«سرگشاده‌نویسى» روشنفكران!!

خبر در روزنامه‌هاى صبح و عصر تهران، به طور خلاصه درج گردید: «محاكمه اربكان رهبر اسلامى تركیه فردا آغاز مى‌شود!» و «فردا» یعنى جمعه 4/2/1360، محاكمه «اربكان» و یارانش، در یك دادگاه نظامى تركیه، از همان قُماشى كه مى‌دانید، آغاز گردید...

اتهام ظاهرى او «كوشش براى تغییر نظام آتاتوركى» و جرم واقعى او اینست كه علاوه بر تشكیل یك «حزب اسلامى» در تركیه لائیك، سال گذشته در یك اجتماع پُرشكوه و چند صدهزار نفرى در شهر «قونیه» در سخنرانى خود، ضمن برشمارى علل و چگونگى اعتلاى عظمت نوین اسلامى، خواهان امور زیر شده بود:

1 ـ قطع رابطه سیاسى و اقتصادى تركیه با رژیم صهیونیستى در فلسطین

2 ـ قطع روابط ظالمانه با امپریالیسم آمریكا

3 ـ احیاى ارزش‌هاى والاى اسلامى در تركیه

4 ـ پشتیبانى از انقلاب اسلامى ایران

این سخنرانى كه منجر به استعفاى وزیر امور خارجه وقت تركیه گردید، مورد استقبال پُرشور مردم مسلمان سراسر تركیه قرار گرفت و مسلمانان مبارز تركیه در شهرهاى مختلف این كشور، به عنوان پشتیبانی، دست به تظاهرات و راهپیمایى‌هاى عظیمى زدند كه در آنها، خواستار اجراى مواد مطرح شده به وسیله اربكان شدند...

... در تاریخ 20 شهریور 59، اندكى پس از سخنرانى اربكان و تظاهرات وسیع مردم مسلمان سراسر تركیه، كودتاى ژنرال‌ها، موج جدید حركت اسلامى تركیه را از پیشروى بازداشت و «اربكان» همراه 33 تن از یاران و همفكران خود زندانى شدند و تا امروز هم كه محاكمه آنها در دادگاه نظامى به اتهام تلاش براى الغاى قانون اساسى تركیه و ایجاد نظام اسلامى به جاى نظام حاكم ـ لائیك ـ آغاز شده است، همچنان در زندان بسر می­برند ـ ولى «رفقاى»! چپ و راست ـ جناب دمیرل و بلند اجویت ـ پس از چند صباحى، همان اوایل كودتا، آزاد شدند!... و امروز من به یاد نامه‌اى افتادم كه‌ درست یك سال پیش (23/2/59) با پُست براى آقاى حاج سید جوادى فرستادم كه در هفته‌نامه «جنبش» در توضیح خبرى كه منتشر ساخته بودند، درج كنند ولى بعدها یا «جنبش» منتشر نگردید و یا من به علت مسافرت از چاپ نامه‌ام در آن، آگاه نشدم و در هر صورت امروز، متن آن نامه را، براى اطلاع عموم منتشر مى‌سازم.

* * *

و البته، گفتگوى صریح و بدون روتوشى هم با ایشان خواهم داشت در تحلیل نامه اخیرشان «اندر احوال غول فاشیسم!» و مقایسه‌اى بین این نامه و نامه‌شان به «اعلیحضرت!» توسط جناب «معینیان»!... و صد البته داورى را هم به «خلقى» واگذار خواهم كرد كه حداقل همه‌مان داعیه هواداریش را داریم! تا خود بخوانند و قضاوت كنند كه:

اولاً: آن همه اظهار ادب و كُرنش به «مقام سلطنت» و «اعلیحضرت»! در نامه‌هاى خصوصى به «رئیس دفتر مخصوص» براى یافتن راه‌حل دفاع از «نظام مشروطه سلطنتى بر اساس اصولى كه در قانون اساسى ما مطرح است»! ـ كه بعدها این دو نامه گویا تبدیل به «افضل الجهاد» گردید! ـ با این همه بى‌ادبى و اهانت به مقام رهبرى كه «حق ولایت پیامبر گونه ­اش» را هم پذیرفته بودند، براى چه منظوریست؟ راستى آیا این قلم و «صداى آمریكا و اسرائیل و شاه است یا صدا و قلم یك برادر مسلمان؟» (نشریه جنبش، شماره 63)

به نظر شما چگونه مى‌توان این تناقض را توجیه كرد كه «امام خمینى» در قلم و بیان همین آقاى حاج سید جوادى تا دیروز «بزرگترین مرجع جهان شیعه» (جنبش، شماره 64) بودند و حق داشتند كه «امام خمینى با تكیه به حق ولایتش فرمان نخست‌وزیرى بازرگان را امضا» كنند (جنبش، شماره 28) و اعتراف دارند كه «انقلاب ما از یك رهبرى صادقانه و درخشان و شجاعانه برخوردار» است. (جنبش، شماره 29) و به شدت هم خواستار بقاء و حفظ «شمول و نفوذ بى‌چون و چراى رهبرى انقلاب» (جنبش، شماره 40) مى‌شوند... ناگهان امروز در نامه سرگشاده! همین آقاى حاج سید جوادى نه تنها فقط «آقاى خمینى» قلمداد مى‌شوند، بلكه «رهبرى» ایشان هم به اصطلاح! به زیر سئوال مى‌رود؟ آن هم از طرف مُجیزگویان اعلیحضرتى.

ثانیاً: آن همه دفاع و هوادارى از مقام رهبرى جمهورى اسلامى، انقلاب اسلامى، در شماره‌هاى مختلف «آرش» و «جنبش» و به قلم همین آقاى حاج سید جوادى و یاران همفكرشان، و تغییر موضع و چرخش 180 درجه‌اى امروزیشان، و تبدیل «جمهورى اسلامى» به «جمهورى چُماق»! و تغییر نام «عمل انقلابى دانشجویان كه خود را پیرو خط امام مى‌نامند» (جنبش، شماره 80) به «عمل خائنانه» (پیام جبهه ملى ـ نوشته آقاى حاج سید جوادى) چه انگیزه‌هایى دارد؟...

آیا این نوع برخوردهاى «ثانوى»! حضرات خواست نهایى امپریالیسم شرق و غرب نیست؟ و همزمانی آن با مصاحبه‌ها و «سرگشاده‌نویسى»هاى فراریان متهم ـ كه به جاى پاسخگویى به اتهامات وارده، از انقلاب طلبكار هم شده‌اند ـ بى‌ارتباط نیست؟.. و اصولاً این «روشنفكر جماعت اصلاح‌طلب» ما با این «موضع‌گیری­ ها» و «تغییر ماهیت»ها! و رنگ عوض كردن‌هاى این‌چنینى و سوابق آن‌چنانى!، چگونه مى‌خواهند مورد اعتماد مردم مسلمان ایران قرار بگیرند؟...

در هفته‌نامه «جنبش» آقاى حاج سید جوادى، شماره 28، صفحه 8، مقاله‌اى تحت عنوان «استبداد نعلین» درج شده كه پاسخ امروزى خود آقاى حاج سید جوادى روشنفكر نمایان قُلّابى و سیاست‌پیشه‌گان حرفه‌اى «سرگشاده بنویس» مى‌تواند باشد. (دقت كنید):

«... این گروه از روشنفكران غالباً به راهى افتاده‌اند كه حاصلى جز ضربه زدن به انقلاب را ندارد وقتى كسانى پیدا شوند كه به خود این اجازه را بدهند كه از پیله‌هاى چندین ساله سكوتشان ـ به بهانه نگرانى عاقبت انقلاب ـ بیرون آیند و خطاب به رهبرى انقلابى روحانى، سرگشاده‌نویسى كنند.. و یا فغانشان بلند شود كه وا استبدادا كه گروه‌هاى اجتماعى و همفكران از تریبون رادیو و تلویزیون محروم شده‌اند و دولت انقلاب را هم با همان چوبى برانند كه باید دولت استبداد را مى‌راندند ـ و فرصت البته نكردند!ـ این گروه هرچقدر هم با حُسن نیست باشند و هرچقدر هم براى امام خمینى احترام لفظى قائل باشند، هرچقدر هم زبان و لحن انتقادشان نرم و ملایم ـ اما سوفسطایى ـ باشد، جز خرابكارى حاصلى ندارند، چرا كه سازندگى را در عهده و وظیفه خود نمى‌دانند. و بدین صورت است كه كنسرت ناراضیان در یك مدرج از انقلابى‌ترین‌ها تا سرسپرده‌ترین‌ها، ساز و آهنگ و نواى «استبداد نعلینى» را سر مى‌دهند!» (جنبش، شماره 28، ص 8)

سطور بالا را یك بار دیگر با دقت بخوانید، به امید آنكه تحلیل كامل ما در این زمینه به زودى منتشر گردد تا همگان بدانند كه به كار بردن جملات و كلماتى از قماش «صداى پاى فاشیزم» و «غول فاشیزم»، به كار گرفتن دروغ و ابتذال در خدمت «خرابكارى» است... و صداى قلمى در ركاب امپریالیسم...

مى‌بخشید كه از موضوع اصلى دور شدیم! آنچه كه در بخش بعدی مى‌خوانید، نامه‌ایست به آقاى حاج سید جوادى در یك سال پیش، و به عنوان توضیحى بر یك خبر درج شده در «جنبش»...

قم ـ حوزه علمیه 5/2/60

سید هادى خسروشاهى

درباره حزب اسلامی ترکیه

جناب آقاى حاج سید جوادى!

پس از سلام، در شماره 88 نشریه «جنبش» خواندم كه گویا آقاى نجم‌الدین اربكان «رهبر حزب سلامت ملى» تركیه میهمان، جناب  بنى‌صدر ریاست‌جمهورى ایران خواهد بود... و بعد كلى مستفیض شدم از اظهار نظر جنابعالی كه: بلى، طبق «اطلاعات واصله!»، این بابا «رهبر یكى از ارتجاعى‌ترین احزاب سیاسى تركیه» است. كه بنا به «تفسیر خبرگزارى‌ها»! كلى چُماقدار و چاقوكش هم دارد! و لابد وقتى هیكل ایشان را هم از نزدیك مى‌دیدید و اطلاعات واصله را با تفسیر خبرگزارى‌ها! روى هم مى‌ریختند و جمع‌بندى مى‌گردید، چنین نتیجه مى‌گرفتید كه «شعبان بى‌مخ» جدیدى ـ منتها از نوع تركى! آن ـ در تركیه ظهور كرده است!

... اگر بگذریم از اینكه اطلاعات شما در این زمینه بدون بررسى دقیق و كامل اوضاع و مسائل تركیه كاملاً ناقص خواهد بود و اگر صرف‌نظر كنیم از اینكه شما با آگاهى كامل از ماهیت خبرگزارى‌هاى امپریالیستى و صهیونیستى، این بار منشاء داورى خود را «خبرگزارى‌ها»! اعلام داشته‌اید ـ و لابد مرادتان هم همان نوع غربى خبرگزارى‌ها است وگرنه از شرق امپریالیست، ما جز تاس خبرى از كسى نشنیده‌ایم ـ مى‌رسیم به اینكه همین آقاى «بلند اجویت» كه در دوره حكومت طولانى خود همچنان به پیمان‌هاى نظامى ـ اقتصادى، آمریكائى وفادار ماند، ولى ناگهان به قول شما و در همان شماره 88 جنبش، «سیاستمدارى مترقى و شاعر و انسان‌دوست»! از آب درآمد، با همین «رهبر ارتجاعى‌ترین» حزب سیاسى تركیه، نوعی ائتلاف یا همكارى نزدیك داشت! و جالب آنكه این آدم «مترقى»! در دولت خود چندین پست وزارت هم به حزب آقاى اربكان داده بود... و ظاهراً مسئله تا اینجا اشكالى به وجود نمى‌آورد، چون همكارى جناح چپ! با جناح ارتجاعى راست! در راه هدف مشترك! عیب و ایرادى ندارد، بلكه مسئله وقتى «حساس» مى‌شود كه به جاى «اجویت» مترقى! این آدم «مرتجع» را به ایران دعوت كنند!!

برادر! اگر از نظر شما آقاى اربكان چنان است كه نوشته‌اید، این آدم مترقى شما، یعنى «بلند اجویت» به نظر من به علت همكارى با آن‌چنان آدمى و حزبى ـ اگر همان‌طور باشد كه شما نوشته‌اید ـ یك سیاستمدار مرتجع، یك آدم غیرمترقى! یك اپورتونیست و یك... خواهد بود. و چون سرنوشت جامعه خود را به دست آن‌چنان افرادى هم سپرده بود، نه تنها «ملى» نمى‌تواند باشد «انسان‌دوست» هم نمى‌توان او را به حساب آورد!

آقاى حاج سید جوادى! شما را به خدا، شما دیگر چرا؟ اگر در تركیه دعواى راست و چپ ـ سولجى و ساغچى ـ ادامه دارد و «ملى سلامت پارتى‌سى» یعنى همان حزب سلامت ملى، به علت داشتن گرایش‌هاى اسلامى، در آنجا متهم به «راست بودن» و «ارتجاع» مى‌شود ـ مثل اینكه علاوه بر تاریخ، اتهامات هم تكرار مى‌شود؟ ـ شما چرا بدون تحقیق و با اتكاء به اطلاعات واصله! و گزارش‌هاى محافل مربوطه و امپریالیسم خبرى، مطلبى را كه برخلاف واقع است به خورد خلق‌الله مى‌دهید؟ و مگر قرار است كه هر كسى كه مثل من یا شما فكر نكند، با برچسبى ویژه مورد حمله قرار گیرد؟

من با شناختى كه از نزدیك و از روى تحقیق میدانی و بررسى از حزب سلامت ملى دارم، (منهاى گروهى از اعضاء رهبرى آن كه ممكن است آنطور نباشند كه ما مى‌خواهیم) مى‌دانم كه اكثریت قریب به اتفاق افراد این حزب، افراد مسلمان و با ایمان و فداكارى هستند كه خواستار ایجاد حكومت جمهورى اسلامى، به جاى حكومت جمهورى لائیك غربى آتاتوركى مى‌باشند!... و هرگز هم در آدمكشى‌ها و چماقدارى‌ها و چاقوكشى‌هاى چپ و راست تركیه شركت نمى‌كنند و آن گروه چماقدار دست راستى هم كه هوادار «پان تُركیسم» است و توسط ژنرال‌هاى بازنشسته ارتش تركیه اداره مى‌شود، هرگز ارتباطى با حزب سلامت ملى ندارد و گروه‌هاى دست چپى وابسته به چین، آلبانى و شوروى هم، حزب سلامت ملى را بیشتر از آنان تحت ضربات خود قرار مى‌دهند و با دست راستى‌هاى واقعى و وابسته، این چنین رفتارى را ندارند! و در هر صورت زد و خوردهاى چپ و راست تركیه مربوط به این حزب اسلامى نیست... و این حزب موضع خود را در قبال زد و خوردهاى چپ و راست وابسته، كه رهبران آنها آزادانه در خیابان‌هاى تركیه راه مى‌روند و اعضاء ساده‌لوح خود را به جان هم انداخته‌اند، بارها و بارها اعلام داشته است.

امیدوارم كه این «تذكار» را به عنوان «اظهارنظر» یك خواننده قدیمى «جنبش» در صورتی كه صلاح بدانید، براى آگاهى خوانندگانتان در روزنامه خود منتشر سازید.

با تشكر

23/2/1359

سید هادى خسروشاهى