیاسی و شعر انقلابی یك نوع فرصتطلبی برای جلوگیری از كسادی فروش دیوانهای شعری او میدانند. [58]
قبانی تا شكست اعراب در جنگ شش روزه 1967 وارد كارزارهای سیاسی نمیشد و شعر رادیكال! در انتقاد از اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه عرب نسروده است. [59] برخی از نقادان میگویند نزار قبانی تا قبل از جنگ 1967 تنها سه قصیده سیاسی سروده است كه عبارتند از:
1ـ «خبز، حشیش و قمر» ـ نان، حشیش و ماه ـ كه در جامعه سنتی و محافظهكار آن زمان سوریه جنجالی بر پا كرد.
2ـ «رسالة إلی جندی فی السوئیس» ـ نامهای به سربازی در سوئز ـ
3ـ «الحب و البترول» ـ عشق و نفت ـ
نفت و تأثیر آن بر ادبیات عرب
كشف نفت و استخراج آن دنیای اعراب را در ابعاد گوناگون متحول ساخت. كشورهای نفتی صاحب ثروت و رفاه شدند و با دلارهای نفتی در دیگر كشورهای عربی كه فاقد نفت و گاز بودند صاحب نفوذ و جایگاه شدند. قبانی در دهه شصت و هفتاد بیش از سایر شعرا و ادبا با موضوع نفت و اقتصاد و سیاست آن متأثر و حساس بود، لذا او در این راستا از كشورهای نفتی و مردمان و حاكمان آن بیشترین انتقادها را كرده و قصایدی را در این رهگذر سروده است. در قصیده «الحب و البترول»[60] ـ عشق و نفت ـ نقد گزندهای از اوضاع كشورهای نفتی و مردان نفتخوار عرب! نموده، لذا اعراب نفتی در قبال قبانی و شعرش جبهه گرفته و اشعارش را ممنوع و كتابهای او را مصادره كردند. هنوز هم در برخی از كشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، دیوانهای قبانی ممنوعالورود و فروشند. [61] قبانی در یكی از اشعارش نفت را به مایع منوی توصیف كرد زیرا به صاحبان آن قدرت شهوانی میدهد و دیگر هیچ. [62]
نفت
این مایع منوی
نه ملی
نه عربی
نه مردمی
این خرگوشهای فراری در تمام جنگها
نفت مشروب خسروان بزرگ
و نه مشروب خلقها
در جای دیگر شاعر اوضاع جامعه عربی پس از هجمه اقتصاد نفتی نقد میكند و تسلط فرهنگی نفتی و نفوذ صاحبان بشكههای نفتی را لمس میكند و میگوید:
نفت مثل گرگ بر ما حمله كرد
مثل كشته شدگان در پای نعلش افتادیم[63]
برخی از منتقدین قبانی بر این باورند كه نزار در قضیه نقد اقتصاد نفتی و دلارهای نفتی و فرهنگ آن، زیاد جدی نبوده و دلیلش رفتن او به برخی از كشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و سرودن اشعارش در محافل ادبی آن[64] و یا تلاش شاعر برای آشتی با برخی از حكام عرب خلیجفارس... [65]
شكست ژوئن 1967 و ادبیات آن
پس از شكست فاجعهآمیز جنگ ژوئن 1967 و سقوط قدس شریف به دست صهیونیستها موج نوینی در ادبیات عرب به ویژه در شعر پدید آمد و اشعار «حزیرانیة» ـ سرودههای ژوئن ـ مالامال از روحیههای ناامیدی، غم و اندوه و بغضهای فروخفته بود. [66]
قبانی مانند سایر شعرای عرب و شعرهایی فراوانی درباره مسائل سیاسی سرود و دیوان: «خشم خوشهها» از محصولات این دوره سیاسی بود: هوامش علی دفتر النكسة
شكست جنگ ژوئن برای قبانی صدمه، فاجعه و شوك هولناكی بود و شخصیت شاعر را در ابعاد مختلف دگرگون ساخت و ضربه سختی بر روحیه و روان وی وارد نمود. قصیده «حاشیهای بر دفتر شكست» محصول این برهه و این فضای روحی بود این قصیده در 150 سطر شعری و در نوزده قطعه تقسیم شده، و بسان یك فیلمنامه مصایب جهان عرب را مطرح ساخته است. [67]
آغازش با: انعی لكم یا أصدقائی (ای دوستان من تسلیت میگویم)
و پایان قصیده با: و انتم الجیل الذی یهزم الهزیمة (و شما هستید آن نسلی كه شكست را میشكنید). آغاز قصیده با شكست و سرخوردگی است ولی قصیده را با پیروزی و امید به پایان میرسد. با نسل جدید عرب كه پیروزی میآورد و نه نسل شكستخورده كه دستاوردش شكست حزیران است. گویا شاعر نصر و پیروزی را پیشبینی كرده و این آرزو بعدها محقق شد. حزبالله لبنان این نسل جدید و شهادتطلب در جنگ سیوسه روز در ژوئیه 2006 غرور و كبریای ارتش به اصطلاح شكستناپذیری رژیم صهیونیستی را به خاك مذلت نشاند و برای اعراب شكستخورده یك پیروزی و شكوه جاودانه خلق كرد.
قصیده «هامش علی دفتر النكسه» واقعیتهای جهان عرب را به نمایش گذاشت و شاعر به خوبی و تكتك عوامل شكست را نشان داد و فاش ساخت كه در فرهنگ و ساختار سیاسی، اقتصادی، آموزشی و فرهنگی جامعه و نظام عربی عوامل شكست نهفته است و تا این عوامل اصلاح و یا از میان نرود، اعراب همیشه شكستخورده میادین نبرد با رژیم صهیونیستی هستند.
پس از انتشار شعر «حاشیهای بر دفتر شكست» گروهی از نویسندگان مصری از دولت مصر خواستند كه قبانی و اشعارش را به خاطر تعرض به ساحت جمال عبدالناصر از ورود به خاك مصر ممنوع كنند. پس از آن فروش دیوانهای شعری قبانی در مصر و حتی پخش كردن سرودههای وی كه توسط برخی از خوانندگان مصری خوانده میشود، جلوگیری به عمل آوردند.
به خاطر سلطه ظاهری سرهنگ ناصر بر جریانات ملی عرب و با توجه به قدرت و نفوذ فرهنگی كشور مصر بر جهان عرب، حملات منتقدان علیه قبانی به خاطر این قصیده افزایش یافت و فضای سنگینی از بایكوت و محاصره علیه این شاعر و ادبیاتش به وجود آمد... و قبانی مجبور شد نامهای گلایهآمیز به ناصر بنویسد و از او خواست قصیدهاش را بخواند و خود او داوری كند. نامه توسط احمد بهاءالدین[68] به دست جمال عبدالناصر رسید و رئیس جمهوری مصر پس از مطالعه نامه شاعر، با خطر قرمز در گوشهای از آن نوشت: «اجازه داده میشود كه شعر نزار در مصر توزیع گردد و فروش كتابهایش آزاد باشد. من هیچگونه اعتراضی به شخص نزار یا اشخاصی كه مانند او فكر میكنند، ندارم.»[69] پس از دستور جمال عبدالناصر فضا و محیط علیه شاعر عوض شد و جبهه منتقدان او پراكنده شدند و با حمایت دولت مصر اشعار قبانی از نو وارد بازارهای فرهنگی و ادبی قاهره و جهان عرب گردید.
قصیده «هوامش علی دفتر النكسة» نخست در مجله لبنانی «الاداب» به سردبیری سهیل ادریس منتشر شد و عكسالعملهای شدید در سراسر جهان عرب داشت. به قول شاعر، بوسهها و دشنامها داشت.[70] قبانی تمامی نقدها و اعتراضها بر این قصیده را در محورهای زیر گرد آورد.[71]
1ـ من شاعری هستم كه روح خود را به شیطان و زن و غزل بیپروا تسلیم كردهام. در نتیجه حق ندارم «شعر وطنی» بگویم. [72]
2ـ من نخستین مسئول شكست سال 1967 هستم! زیرا آنچه در مدت بیست سال از نوع شعر عاشقانه سروده و منتشر كرده بودم، به فساد اخلاق نسل جدید كمك كرده است. [73]
3ـ در «هوامش علی دفتر النكسة» من ادیست بودهام كه ملت خود را آزار دادهام و روی جراحتهایش میرقصم. [74]
4ـ من همتها را سست میكنم و آرزو را میكشم و در نتیجه عامل دشمنم كه با شعر، به مصالح آنان خدمت میكنم بنابراین باید نامم از ملت عرب حذف شود. [75]
5ـ من وطنپرست نیستم بلكه به موج وطنپرستی سوار شدهام و تولد من بعد از حزیران «ژوئن» به عنوان شاعری وطنی، تولدی نابجاست. [76]
قبانی این اتهامات و ناسزاها و بدگوییها را تحمل نمود و به سرودن اشعار جدیدی در زمینههای ملی پرداخت كه به «قصیدههای سیاسی» معروف شد و ما فقط چند نمونه از آنها را در این دفتر میآوریم.
قبانی به عنوان شاعر سیاسی و انقلابی
البته درباره قبانی به عنوان شاعر سیاسی، دیدگاهها متفاوت و گاهی متضاد و متعارض هستند. برخی از دیدگاه بهطور خلاصه به شرح ذیل است:
1ـ برخ از نقادان شعر قبانی این نظریه را كه قائل به تحویل قبانی پس از شكست ژوئن و تغییر رویكرد شعری او بود، رد میكنند و میگویند چرا قبانی در زمان قیام و مبارزه مردم عراق، الجزایر و سوریه علیه استعمار غربی و همچنین قیام فلسطینیان و قضیه غمگین آوارگان، شعری نسروده است؟ لذا سرودن اشعار سیاسی توسط قبانی نوعی فرصتطلبی است و پیروی از وضع روز است. [77]
2ـ بسیاری از منتقدان معتقد شدند كه شاعر سیاسی نه فقط در شعرش، در احساساتش بلكه در كردار و رفتارش نیز سیاسی است، همچون امل و نقل و احمد نجم شعرای سیاسی مصر، آنها تأكید میكنند قبانی به عنوان شاعر سیاسی، هیچوقت گرفتار زندانها و شكنجههای رژیمهای دیكتاتوری عرب نشده و هرگز طعم زندان، مصادره و سانسور كتاب و شعر نشده است. [78]
3ـ پس از جنگ ژوئن 1967 در مصاحبهها و محافل ادبی اعلام كرده كه از شعر عاشقانه به سوی سرودن اشعار ملی و سیاسی حركت كرده است. در مصاحبهای با مفید فوزی میگوید: «زن همواره و همیشه محبوب من خواهد بود ولی «هوی جدید» به نام وطن برای او آوردم.» [79]
قبانی در مصاحبهای با روزنامه الشروق الاوسط چاپ لندن، مورخه 26 ژوئن 1985 اعلام كرد «ای جماعت، من خیلی وقت است از شغلم به عنوان نگهبان شب دروازه زن استعفا دادم و اكنون در حال خدمت سربازان برای وطنم هستم و مجاز نیستم محبوبم را ببینم مگر در ایام مرخصی.» [80]
قبل از این زمان نیز قبانی در مصاحبهای با منیر العكسش گفته بود كه: «زن ایستگاهی از ایستگاههای سفر دریایی و طولانی من است و بندری از بنادر روزگاری به من نان، آب، ابریشم و عود خوشبو داده است، ولی بقیه بنادر هنوز كشتی مرا صدا میزنند.» [81]
برخی از منتقدان همچون «شاكر النابلسی» تغییر رویكردی شعری قبانی از عاشقانهها به شعر ملی و سیاسی، به عنوان یك راهبرد را با دید شك و تردید مینگرند و با اطمینان و قاطعیت نمیتوانند بگویند آیا این تحول تاكتیك است یا استراتژی.[82] برخی از نقادان بر این باور هستند كه نزار قبانی به عنوان شعرساز و شعر فروش با دقت به بازار شعر مینگرد و به دنبال مد و تولیدی است كه مشتریان را جذب و بازارهای ادبیات بر روی تألیفات و كتابهایش بگشاید.[83] كه البته این اتهامات، اغلب ناشی از برداشتهای غیرمنطقی است، چون شعر و قصیده هدفدار را نمیتوان به خاطر پول! یا مقام و یا خوشایند كسی، سرود...
دیكتاتوری و رژیمهای تمامیتخواه
برجستهترین وضع و دیدگاه قبانی درباره رژیمهای دیكتاتوری و تمامیتخواه در قصیده «السیرة الذاتیة لیساف عربی» ـ شرح زندگی میرغضب عربی ـ تجلی یافته است، شاعر در قسمتی از قصیدهاش میگوید: [84]
ای مردم
من حجاج هستم... زمانی كه ماسكم را بردارم، مرا میشناسید
من چنگیزخان هستم كه به سوی شما آمدم
با سرنیزهام، سگهایم و زندانهایم
ای مردم از خشونتم ناراحت نشوید
من میكشم، تا كشته نشوم
اعدام میكنم، تا اعدام نشوم
در قبرهای دستهجمعی شما را دفن میكنم
تا مرا دفن نكنید
ای مردم
من مسئول رؤیاهایتان هستم، اگر رؤیا میبینید
و من مسئول هر نانی كه شما میخورید، هستم
از او پرسیدند كه آیا شاعران دیكتاتورها را میسازند در پاسخ گفت: «بلی، قصاید مدح و ثنا و سر و صداهای ساز و دهل به ساختن بتها بسیار كمك میكند و چقدر شعر، مطبوعات و ادبیات بت ساخته است. اجازه بدهید به صراحت بگویم كه خود را به عنوان نویسنده از ساختن و پرداختن دیكتاتور مبری نساختم. دیكتاتور خود را زیباتر و عادلتر میداند و هر دیكتاتوری تنها سخن ستایش و مدح را باور میكند و هنگامی كه به او بگویید نه، فاتحه خود را بخوانید.»[85]
مقاومت اسلامی در لبنان
بیروت همواره الهامبخش قبانی بوده و غم بیروت و اشغال جنوب لبنان قبانی و روحش را میآزرد. درباره بیروت میگوید: «بیروت مرا شعر باران میكند و در من حس نوشتن را برمیانگیزد و برایم از نیویورك و توكیو مهمتر است.» [86]
در بخشی از قصیده «بیروت، عشق و باران» میسراید:
در بیروت... وقتی باران میبارد... عاشقترم
بیا توی باران خیسم
توی پوستم... زیر پوستم
مثل اسبی در یونجهزار سینهام بگرد
مثل ماهی قرمزی... از این چشمم به چشم دیگرم برو»[87]
مواضع شاعر، درباره مقاومت مردم جنوب لبنان مثل شعرش عاشقانه است و در پاسخ به پرسش درباره دیدگاهش درباره مقاومت اسلامی در جنوب لبنان میگوید: «آنچه كه در جنوب جریان دارد، عین خوشید است و پیرامون آن در امتداد جهان عرب عین تاریكی، در جنوب حقیقت جاری است و جز این حقیقت، مابقی همه یاوه و جنگ دُن كیشودی است و تنها بازنده آن مردمند. ما از سال 1948 طعم شكستهای پیدرپی را چشیدهایم، تا جایی كه این شكست به صبحانه ما مبدل... مقامت جنوب لبنان، شادی حقیقی تاریخ به غم نشسته ماست. مهمترین ویژگی مقاومت جنوب این است كه در آن شهادت معادل زندگی است و رزمنده جنوبی همانگونه كه با دلدار خود پیمان میبندد، با مرگ خویش نیز وصلت میكند.
آرزو میكنم كه مقاومت جنوب همچنان شادابی و جوانی خود را حفظ كند و این انقلاب بماند. برای اینكه متأسفانه اغلب انقلابهای عربی به ارگانهایی حكومت مبدل شده و در سیستمهای اداری غرق شدهاند، تا جایی كه اغلب این انقلابها به بایگانی سپرده شدهاند.» [88]
قبانی و روند سازش اعراب و صهیونیستها
قبانی در قبال روند سازش اعراب و صهیونیستها و جبهه كمپ دیوید به شدت خشمگین است و چنین میسراید:
جهان عرب شمشیرش را به گرو داده
و حكایت شرق والا، سرابی بیش نیست
جهان عرب نفتش را در سرازیر میكند
و میگوید... خدا بزرگ است
مردم چه قبل از نفت و چه بعد از آن
خونشان مكیده میشود
گروهی همواره آقایند و گروهی چون چهارپایان...
دیگر كتابی از كتب آسمانی باقی نماند...
چه كس باور میكند كه مصر یهودی شده است
و مقام امام حسین ـ در قاهره ـ از میان میرود
این چه مصری است كه نمازش عبدی است
و پیشنمازش دروغزن[89]
دیدگاه شاعر درباره اقدام سادات چنین:
1ـ سادات ماجراجویی بوده كه از دریای سرخ عبور كرده و در دامن بنیاسرائیل فرود آمده است. [90]
2ـ سادات گویا اجتهاد كرده بود كه به اعتقادم از فضایل عقل بشری است و از مزایای اوست ولی به شرط اینكه این فرد از روی دیوار تاریخ و اراده امت و حق تعیین سرنوشت و حاكمیت و حق مردم و آزادی نگذشته باشد. [91]
3ـ سادات خودش ـ گویا ـ اجتهاد كرد و خودش تصمیم گرفت و خودش اجرا كرد و دیوار ترس میان اعراب و اسرائیل شكست، ولی با این كار، گردن همه اعراب را هم شكست. [92]
***
آنچه در این كتاب میخوانید تعدادی از اشعار سیاسی، انقلابی، میهنی و مردمی نزار قبانی است كه اینجانب آنها را در زمانها و مكانها و مناسبتهای مختلف ترجمه كردهام كه در مطبوعات ایران، بهویژه روزنامه وزین اطلاعات منتشر شدهاند و اینك مجموعه آنها را در این كتاب جمعآوری كردهام تا روشن شود كه نزار قبانی همیشه در عالم و زن و عشق مجازی نبوده و پس از قیام مقاومت در جنوب لبنان و شكست صهیونیستها، تحولی در او به وجود آمده كه قصیده «سمتّك الجنوب یالابساً عبادة الحسین، و شمس كربلا...» شاهد روشنی بر این تحول است.
البته قبول داریم كه: والشعراء یتبعّهم الغاوون، الا الذین آمنوا... و ما امیدواریم كه عملكرد نزار قبانی، در مرحله تكاملی زندگی خود ـ مرحله دوم و تحول معنوی ـ مورد قبول حق قرار گیرد. البته متأسفانه در ایران از مجموع پانزده جلد كتابی كه از اشعار نزار قبانی ترجمه شده، همه درباره «عاشقانههای» او است و اغلب دوستان به ترجمه و نشر اشعار سیاسی او همتی نگذاشتهاند. و كسانی كه بخواهند اشعار سیاسی او را هم بخوانند، علاوه بر مراجعه به «الاعمال الكاملة و لسیاسیة» نزار كه بارها در بیروت به چاپ رسیده، كتاب محققانه و تحلیلی كامل كتاب: «نزار قبانی شاعراً سیاسیا» تألیف چاپ قاهره، مؤسسه الدراسات و النشر كه در 600 صفحه به چاپ رسیده است، مراجعه كنند. چگونگی بازگشت كامل او به سیاست ملی و دفاع از مسائل جهان اسلام، بهویژه فلسطین روشن گردد.
تهران ـ ربیعالاول 1441 هـ
آبان ماه 1398
سید هادی خسروشاهی
[1] پس از كشته شدن بلقیس الراوی همسر او در حادثه انفجار سفارت عراق در 1981 در بیروت، این شاعر دلشكسته بیروت را ترك نمود و راهی سوئیس شد و سپس مدتی در فرانسه ماند و سرانجام به لندن، شهری كه همیشه برایش مظهر آرامش و زیبایی بود، رفت و بیش از 15 سال در انگلیس اقامت داشت.
[2] عمر بن ابی ربیعه (93ـ26 هـ.ق) شاعر عاشقانهها و غزل عرب در قرن اول هجری است. اغلب مورخان ادبیات عرب او را بنیانگذار شعر عاشقانه و غزل عرب میدانند. بن ابی ربیعه در مغازله با نسوان عرب شهرت آفاق بوده و در تاریخ معاصر، قبانی را رهرو او نامیدهاند (شاكر النابلسی، استكناه نقدی لنزار قبانی، ص 349ـ343).
برخی از نقادان ادبی مانند شاكر النابلسی بر این باورند كه قبانی پس از عمرو بن ابی ربیعه، ابونواس، بشار بن برد و المتنبی از بزرگان شعر عاشقانه تاریخ ادبیات عرب است.
[3] قبانی، قصتی معالشعر، ص 71ـ70.
[4] نزار قبانی، قصتی معالشعر، منشورات نزار قبانی، بیروت 1982؛ این كتاب توسط دكتر غلامحسین یوسفی و دكتر یوسف حسین بكّار تحت عنوان داستان من و شعر ترجمه و توسط انتشارات توس در 1356 هـ.ش به چاپ رسید و در سالهای اخیر تجدید چاپ گردید.
[5] شاكر النابلسی، الضوی و العبة، بیروت، المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، 1986، ص 97.
[6] نزار قبانی، ویكیپدیا، الموسوعة الحرة.
[7] نزار قبانی، داستان من و شعر، تهران، انتشارات توس، 1356، ص 22.
[8] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 33ـ30.
[9] مفید فوزی (مصاحبهگر)، نزار... و أنا، اطول قصیدة اعتراف، قاهرة، الهیئة المصریة العامة للكتاب، 1998، ص 26.
[10] شاكر النابلسی، الضوء و اللعبة، ص 59.
[11] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 35.
[12] همان منبع، ص 38.
[13] قبانی در اوت 1945 وارد وزارت خارجه سوریه و در سن 22 سالگی به عنوان وابسته سفارت سوریه در قاهره تعیین شد. محمدرضا شفیعی كدكنی، شعر معاصر عرب، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول 1380، ص 118؛ همچنین رشید و صباح برادران نزار بعدها دیپلمات شدند. مفید فوزی، نزار و أنا، ص 23.
[14] شاكر النابلسی، الضوء و اللعبة، ص 23.
[15] همان منبع.
[16] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 102.
[17] مفید فوزی، نزار و أنا، ص 27.
[18] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 57
[19] همان، ص 38.
[20] همان، ص 41.
[21] همان، ص 81.
[22] دیوان قالت لی السمرار تا سال 1989 ـ ده سال قبل از مرگ شاعر ـ سی و سه بار تجدید چاپ شده است.
[23] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 82.
[24] شیخ علی طنطاوی پدر همسر عصام العطار است. طنطاوی جزو شخصیتهای مذهبی و ادبی اسلامگرای جهان عرب بوده است. عصام العطار از رهبران اخوانالمسلمین سوریه بود و همسرش ـ به جای وی! ـ توسط مزدوران سوریه در زمان سلطه «رفعت الاسد» ـ برادر حافظ اسد ـ در آلمان ترور شد.
[25] نزاز قبانی، داستان من و شعر، ص 52.
[26] نزاز قبانی، داستان من و شعر، ص 83ـ82.
[27] همان، ص 88.
[28] همان، ص 88.
[29] همان، ص 92.
[30] همان، ص 95.
[31] همان، ص 95.
[32] همان، ص 94.
[33] همان، ص 96.
[34] مجله «الرسالة» بزرگترین مجله ادبی جهان عرب بود و بزرگانی همچون احمد حسن الزیّات سردبیر آن بوده. این مجله طی چند ده نقش برجستهای در پیشرفت و تحول ادبیات معاصر عرب داشته است. سید قطب از جمله نویسندگان این مجله بود.
[35] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 97.
[36] همان منبع، ص 97.
[37] این دیوان بیش از سی بار تجدید چاپ شد.
[38] این مجموعه شعری در 1966 منتشر شد.
[39] این مجموعه در شعر منثور بوده است.
[40] داستان من و شعر، ص 101.
[41] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 105.
[42] نزار قبانی، بلقیس و عاشقانههای دیگر، ترجمه و مقدمه موسی بیدج، انتشارات ثالث، 1378، ص 11 و نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 212.
[43]داستان من و شعر، ص 215.
[44] قبانی دوباره ازدواج كرد. همسر اولی اهل سوریه به نام زهرة و از او سه فرزند به نامهای هدباء، توفیق و زهرا هستند. پسرش توفیق در سن هفده سالگی دچار عارضه قلبی شد و فوت كرد. همسر دومش اهل عراق بود به نام بلقیس الراوی كه در انفجار سفارت عراق در بیروت در 1982 كشته شد. قبانی از همسر دومش فرزندانی به نامهای عمر و زینب دارد.
[45] بلقیس و عاشقانههای دیگر، ص 14.
[46] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 34ـ33.
[47] نزار قبانی، ویكیپدیا، الموسوعة الحرة.
[48] همان.
[49] همان.
[50] نزار قبانی، ویكیپدیا، الموسوعة الحرة، منیر العكش، اسئلة الشعر، بیروت، المؤسسه العربیة 1979.
[51] همان منبع.
[52] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 69.
[53] همان منبع.
[54] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 67.
[55] بخشی از قصیده بلقیس. نزار قبانی بلقیس و عاشقانههای دیگر ترجمه موسی بیدج، تهران، انتشارات ثالث، چاپ اول 1378، ص143.
[56] شاعر خاطرات شیرین و تلخی از بیروت دارد و محنتهای جنگ داخلی لبنان در 1975، كشته شدن همسرش بلقیس و اشغال بیروت در 1982 او را مجبور به ترك بیروت كرد و آواره غربت و اقامت در سوئیس، فرانسه و انگلیس گشت.
[57] نزار قبانی، بیروت، عشق، باران ترجمه رضا عامری، تهران، انتشارات نگیما، چاپ اول 1383، ص 74.
[58] شاكر النابلسی، الضوء و للعبة، ص 482.
[59] از جمله مراجع و منابع پژوهشی در باب شعر انقلابی و سیاسی نزار قبانی كتابهای زیر میباشند:
ـ احمد تاجالدین، نزار قبانی و الشعر السیاسی، قاهره، دارالثقافه، للنشر 2001.
ـ دكتر نبیل خالد ابوعلی، نزار قبانی، شاعر المرأة و السیسة، قاهره، مكتبة مدبولی، چاپ اول 1999.
ـ ایلیا حای، نزار قبانی، شاعر قضیة و التزام.
ـ شاكر النابلسی، الضوء و اللعبة، بیروت، المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، 1986.
[60] این قصیده را در 1958 سروده است.
[61] شاكر النابلسی، الضوء و اللعبة، ص 476.
[62] قبانی در پی قصیده «عشق و نفت» اشعاری دیگر در اعتراض به فرهنگ نفتی و تسلط دلارهای نفتی گرفته است مانند «اوعیة الصدید» ـ ظروف چركین ـ، «الی اجیرة» ـ به زنی اجیر و مزدور ـ، «رسالة الی رجل ما» ـ نامهای به مردی ناشناس ـ، «صوت من الحریم» ـ صدایی از میان زنان ـ، «رسالة سیدة عاقدة» ـ نامهای از بانوی كینهتوز ـ و «البغی» ـ روسپی ـ این اشعار در جهت رسوا ساختن و اعتراض به احتكار و خودخواهی و مالكیت صاحب ثروتهای نفتی بوده است.
[63] «قصائد مغضوب علیها» ـ قصایدی كه بر آنها خشم شده ـ ص 44.
[64] نزار قبانی در سالهای 1976 و 1979 به ابوظبی رفت و در دو شب شعرخوانی شركت جست.
[65] شاكر النابلسی، الضوء و اللغبة، ص 476.
[66] نزار قبانی، بلقیس و عاشقانههای دیگر ترجمه موسی بیدج، ص 12.
[67] احمد تاجالدین، نزار و الشعر السیاسی، قاهره، دارالثقافه، للنشر، چاپ اول، 2001، ص 40.
[68] احمد بهاءالدین، نویسنده و روزنامهنگار معروف مصر در طول حیات سیاسی ناصر (1970ـ1952) نقش مؤثری داشته و یكی از طراحان و سیاستگذاری فرهنگ مصر در پرتوی نظام ناصر بود. در جهان عرب جایگاه ادبی داشت و مدتی سردبیر ماهنامه معروف العربی چاپ كویت بود.
[69] نزار قبانی، قصتی معالشعر ـ داستان من و شعر.
[70] نزار قبانی، داستان من و شعر، ص 197.
[71] محمدرضا شفیعی كدكنی، شعر معاصر عرب، ص 121.
[72] شاكر النابلسی، الصوء و اللعبة، ص 485.
[73] همان، ص 486.
[74] همان، ص 496.
[75] همان، ص 505.
[76] همان، ص 512.
[77] النابلسی، ص 474.
[78] همان، منبع، ص 485.
[79] مفید فوزی، انا و نزار، ص 152.
[80] نزار قبانی، مصاحبه مطبوعاتی با روزنامه الشروق الاوسط، مورخ 26/6/1985.
[81] منیر العكسش، اسئله الشعر، المؤسسه العربیة للدراسات و النشر بیروت، 1978، ص 179.
[82] شاكر النابلسی، الضوء و اللعبة، ص 472.
[83] همان منبع، ص 484.
[84] مفید فوزی، نزار و انا، ص 197ـ196.
[85] همان، ص 172.
[86] نزار قبانی، بلقیس و عاشقانههای دیگر، ترجمه موسی بیدج، ص 44.
[87] نزار قبانی، بیروت، عشق و باران ترجمه رضا عامری، ص 84.
[88] نزار قبانی، بلقیس و عاشقانههای دیگر، ترجمه موسی بیدج، ص 45ـ44.
[89] نزار قبانی، شعر، زن، انقلاب ترجمه عبدالحسین فرزاد، تهران، انتشارات امیركبیر 1364، ص 36.
[90] مفید فوزی، نزار و انا، ص 111.
[91] همان.
[92] همان.