«جاما» چه مى‌گوید؟

برادر گرامى آقاى دكتر كاظم سامى

پس از سلام، توفیق روزافزون و سلامتى شما و دیگر برادران را از خداى بزرگ خواستارم. شماره دوم «مردم ایران» ارگان حزب «جاما» را در مشهد، كه فرا رسیدن سالگرد شهادت حضرت نواب صفوى و برادرانش را از طرف «حزب جمهورى خلق مسلمان ایران» با حضور دهها هزار نفر در مسجد گوهرشاد، برپا داشته بودیم دیدم و خواندم! و بى‌نهایت متأثر و متأسف شدم.

آیا واقعاً دوست داشتن آقای دكتر مصدق ـ با صرف نظر از همه اشتباهات ایشان و دیگر رهبران جبهه ملى و آیت‌الله كاشانى و فدائیان اسلام ـ مى‌تواند مجوز باشد كه شما در روزنامه خودتان، كه گویا «آئینه تمام‌نماى افكار مردم است» و به همین دلیل مقاله آقاى «فریدون كشاورز» رهبر حزب توده را هم چاپ مى‌كند و به خیانت­ های حزب توده در شكست نهضت ملی اشاره‌اى نمى‌كند و ناگهان مدعی می‌شوید که، اولاً «علت اصلى شكست نهضت ملى ایران» و «سقوط دكتر مصدق» اتحاد شاه و آیت‌الله كاشانى بوده است؟

آیا واقعاً شرم‌آور نیست تازه فرار ژنرال زاهدى را كه حكومت وقت با علم به اینكه حكم نخست‌وزیرى از شاه گرفته است، او را دستگیر نكرد، به حساب ریاست مجلس آیت‌الله كاشانى مى‌گذارید، آخر چرا؟ مگر شما از نامه آیت‌الله در 27 مرداد، به آقاى دكتر مصدق خبر ندارید كه در آن از توطئه خائنانه كودتا، مصدق را آگاه ساخته است؟...

آخر این ناجوانمردى است كه شما به خاطر دوست داشتن كسى، گناه او را هم به گردن دیگرى بگذارید و همه فضائل و خدمات و مبارزات او را هم به دست فراموشى بسپارید و وارونه جلوه دهید... كه در روزنامه «جاما» این چنین تاریخ را تحریف كنید؟

آیا آیت‌الله كاشانى با شاه اتحادیه تشكیل داده بود؟ مدرك و سند صحّت این ادعاى ضد اخلاقى چیست؟ نویسنده‌اى كه آگاهى از حقایق تاریخى ندارد، چرا قلم به دست مى‌گیرد و چرا مقاله مى‌نویسد آن هم در روزنامه ما؟..

بى‌شرمانه‌تر آنكه نیرنگ شاه خائن، و عیادت او در آخرین روزهاى حیات آیت‌الله كاشانى، آن هم بدون هیچ‌گونه اطلاع قبلى ـ كه خود مرحوم آیت‌الله كاشانى به من گفت ـ «به خاطر خدمت او به دربار و فرار شاه» قلمداد كنند؟ نوع این خدمت چه بود؟ و چه كسانى از آن آگاهى دارند؟ آیا شاه این گزارش را به نویسنده داده است یا آیت‌الله كاشانى؟ مى‌دانید نویسنده شما، درباره نخستین شهیدان خلق ما، به دروغ مى‌نویسد كه در روز 29 مرداد در پناه سرنیزه کودتاچیان به مخالفت با دكتر مصدق بر پا داشتند. و این کذب محض است. البته آنها مخالف دكتر مصدق و برنامه جبهه ملى بودند، ولى باید علت آن را جستجو كنید، نه آنكه تهمت بزنید...

در پرونده دادرسى ارتش شهید نواب صفوی صریحاً مى‌گوید: «ما مى‌خواستیم زاهدى، یا؟ و... را بكشیم، ولى متأسفانه موفق نشدیم» آن وقت این چنین انسان مسلمانی، در پناه سرنیزه ژنرال زاهدى سخنرانى برپا مى‌كند؟... و بعد هم كه دیدیم، نویسنده و من زنده ماندیم ولى آنها نخستین شهیدان خلق ما شدند... آن هم به وسیله همان ژنرال كودتاچى...

اگر بینش اسلامى باشد، قضاوت هم باید اسلامى باشد... شما اجازه ندهید كه كودكان تازه به دوران رسیده‌اى قلم به دست بگیرند و براى جوانان ما تاریخ بنویسند! آیا مى‌دانید كه این نوع سمپاشى‌ها، از طرف هر كسى كه باشد و درباره هر گروه اسلامى رزمنده كه باشد، گامى است در راه تفرقه نیروها؟... شما كه از قول فرد انشعابى حزب توده به خاطر محکومیتش، تجلیل مى‌كنید، و شهیدان ما را مى‌كوبید، حداقل به توصیه او عمل كنید كه «مهمترین وظیفه انقلابیون حفظ وحدت است».[1]

 


[1]. این نامه به خاطر نشر مقاله ­ای بی ­پایه و آکنده از اتهامات، علیه آیت‌الله کاشانی، در روزنامه ارگان حزب جاما، به آن روزنامه فرستاده شد، ولی متأسفانه در آن روزنامه به چاپ نرسید.