بزرگداشت هجرت نبوی

آقاى روابط عمومى چه مى‌گوید!!

چرا برنامه‌هاى تهیه شده در زمینه‌هاى مختلف اجازه پخش نمى‌شوند؟

 چند روز پیش اطلاعیه‌اى با امضاى «روابط عمومى صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران» در پاسخ انتقاد اینجانب از «سكوت مرگبار» این «رسانه گروهى» (به مفهوم اندوه‌هاى گروهى) در مورد مراسم بزرگداشت هجرت و سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى ایران در روزنامه‌ها منتشر گردید كه ظاهراً قبل از آنكه پاسخى بر من و توضیحى براى ملت باشد، بیشتر به «اعلام موجودیت» و «اظهار وجود» شباهت داشت تا به بیان حقیقت... و البته براى ما كه پس از انقلاب شاهد پیدایش موجودات عجیب و غریبى شده‌ایم، ولادت آقاى روابط عمومى (از مركز آقاى مربوطه!) تعجب‌آور نبود... اما آنچه كه به نظر من مهم بود، محتواى سراپا جعل و كذب و تهمت و اهانت و... نامه كسى بود كه باید سرمشق ادب و اخلاق اسلامى باشد و بررسى كوتاه آن، حداقل مى‌تواند روشنگر این واقعیت باشد كه چه كسانى با چه مقدار برخوردارى از معیارهاى مكتبى، بر این وسیله ارتباط جمعى میهن، حكومت مى‌كنند و باز به وضوح مى‌تواند نشانگر عُقده‌گشایى كسانى باشد كه چون در قبال خدا و خلق خدا شرمنده‌اند، با توسل به عذر بدتر از گناه، و با جعل و تحریف، نشر كذب و تهمت، مى‌خواهند لابد در تداوم انقلاب اسلامى ایران سهمى هم داشته باشند!

من همان چند روز پیش پاسخ مناسب آقاى روابط عمومى را، با لحنى متقابل تهیه كردم كه نشر آن از باب «اعتداء به مثل» هیچ مانعى نداشت، ولى به خاطر مصلحتى بالاتر، امروز با حذف آن قسمت‌هایى كه مى‌توانست پاسخ جملات توهین‌آمیز آقاى روابط عمومى هم باشد، مسائلى را كه در رابطه با كل جامعه مطرح است در اختیار مردم مسلمان و متعهدى قرار مى‌دهم كه به خیال آقاى روابط عمومى، كارى به این كارها ندارند، من در اینجا و پس از هر چیزى، از خداوند مى‌خواهم كه از قصور یا تقصیر احتمالى من در بیان حقایق، بگذرد و به آقاى روابط عمومى! نیز اخلاق اسلامى، احساس مسئولیت، توفیق انجام وظیفه، و هدایت به سوى حق را عنایت فرماید.

و قبل از آغاز بررسى كوتاه نامه پُرمحتواى!! آقاى روابط عمومى كه لابد به علت داشتن شهامت انقلابى!، حتى امضاء فرد مسئول را در پاى نامه جوابیه یا اطلاعیه كذایى، نگذاشته است، بیان این توضیح را ضرورى مى‌دانم كه به دنبال دعوت شوراى انقلاب براى بزرگداشت هجرت، كه در واقع امتثال امر امام در همین زمینه بود، ستادى در دفتر نخست‌وزیرى تشكیل گردید كه از رادیو ـ تلویزیون آقاى «غلامعلى حداد عادل» در نخستین جلسه آن شركت نمود ولى علیرغم اصرار همه برادران از جمله من، ایشان به علت «كثرت كارهاى مهمتر»! خود در جلسات این ستاد شركت نكرد و برادرى را معرفى نمود كه هرگز به جلسات ستاد نیامد، تا سرانجام برادر دیگرى: آقاى غروى، به عنوان «نماینده تلویزیون» در جلسات مربوطه فعالانه شركت نمود كه همه ما از زحمات به هدر رفته او و گروه 30 نفرى فیلمبردار و كارمند تلویزیون، به نوبه خود سپاسگزاریم!

اینك براى روشن شدن حقیقت، توضیح لازم را درباره محتواى نامه آقاى روابط عمومى منتشر مى‌سازیم تا چگونگى معنى «حقیقت» و نقل «ناقص آن» و دروغ واضح دروغگویان روشن گردد.

خلاصه انتقاد من از رادیو تلویزیون، در رابطه با عدم شركت عملى آن در بزرگداشت هجرت و سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى ایران، كه در ضمن پاسخ به مقاله «زن روز» آمده بود، چنین است «... در رادیو تلویزیون هم من نمى‌دانم چه مى‌گذرد؟ نماینده فرستادند به ستاد، قول همكارى دادند، نماینده آنها هم فعالانه كار كرد ولى نتیجه صفر بود. از سى ساعت برنامه‌اى كه با خرج كلى پول این ملت تهیه كردند، من فكر نمى‌كنم كه جمعاً دو ساعت آن را نشان داده باشند یا من به علت گرفتارى آن چند روزه، از آن خبر ندارم. ولى به عنوان نماینده امام در وزارت ارشاد ملى و به عنوان عضو ستاد و یكى از مجریان دستور امام در مورد بزرگداشت هجرت حق دارم این سئوال را در روزنامه‌ها مطرح سازم كه چرا رادیو تلویزیون به وظایف خود عمل نكرد؟ چه كسانى مسئول این سكوت مرگبار بودند و آنهایی كه پول این ملت را خرج فیلمبردارى تا ساعت 11 شب كردند ولى آنها را هرگز پخش ننمودند، جواب خدا و خلق را چه خواهند داد؟... من اصلاً نمى‌گویم چرا پخش نكردند، سئوال من اینست كه چرا فیلم تهیه كردند، مگر این كارها هزینه نداشت و این هزینه‌ها را از كجا باید تأمین كرد؟...»

در قبال این انتقاد منطقى، نخستین جواب آقاى روابط عمومى چنین است «روى سخن ما با آقاى خسروشاهى نیست؛ چون ایشان حقیقت را مى‌دانند، ما فقط آنچه را كه ایشان مى‌دانست و ننوشته‌اند براى مردم مى‌نویسیم».

در نخستین جمله، روى سخن آقاى روابط عمومى با من نیست كه با مردم است، و گویا كه حضرت ایشان تازگى‌ها با مردم هم سروكار پیدا كرده‌اند كه حاضر شده‌اند براى مردم بنویسند! جایی كه آقاى مربوطه با كمال آگاهى نسبت «كتمان حقیقت» به برادر دینى خود مى‌دهد، مى‌خواهد براى مردم توضیح دهد، و این احتمال را هم نمى‌دهد كه آقاى خسروشاهى جزء همین مردم است و خود را مانند برج عاج تلویزیون نشینان! یك سر و گردن برتر از مردم دیگر نمى‌داند و اگر حقیقتى غیر از آنچه كه نوشته بود، مى‌دانست، همه آنها را بى‌باكانه مى‌نوشت، ولى مسئله اینجا است كه من بیش از آنچه كه نوشتم، نمى‌دانستم و بیشتر آنچه را هم كه شما امروز به عنوان «توضیح براى مردم» نوشته‌اید، چون با واقعیت وفق نمى‌دهد، نمى‌توانم تصدیق كنم. ما به صراحت گفتیم و نوشتیم كه نماینده رادیو تلویزیون به ستاد بزرگداشت هجرت آمد و فعالانه هم كار كرد، ولى نتیجه زحمات او و همه 30 نفرى كه روزانه به طور متوسط و در طول این هفته در اختیار ضبط این برنامه‌ها بود، در «برج عاج» رادیو تلویزیون به هدر رفت و محصول كار آنها، براى آشنایى مردم، به آنها عرضه نشد و اگر عرضه مى‌شد خود شما نمى‌نوشتید كه «درست است ما هنوز از این فیلم‌ها برنامه‌اى پخش نكرده‌ایم و قصد هم نداریم كه همه آنها را پخش كنیم چراكه پخش 23 ساعت برنامه سخنرانى مقدور و معقول نیست... اصل سخنرانى‌ها جهت استفاده احتمالى بعدى(!) در آرشیو باقى مى‌ماند»!! - جلّ الخالق والمخلوق! ـ

سئوال من هم دقیقاً از همین‌جا ناشى مى‌شود كه چرا این برنامه‌ها را كه قصد نداشتید پخش كنید، (و معقول و مقدور هم نبود) با كلى هزینه، تهیه كردید؟ من دقیقاً در انتقاد خود نوشته بودم «من اصلاً نمى‌گویم چرا پخش نكردند، سئوال من اینست كه چرا فیلم تهیه كردند، مگر این كارها هزینه نداشت؟» فقط براى اینكه در آرشیو باقى بماند؟ این مسخره نیست؟...

آقاى روابط عمومى كه ما را نخست متهم به «كتمان حقیقت» مى‌كنند و سپس در آخر پاسخنامه خود براى خلق! آن را نقل «ناقص حقیقت» مى‌دانند كه گویا یك «دروغ كامل» مى‌شود ـ مى‌بینید نبوغ اندیشه‌هاى انجمن... فلسفه را كه در آن نقل ناقص حقیقت، دروغ كامل مى‌شود ـ در اینجا به یك «جعل كامل» كه طبعا (كذب محض) مى‌شود دست مى‌زنند و مى‌نویسند «آقایان اعضای ستاد نیز پخش سخنرانى همه میهمانان را صحیح نمى‌دانستند» كه این موضوع در ستاد اصولاً مطرح نشد و معلوم نگردید كه آقاى روابط عمومى كه خود در جلسات ستاد شركت نداشت چگونه «خواب‌نما» شده و یا چرا از قول «آقایان اعضای ستاد» مطلبى را جعل كرده است كه نقل ناقص حقیقت هم نیست، ـ كه كذب محض است ـ در صورتی كه آقاى روابط عمومى بلافاصله از باب اینكه این قبیل افراد حافظه ندارند مى‌افزاید «... سرانجام خود آقاى خسروشاهى به تلویزیون آمدند و اصرار داشتند كه همه یا اكثر سخنرانى‌هاى شخصیت‌هاى داخلى و خارجى به طور كامل پخش شود و جواب شنیدند كه كثرت برنامه‌هاى سخنرانى تلویزیون را ملال‌آور مى‌كند»(!!)

پس ملاحظه مى‌فرمایند كه ستاد تصویب نكرده بود كه شما سخنرانى‌ها را پخش نكنید، بلكه ستاد كه من نماینده آن بودم، معتقد بود كه همه سخنرانى‌ها باید به طور كامل پخش شود تا مردم بدانند كه شخصیت‌هاى شركت‌كننده در این بزرگداشت، درباره هجرت و انقلاب اسلامى ایران چه مى‌گویند و اگر من در این زمینه «اصرار»ى داشتم، نظریه فردى را ابراز نمى‌داشتم كه نظریه ستاد بود...

اما جوابى را كه من از طریق تلفن دایره «امپكس» تلویزیون، از آقاى «حداد» شنیدم، قانع كننده نبود، و به او به صراحت گفتم كه اگر برنامه شما «گزینش و تلخیص» سى ساعت برنامه در سه ساعت بود چرا این همه وقت و فیلم و انرژى مصرف كردید؟ و جواب شنیدم كه «اشتباه شده است، از اول لازم نبود كه ما همه برنامه‌ها را ضبط كنیم» پس شما تمام حقیقت را نقل نكرده‌اید و به قول خودتان هم نقل «ناقص حقیقت» یك «دروغ كامل» مى‌شود. و صدالبته از نظر ما هم این «جعل كامل و كذب محض» است كه متأسفانه شما آقاى روابط عمومى با نشر آن در روزنامه‌ها، نشان مى‌دهید كه با چه معیارهایى در آنجا به انجام وظیفه! مشغولید.

آقاى روابط عمومى براى هرچه كاملتر شدن دروغ محض خود، مى‌افزایند: از ایشان خواهش شد كه همكاران ما را در این انتخاب یارى دهند، اما گفتند وقت ندارند و تنها كمكى كه كردند این بود كه نام سخنرانان را در ورقه‌اى نوشتند و رفتند و حتى براى ترجمه سخنرانى خودشان نیز صرف وقت نكردند.»

در اینجا مردم هستند كه باید داورى كنند و ببینند كه چه كسانى با چه اندیشه‌هایى در برج عاج تلویزیون نشسته‌اند و چه دروغ‌هایى مى‌بافند و به عنوان توضیح براى مردم، تحویل آنها مى‌دهند و آن وقت از باب «قیاس به نفس» ما را متهم به نقل ناقص حقیقت و یا كتمان حقیقت مى‌كنند.

اولاً من در این ماجرا سه بار به تلویزیون آمدم و نه یك بار و سه بار به تلویزیون آمدن مساوى با صرف سه بعد از ظهر كامل خواهد بود كه مى‌دانید، بار اول كه همراه برادران آقایان: مدرسى، صباغیان، دكتر صادقى و غروى بودیم كه محصول نصف روز همه ما تهیه نیم ساعت برنامه بود. كه سه ساعت تمام آن هم به «رفع مشكلات فنى» گذشت كه گویا قبلاً نمى‌شد این مشكلات فنى را برطرف كرد.

بار دوم من خواستم پنجشنبه به تلویزیون بیایم و آقاى «حداد» گفتند كه پنجشنبه و جمعه تعطیل است و شما شنبه بیائید و با آقاى اعتمادزاده تماس بگیرید... و من روز شنبه 20/11/1358 كه قرار بود به مشهد برویم، به خاطر همین امر همراه میهمانان به مشهد نرفتم و به تلویزیون آمدم كه خدمتى انجام داده باشم و حدود چهار ساعت در «امپكس» ـ اطاقكى شبیه زندان انفرادى به اضافه دو دستگاه پخش، و یك یا دو همكار فنى ـ ماندم و در كنار آقاى كاوه‌زاد چهار ساعت برنامه تنظیم كردیم كه گویا قرار بود هر شب یك ساعت پخش كنند ـ البته برادر تلویزیونى، آقاى كاوه‌زاد مى‌تواند شهادت دهد ـ و بار سوم نیز آقاى كاوه‌زاد تلفنى به من خبر داد كه باز بیائید كه باید موضوع را تكمیل كنیم و من باز به تلویزیون رفتم و همراه ایشان چند ساعتى در «امپكس» ماندیم و اول همه فیلم‌هاى تهیه شده از روز آغاز سمینار در مجلس خبرگان را دیدیم تا سخنرانان را به ایشان معرفى كنیم و مقدار وقتى را هم كه از سخنرانى آنها بگذارند تعیین كنیم و همین كار را باز انجام دادیم و رفتیم ولى در عمل، و پس از چند روز «اتلاف وقت» آقاى روابط عمومى مى‌نویسند كه گویا من فقط رفتم نام سخنرانان را نوشتم و برگشتم(!!)

آخر برادر عزیز! این دیگر چه نوع دروغى است؟ مگر اعلام اسم سخنرانان از پشت سیم تلفن مقدور و معقول! نبود؟ پس چه ضرورتى داشت كه من براى یادداشت نام چند سخنران، به «حضور مبارك عالیجناب شرفیاب» شوم؟ ظاهراً این دروغ از همان نوع دوم دروغ «شاخدار»ى است كه كمى شاخ آن كج مى‌شود و در ادبیات دوره بعد از انقلاب، براى تأیید تحریف حقیقت به كار مى‌رود كه قبل از شما نیز همكار رسانه‌اى مطبوعاتى شما، مرتكب این نوع دروغ «شاخدار كمى كج» شده بود.

نكته جالب‌تر اینجا است كه آقاى روابط عمومى گویا توقع داشته كه براى كم شدن زحمت افراد قشون 9 هزار نفرى خود كه از مردم حقوق مى‌گیرند و وظیفه دارند كه سخنرانى‌ها را ترجمه هم بكنند، اینجانب خود دو سه ساعت دیگر هم مى‌نشستم و سخنرانى خود را به فارسى ترجمه مى‌كردم كه ظاهراً نام این را در ادبیات پیش از انقلاب و پس از انقلاب «سنگ پاى قزوین» مى‌نامند.

شما جناب آقاى روابط عمومى كه خود نیز از مردم حقوق مى‌گیرید ولى در برج عاج تلویزیون جدا از مردم زندگى مى‌كنید، چگونه به خود اجازه مى‌دهید كه این چنین پُرتوقع باشید كه از من بخواهید وقت خودم را كه مربوط به خودم مى‌باشد و به هیچ اداره و وزارتخانه‌اى فروخته نشده و از هیچ مقامى هم بابت كارهایم نه حقوق مى‌گیرم و نه علیرغم پیشنهاد مكرر ماشین و راننده و نگهبان گرفته‌ام، بنشینم و براى شما ترجمه كنم؟

و تازه شما كه گویا «مترجمین برون مرزى» دارید و به حق قسمت عربى سخنرانى برادر عزیز حجت‌الاسلام جناب آقای سید على خامنه‌اى را در همان روز جمعه به فارسى ترجمه و پخش كردید، چرا در موارد دیگر به وظیفه خود عمل نكردید؟ پس این سكوت مرگبارتان در مورد ترجمه سخنرانى‌هاى شخصیت‌هاى خارجى ناشى از كجاست؟

نكته دیگرى كه به نظر من نشان دهنده عمق كوتاه‌اندیشى و غیرمكتبى بودن نویسنده نامه به امضاى روابط عمومى است، اینست كه «احتمال» داده‌اند كه «صدا و سیماى» اینجانب نیز در ضمن این برنامه‌هاى «گزینش یافته»! پخش شود. كسى كه این جمله را نوشته و یا كسانى كه بر نشر آن صحّه گذاشته‌اند، حتى از ابتدایى‌ترین اصول مكتبى در برخوردها نیز بهره‌مند نبوده‌اند. این چه ماسك اسلامى بودن است كه بر چهره دارید و براى توجه عمل زشت و ناپسند و حتى قابل تعقیب خود در اتلاف بیت‌المال و در نظر نگرفتن خواست افكار عمومى با كنایه و اشاره به عُقده‌گشایى مى‌پردازید و «احتمال» پخش «صدا و سیماى» كسى به عنوان «باج سكوت» پیشنهاد مى‌كنید؟ من از رادیو ـ تلویزیون جدا خواستارم كه از پخش صدا و سیماى من خوددارى كنند، ولى سخنرانى‌هاى مفید و ارزنده شخصیت‌هاى خارجى و داخلى شركت كننده در بزرگداشت هجرت و سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى را حتماً براى مردم پخش كنند كه اگر مانند اكثر برنامه‌هاى شما ملال‌آور بود، مردم خود با فشار دادن پیچ تلویزیون، بر ملال خود نخواهند افزود.

اینگونه ایرادهاى بنى‌اسرائیلى، گناه شما را سبك نخواهد كرد و كسانى كه فقط با نشر اطلاعیه آن هم با امضاى روابط عمومى ـ لابد به دلیل كثرت كارهاى مهمتر! ـ دل خوش كرده‌اند كه گویا مسئولیتشان تمام شده است، باید بدانند كه مردم از آنها حساب مى‌خواهند.

آنها باید جواب بدهند كه كاركردشان در این چند ماهه چه بوده است؟ آنها باید با تشكیل میزگردى با مردم كوچه و بازار با آنها به گفتگو بنشینند و در مرحله عینیت ببینند كه در میان خلق محكوم هستند، چراكه اگر صلاحیت تصدى مقامى را ندارند، باید خود از آن مقام كنار بروند.

اصولاً این بیمارى دوستان مربوط به امروز و دیروز و یا مربوط به عدم پخش برنامه بزرگداشت هجرت نیست كه آقاى مهندس بازرگان مى‌گفت: اكیپى به همراه آنها به الجزایر فرستادند و حتى یك دقیقه آن برنامه‌ها را به مردم نشان ندادند. سپاه پاسداران همین چند روز پیش در یك انتقاد شدید و با امضاى «ستاد مركزى سپاه پاسداران» نوشتند كه مطالب ضبط شده آنها «در رابطه با حوادث گنبد، به بهانه اینكه نیم ساعت بوده! پخش نشده است» (اطلاعات 11/12/58) و شوراى رهبرى فدائیان اسلام هم طى اعتراض نامه‌اى اعلام كردند كه «مصاحبه با فدائیان اسلام پس از سه بار سانسور و بازبینى، پخش نشده و به جاى آن فیلم‌هاى مبتذلى مانند آخرین برف و غیره» پخش شده است (بامداد، مورخ 13/12/58، ص 9). و «دادسراى انقلاب اسلامى مركز» در رابطه با پخش قسمتى از آخرین مصاحبه یا محاكمه فرقانى‌ها «این شكل تبلیغ یعنى سانسور قسمتى از اظهارات متهم و سوءاستفاده از آنان را تقبیح مى‌نماید» (جمهورى اسلامى، 14/12/58، ص2) ولى همین حضرات!، فیلم دیگر مربوط به گروه فرقان را كه به قول برادرمان آقاى مهندس سحابى «در جهت خاصى تنظیم شده بود»، با دست و دل بازى ویژه‌اى پخش مى‌كنند، در صورتی كه در اعلامیه رسمى خود عالیجنابان برج عاج‌نشین!، از هرگونه تبلیغى كه از ذكر نام نامزدها در برنامه‌هاى رادیو ـ تلویزیونى ناشى شود، منع اكید شده است، اما از پخش یك برنامه تبلیغى منفى علیه آقاى مهندس بازرگان و یارانش، خوددارى نمى‌كنند و لابد نام این عمل خود را هم نوعى «تداوم انقلاب اسلامى ایران» مى‌گذارند!

شما با این برنامه‌ها كه اجرا مى‌كنید فكر مى‌كنید چه كسى از شما راضى است؟ آیا بهتر نیست كه كمى از لاك خود بیرون بیایید و واقعاً با مردم سروكار داشته باشید و تنها ادعاى «مردمى بودن»! نداشته باشید كه عاقبت خوشى ندارد!!

از همه مُضحك‌تر آنكه همین حضرات، ایدئولوك‌هاى نوع ممتاز! كه ناگهان هوادار بحث آزاد و ایدئولوژیك شده‌اند (و از صاحب‌نظران مى‌خواهند كه در برنامه‌هاى مربوطه! شركت كنند و لابد بعد هم همان جوابى را بشنوند كه برادرمان آقاى شبسترى شنیده است) چرا برنامه‌هاى تهیه شده قبلى را در همین زمینه‌ها پخش نمى‌كنند؟ بیایید همراه من كمى به درد دل برادر عزیزمان آقاى [محمد] مجتهدى شبسترى در همین زمینه گوش كنیم تا درست به داورى بنشینیم:

«... من این را صریحاً مى‌گویم و بارها نیز گفته‌ام و نوشته‌ام كه از ناحیه رادیو و تلویزیون به انقلاب و مسیر انقلاب ضربه خورد و یكى از عوامل عظیم توقف ایدئولوژى، رادیو ـ تلویزیون بود... یك مقدارش را من از نزدیك شاهد بودم و مقدارى دیگر را بعد مى‌دیدم.... این مسائل باعث شد كه اعتماد مردم به این دستگاه تا حدود زیادى سلب شد... متأسفانه رادیو ـ تلویزیون دچار برخورد و نوسان‌هاى گروه‌هاى صاحب قدرت شده و هست و بعضى از مسئولان كه در آنجا هستند، ناچار به علت وابستگى‌هایى، ملاحظاتى مى‌كنند چندى قبل عده‌اى از جوان‌ها به فكر افتادند كه هفته‌اى یكبار مسائل فكرى ـ عقیدتى را در یك برنامه یك ساعته تحلیل كنیم و از آقاى دكتر گلزاده غفورى و آقاى دكتر سروش و بنده دعوت كردند و با عده‌اى از برادران و خواهران دانشجو شركت كردیم و برنامه هم ضبط شد و قرار بود كه دنباله‌اش هم ادامه پیدا كند و چند روز بعد به من اطلاع دادند كه بعضى افراد پخش آنها را مجاز ندانسته و اجازه نداده‌اند كه دیگر این برنامه‌ها ضبط شود... (مجله اندیشه اسلامى، شماره 15، ص 23 ـ 24) شما فكر مى‌كنید كه این شهادت آقاى شبسترى روى غرض خاصى است؟ پس موضوع از این قرار است كه گروهى از برادران باعلاقه مى‌نشینند برنامه تنظیم مى‌كنند، و «حضرات عالیجنابان» مى‌نشینند و تصمیم مى‌گیرند كه پخش نشود!... برنامه تهیه شده در الجزایر را پخش نمى‌كنند و با نمایندگان جبهه پولیساریو كه اخیراً به تهران آمده بودند مصاحبه ترتیب نمى‌دهند كه پخش كنند و بعد همین یك هفته قبل «گروهى به الجزایر اعزام مى‌شوند» كه برنامه تهیه كنند! شما نام این كارها را چه مى‌گذارید؟

نقل مى‌كنند كه صاحب ملكى از كارگرى خواست كه در زمین او چاه بزند، كارگر گفت كه در این زمین شوره، آبى پیدا نمى‌شود؟ صاحب ملك گفت اگر آبى هم پیدا نشد، براى تو نانى كه پیدا مى‌شود؟ حالا مسئله گویا چنین است، مقصود تهیه برنامه است، پخش هم نشد مانعى ندارد!...

و صد البته در جایی كه مصاحبه رئیس‌جمهورى منتخب مردم و تأیید شده از جانب امام را به دلیل اینكه گویا خبرنگار و مصاحبه‌گر قبلاً سئوالات را با حضرات برج عاج‌نشین! در میان نگذاشته است پخش نكنند، توقع داشتن اینكه دیگر برنامه‌ها پخش شود، بیجاست اما جوابى كه آقاى بنى‌صدر در یك سخنرانى به این حضرات داد خیلى جالب است... آقاى بنى‌صدر در جواب این آقایان گفت: «تو مگر چه كاره هستى كه مصاحبه‌گر باید سئوالات خود را قبلاً با تو در میان بگذارد...».

و ظاهراً بعضى از همین بزرگواران بودند كه نخستین حمله ناجوانمردانه را در یك اطلاعیه به اصطلاح رسمى، علیه آقاى بنى‌صدر آغاز كردند و به قول خودشان براى این عمل زشت خود «دقیقاً تاریخ پس از انتخاب به ریاست جمهورى را انتخاب كردند»! و لابد به خیال خودشان تضعیف احتمالى رئیس‌جمهورى، نوعى تداوم انقلاب اسلامى است...!

آقاى روابط عمومى در نامه خود مدعى مى‌شود كه (كلیه اخبار مربوط به برنامه‌ها) را پخش كرده‌اند كه البته نه من و نه هیچ یك از اعضای ستاد، این «كلیه اخبار» را نشنیده‌ایم و یكى دوبار در آخر برنامه‌هاى رادیو، خبرى هم از این ماجرا گویا نقل شده است.

جالب‌تر آنكه آقاى روابط عمومى! گزارش مى‌دهد كه گویا «59 مصاحبه به زبان عربى و 11 مصاحبه به زبان اردو و 3 مصاحبه به زبان پشتو و نیز به زبان تركى» در قسمت برون مرزى! پخش شده است كه در اینجا این سئوال مطرح مى‌شود كه چرا براى «درون مرزى»؟ و چرا به زبان فارسى از این برنامه‌ها خبرى نبود؟ شما كه براى برون مرزى جمعاً حدود 80 برنامه پخش كرده‌اید، آمار دهید كه براى درون مرزى و به زبان فارسى چند عدد برنامه و مصاحبه داشته‌اید؟

شما چگونه پاسخ مى‌دهید كه قطعنامه‌هاى گروه‌هاى مختلف را در رادیو و تلویزیون پخش مى‌كنید ولى قطعنامه ده ماده‌اى نمایندگان 40 كشور اسلامى و خارجى را كه در تأیید انقلاب اسلامى ایران و تقبیح امپریالیسم آمریكا و صهیونیزم جهانى و سوسیال امپریالیسم شوروى و در دفاع از حقوق ملل مستضعف جهان از جمله فلسطین، افغانستان و غیره بود و ماده 9 آن بیعت با امام امت و پذیرفتن رهبرى ایشان بود، پخش نمى‌كنید و خفه خون مى‌گیرید؟

اگر بیایید و پشت رادیو تلویزیون پاسخ منطقى بر این سكوت مرگبارتان فقط در همین زمینه، بدهید، و مردم هم آن را پذیرفتند، من دیگر حرفى با شما ندارم!

چرا اعتراف نمى‌كنید كه به وظایف خود نتوانسته‌اید تاكنون عمل كنید؟ شما در عالم خیال چنین مى‌پندارید كه برنامه‌هایتان ملال‌آور نیست!... براى مردم انقلابى ایران، نشان دادن ازدواج! سوسك‌ها در زیر زمین و یا عشق بازى پروانه‌ها در هوا! هرگز جلوه‌اى ندارد و به هیچ وجه جالب نیست... مردم خواستار برنامه‌هایى هستند كه در مسیر تداوم انقلاب اسلامى ایران باشد و درست است كه تهیه این‌چنین برنامه‌هایى سخت است، ولى در یك سال مى‌شد كارهاى بیشترى انجام داد اگر شما هم پس از چند ماه نمى‌توانید، حداقل شهامت كنار رفتن را داشته باشید وگرنه خود مردم با بى‌اعتنایى مطلق، شما را كنار خواهند گذاشت.

شما حتى از نظریه كاملاً انقلابى امام خمینى در مورد پخش موزیكى كه در مسیر جنبش اسلامى مردم ایران باشد، نتوانسته‌اید تاكنون كوچكترین بهره‌بردارى را بكنید. آیا شما مى‌توانید بگوئید كه رادیو تلویزیون كدام موزیك انقلابى اسلامى را به مردم عرضه كرده است؟ آیا برنامه‌هاى جدى و خشك و خالى شما ملال‌آور نیست و فقط پخش سخنرانى شخصیت‌هاى خارجى درباره انقلاب اسلامى ایران ملال‌آور است؟

فقر عمیقى را كه از نظر ارائه سرودهاى اسلامى انقلابى مى‌بینیم، این مسئله را مطرح مى‌سازد كه رادیو تلویزیون چرا افراد متخصص و آهنگ ساز مسئول و متعهدى را كه مى‌توانند در مسیر انقلاب آثار جاودانه‌اى خلق كنند، دعوت به همكارى نمى‌كند، به ویژه كه طبق عقیده افراد صاحب نظر، بعضى از سرودهاى شما، از جهات هنرى فاقد لطافت و عظمت دلخواه است، چرا كه یك موزیك انقلابى، علاوه بر مردمى بودنش، باید از بافتى شاعرانه برخوردار باشد.

آقاى روابط عمومى! در مورد اینكه «جواب خدا را چه خواهم داد كه نوشته‌ام شما به وظایف خود خوب عمل نكرده‌اید» توضیح مى‌دهم كه من وظیفه خود را در قبال مسئولیتى كه در پیشگاه خداوند داشتم، با نوشتن نامه قبلى و اعتراض به سكوت مرگبار رادیو ـ تلویزیون در مسئله بزرگداشت هجرت، انجام دادم و با نشر این نامه ـ نامه دوم ـ آن را ادامه دادم و در صورت لزوم طى نامه‌هاى دیگرى به تكمیل آن خواهم پرداخت...

و طبیعى است كه همه مردم هم با من در این امر همصدا باشند و اینكه از راه «قیاس به نفس» بعید مى‌دانید كه خلق از ما جوابى طلب كنند، باید یادآور شویم كه ما همواره در كنار مردم و در میان مردم هستیم و در طول 25 سال گذشته نیز به مكتب خود وفادار بوده‌ایم و هرگز هم تحت تأثیر فلسفه‌هاى انجمن شاهنشاهى فلسفه قرار نگرفته‌ایم كه مردم با ما نباشند و یا از ما جوابى طلب نكنند... اگر مى‌بینید كه مردم دیگر با شما و صداوسیماى شما كارى ندارند و جوابى هم از شما طلب نمى‌كنند این امر در مورد دیگران عمومیت نمى‌یابد... رشد فكرى و سیاسى و اجتماعى خلق ما به پایه‌اى از تكامل رسیده است كه حق را از باطل تشخیص دهند و اگر چنین نبود، به جاى پیروى از امام، از رهبرى شما! پیروى مى‌كردند و دیدید كه هرگز چنین نكردند و انجمن كذائى را با خود شاه به زباله‌دانى تاریخ افكندند...

هنوز دیر نشده است كه واقعاً به رادیو ـ تلویزیون تكانى بدهید. هنوز دیر نشده است كه واقعاً به طور انقلابى و اسلامى در رادیو تلویزیون عمل كنید. هنوز دیر نشده است كه با احساس مسئولیت و كنار گذاشتن فرقه‌گرایى‌ها، به وظایف خود آن‌طور كه لازم است، عمل كنید و هنوز... و تنها در این صورت خواهد بود كه مردم با شما باشند... و در غیر این صورت همین خلق، به حساب این‌چنین صداوسیمایى، رسیدگى خواهند كرد و در آن روز ظاهراً برادران باید از برج عاج تلویزیون پائین بیایند و در پیشگاه مردم به اشتباه خود اعتراف كنند.

مردم ما از شما توقع ندارند كه به مفهوم فقهى كلمه «عادل» باشید، تا پشت سر شما به «نماز جماعت» بایستند، ولى این توقع را دارند كه در دوران پس از انقلاب اسلامى، اگر كارى از شما ساخته نیست، مسئولیت آن را نپذیرید...

این یك تذكار برادرانه است و امیدوارم كه شما را سودمند باشد كه قرآن مجید مى‌فرماید: وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ... و البته هر چیزى را هم كه شنیدید، بدون تحقیق آن را نقل نكنید كه پیامبر فرمود: «كفى المرء كذباً ان یحدث بكل ماسمع».

والسلام علینا وعلى عبادالله الصالحین

14/12/ 58

سید هادى خسروشاهى[1]

 


[1]. این خاطرات، در اسفندماه 1358، در پاسخ به برخوردهای جناحی راست‌گرایان مذهبی، با مسائل و حوادث روز، مکتوب و در جرائد آن دوران به چاپ رسید و اکنون برای ثبت در تاریخ، تجدید چاپ می‌شود. بررسی جزئیات این امر نشان می­ دهد که «جناح‌بندی» و ایجاد «خودی و غیرخودی» چگونه و از چه تاریخی و توسط چه کسانی آغاز شده و... استمرار یافته است...