... پس از برگزارى كنفرانس وزراى خارجه كشورهاى اسلامى كه در سال 1369 در قاهره برگزار گردید و آقاى دكتر ولایتى خود در آن حضور نیافت و هیأتى از ایران اعزام شد و به درخواست وزارت امور خارجه، این جانب نیز از ایتالیا به قاهره رفتم و همراه آن هیأت شدم... پس از انحلال عملى كنفرانس، به علت اشغال كویت به دست نیروهاى صدام و تبدیل كنفرانس به «اجلاس ویژه وزراى عرب»، نمایندگان هیأت هاى دیگر كشورها، قاهره را ترك نمودند و دوستان ما هم به ایران برگشتند، ولى من به همراه آقاى اصغر محمدى، از برادران فعال وزارتى، براى تبریك به رهبران جبهه نجات اسلامى و دیدار با عباس مدنى كه در انتخابات پیروز شده بودند، عازم الجزایر شدیم كه دیدارهاى مثبتى به عمل آمد.[1]

سپس براى تكمیل امر، به دیدار احمد بن بلا به سوئیس رفتیم كه در روستا یا شهركى به نام مورگس (Morges) در نزدیكى لوزان زندگى مى كرد. بن بلا از دیدار ما خیلى اظهار مسرت نمود و من یك قالیچه كوچك ابریشمى ایرانى كه با خود برده بودم، به او اهدا كردم و گفتم «براى اقامه نماز بر روى آن تقدیم مى شود».

او تشكر كرد و گفت: من نوعاً هدایایى را كه از جاهاى مختلف به دستم مى رسد، یا نمى پذیرم یا به این و آن مى بخشم یا به مساجد و مراكز فرهنگى اهدا مى كنم، ولى این سجاده ایرانى را حتماً براى نماز حفظ خواهم نمود!

آن گاه مسائل مختلفى مطرح شد كه من خلاصه آن را پس از مراجعت به محل اقامت، یادداشت كردم كه اكنون پس از بازنویسى، براى نخستین بار منتشر مى گردد.

نخست از بن بلا پرسیدم: بهترین روزهاى شما در زندگى، چه روزهایى بوده و نظر شما درباره امام خمینى و انقلاب اسلامى ایران چیست؟

او بلافاصله گفت: روز انقلاب الجزایر و روز پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، دو روز از شیرین ترین و بهترین روزهاى زندگى من است... آن گاه در مورد امام خمینى و انقلاب اسلامى گفت: امام خمینى بزرگ ترین مرد تاریخ معاصر است و فكر مى كنم كه امام دیگرى چون او نخواهد آمد. انقلاب اسلامى به نظر من خیلى مهم تر از انقلاب كبیر فرانسه و انقلاب اكتبر روسیه و انقلاب نوامبر الجزایر است؛ چون این انقلاب فقط مخصوص ایران نیست، بلكه مربوط به همه ملت هاست و آثار آن در چهارچوب جغرافیایى «ایران» محدود نخواهد ماند. این آغاز حركت جدید اسلام در همه دنیا خواهد بود؛ چون ملت هاى مسلمان به روشنى دیدند كه با مقاومت و مبارزه مى توان بر سلطه جهانى غلبه كرد و دیكتاتورى چون شاه را سرنگون ساخت. و این تجربه و درس خوبى براى همه ملت هاست و من این نكته را تقریباً در همه مصاحبه هاى خود با مطبوعات مختلف عربى و غربى گفته ام.

گفتم: جناب عالى انتقادهاى اصلاحى خود را هم درباره انقلاب اسلامى ایران، بارها در مصاحبه هاى خود توضیح داده اید و مایل هستم كه كمى در مورد مسئله «طائفى» نشدن امر یا مسئله شیعه و سنى و این كه انقلاب اسلامى ایران نباید جنبه شیعى پیدا كند، توضیح بدهید؟

بن بلا: بلى! من از آغاز انقلاب، یعنى حتى در در دورانى كه هنوز در «اقامت اجبارى» بودم، در مصاحبه با یك خبرنگار ایرانى، به نام حاج منصور[2]، نظریات خود را به عنوان یك مدافع سرسخت انقلاب اسلامى و ضرورت مراعات بعضى ملاحظات براى حفظ انقلاب، بیان كردم كه بعضى ها آن را «انتقاد» نامیدند كه به نظر من یك نصیحت برادرانه بود، ولى این اگر هم انتقاد بود، بى تردید به قصد اصلاح و تكمیل و تداوم انقلاب بود، نه براى ایرادگیرى.

من به طور شفاف بیان كرده ام كه: به نظر من اصولاً مسئله ایجاد نزاع بین شیعه و سنى یك پدیده سیاسى است و اصل آن توسط حكومت هاى استبدادى و ضد مردمى پیشین به وجود آمده و اكنون هم توسط ارتجاع عرب و دشمنان انقلاب كه همان شیاطین شرق و غرب هستند، به آن دامن زده مى شود تا انقلاب اسلامى ایران در چهارچوب مناطق شیعه محدود بماند و صدور انقلاب كه آرزوى ما و شما بوده و ضرورتى براى حفظ و استمرار انقلاب است، غیر ممكن گردد؛ چون در بلاد سنى نشین، حاكمیت ها به بهانه صدور تشیع توسط ایران، از صدور افكار و مبادى و ارزش هاى انقلاب جلوگیرى خواهند نمود. جنگ عراق بر ضد ایران هم متأسفانه در همین راستا بود و مى دانیم كه همه اعراب به جز سوریه و لیبى، از عراق پشتیبانى كردند و من البته سخت به روش عراق حمله كردم و اقدام آن را خائنانه نامیدم، ولى عرب هاى جاهلى به او دلار و اسلحه دادند و شیعه هراسى راه انداختند و به همین دلیل است كه رهبران ایران باید از تمسك و تصریح مداوم به مبادى شیعه در صدور انقلاب، خوددارى كنند.

ببینید جمال الدین افغانى شما، از چه تاكتیكى استفاده مى كرد؟ او به عقیده من یك ایرانى بود، اما براى آن كه بتواند در مصر و تركیه عثمانى و مغرب عربى تأثیرگذار باشد، خود را حنفى و افغانى مى نامید و اگر چنین نمى كرد، هرگز در كارهاى خود موفق نمى شد.

پرسیدم: جناب عالى سید جمال الدین حسینى را ایرانى مى دانید؟

بن بلا: بلى! بى تردید او یك عالم ایرانى و شیعه بود و شواهد تاریخى زیادى در این زمینه هست و البته از نظر من مهم نیست كه او ایرانى بود یا افغانى یا مصرى، بلكه آن چه مهم است، عملكرد و تاكتیك اوست كه بسیار زیركانه بود و عمق بینش این مرد را نشان مى دهد.

گفتم: این نكته را در جاى دیگرى هم گفته یا نوشته اید؟

بن بلا: من این نكته را به طور شفاف در مصاحبه خود با مجله «البدیل» بیان كرده ام و نسخه اى از آن را به شما مى دهم تا حقیقت ادعاى من روشن تر شود.

گفتم: خیلى متشكرم! البته بنده علاوه بر «البدیل» گفته هاى شما را درباره سید، در مصاحبه هایى كه در مجله «الشراع» چاپ شده است یا در مقاله اى كه در ماهنامه «الطلیعه الاسلامیه» نوشته اید، خوانده ام و نسخه اى هم از آنها را در آرشیو خصوصى خود دارم.

بن بلا: من خیلى خوشحالم كه یك عالم ایرانى، حتى در موقعیت یك سفیر، همچنان به پژوهش تاریخى خود ادامه مى دهد و خود را در امور ادارى و شكلیات سیاست و ریاست محدود نساخته است و این خود از بركات انقلاب اسلامى است.

گفتم: اشاره به جمال الدین حسینى افغانى كردید، بى مناسبت نیست به نقش او در ایجاد حركت در بلاد عربى اشاره اى بكنید و بفرمایید كه آیا او به الجزایر یا تونس و مغرب هم سفر كرده بود و تأثیرى در این مسئله داشت یا نه؟

بن بلا: به اعتقاد من او قبل از اعزام شیخ محمد عبده به مغرب عربى، خود به این منطقه سفر كرده و با علماى مسلمان و سیاستمداران ضد اشغالگران تماس گرفته بود و به نظر من او در ایجاد تشكل هاى علمایى سیاسى نقش خاصى داشته است و ما مثلا در الجزایر و در میان جمعیت العلماء و شخصیت هایى چون امیر عبدالقادر جزایرى، شیخ عبدالحمید بن بادیس و شیخ بشیر الابراهیمى تأثیر افكار او را به وضوح شاهد بوده ایم.

سید جمال الدین شخصیت برجسته اى بود و با تاكتیك درستى وارد میدان شده بود، ولى متأسفانه با توطئه مشترك استعمار انگلیس و حكومت هاى عربى وابسته و خلافت عثمانى لرزان و ناتوان، سركوب و مسموم شد. او مردى مجاهد و عالمى برجسته بود البته هرگز به مرتبه امام خمینى نمى رسید.


[1]. داستان آن را در جاى دیگرى، در همین مجموعه «حدیث روزگار» خواهم آورد.

[2]. مرحوم منصور تاراجى خبرنگار روزنامه اطلاعات.