- کتاب خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره مشروطه مشروعه و علمای تبریز
- مشروطه مشروعه و علمای تبریز
-
نقش علمای تبریز در مشروطیت
نقش علمای تبریز در مشروطیت
در گفت و شنود با حجتالاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی
درآمد: پدر، برادران و جد امجد استاد فرزانه جناب حجتالاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی، تماما در زمره مشروعهخواهان و حامیان اندیشه و رویکرد شهید آیتالله شیخ فضل الله نوری بودهاند. از این روی بازخوانی اطلاعات خانوادگی توسط ایشان پس از سپری شدن بیش از یک قرن از رویداد مشروطه، بس جذاب و خواندنی خواهد بود. با سپاس از استاد خسروشاهی که به رغم تراکم کاری، بار دیگر پذیرای درخواست «شاهد یاران» شدند و طی گفت و شنودی، خاطرات جالب تاریخی از خاندان خسروشاهی در دوران مشروطیت و پس از آن، بیان داشتند که متن آن را میخوانید:[1]
• داستان آغاز پیدایش مشروطیت در آذربایجان، به ویژه در تبریز چه بود و چه مقاماتی از علما و یا قشرهای دیگر جامعه متدین تبریز ـ و بهطور کلی آذربایجان ـ در آن دخالت داشتند و تأثیرگذار بودند؟ اقدامات آنان چه نتایجی را در بر داشت؟ و آیا پیشروان این حرکت تا آخر همچنان متحد و یکصدا باقی ماندند و یا دچار اختلاف شدند؟ توضیح مختصری در این زمینه به عنوان مقدمه بحث و گفتگو بیمناسبت نخواهد بود.
بسم الله الرحمن الرحیم. پیدایش نهضت مشروطیت، در واقع وابسته به رهبری و هدایت مراجع و علمای عظام در ایران و نجف اشرف بود. بخشی از علمای طرفدار این نهضت در نجف اشرف، با توجه به حضور عینی و فعال علمای تهران و در طلیعه آنها آیتالله شیخ فضلالله نوری و اعتماد و وثوق مطلقی که به او داشتند، بدون قید و شرط مشروطیت را تأیید کردند که از جمله آنها مرحوم آیتالله آخوند خراسانی بود.
ولی مرحوم آیتالله سید کاظم یزدی ـ صاحب کتاب فقهی معروف «العروة الوثقی» ـ یکی دیگر از مراجع عظام نجف، علیرغم موافقت نخستین[2] با مسئله نهضت مشروطیت و همگامی با آیتالله آخوند خراسانی و دیگران، از آغاز امر معتقد بود بدون تبیین کامل و روشن شدن اصول و موادی که مشروطیت بر پایه آنها استوار میشود، تأیید و تقویت کامل آن صحیح و منطقی نیست و لو اینکه عدهای از علمای موثق چون شیخ فضلالله در رأس امور آن قرار داشته باشند.
البته در آن دوران، همه علمای عظام در رأس این حرکت در بلاد مختلف ایران بودند، ولی نقش جناحها و عناصر دیگر نیز در پیشبرد اهداف آن قابل توجه و بحثانگیز بود. یعنی تودههای مردمی و بخشی از روشنفکران با گرایش غربگرایانه در امور نهضت حضور و دخالت داشتند و این عناصر تأثیرگذار نهتنها در تهران، بلکه در بلاد دیگر بهویژه آذربایجان ـ تبریز ـ از نفوذ خاصی برخوردار شده بودند که مورد رضایت و موافقت علمای عظام نبود و آنها از استحاله و انحراف نهضت و تصدی عناصر مشکوک در اداره امور، نگران بودند.
در تهران آیتالله شیخ فضلالله نوری علیرغم نقش عمدهای که در کنار علمای بزرگ دیگر در پیدایش نهضت داشت، بهتدریج به علت حوادثی که در کتابهای تاریخ مشروطه چگونگی آنها آمده است، از استمرار صحیح مسیر آن ناامید شد و خواستار اشراف کامل و یا نظارت مطلق علما بر امور مشروطیت گردید و روی همین اصل طرح «مشروطه مشروعه» پیشنهاد شد و یا مطرح گردید که بهطور طبیعی! مورد قبول عناصر مشکوک و روشنفکران غربزده و بخشی از عوام دنبالهرو آنها واقع نشد و اختلافات آغاز گردید و بهسرعت گسترش یافت که یکی از نتایج شوم آن اعدام خود شیخ فضلالله و شهادت وی «علی رئوس الاشهاد» بود!
در منطقه آذربایجان، تبریز مرکزیت تکوین و گسترش اندیشه ضرورت برقراری عدالتخانه و از مراکز اصلی و ثقل رشد و پیشرفت اندیشه مشروطیت بود که باز رهبری اصلی و نخست آن به عهده علمای عظام منطقه بود و نقش تبریز در این امر تا آنجا اهمیت داشت که بعضی از پژوهشگران تاریخ نوشتهاند: «مشروطه تبریز نمای کوچکی از کل مشروطه ایران با همه شاخصههای آن است».
در واقع چون تبریز جایگاه خاصی نسبت به دیگر شهرهای ایران داشت و از لحاظ همجواری با روسیه و ترکیه عثمانی، تحت تأثیر جریانهای آزادیخواهانه روشنفکران همجوار آن قرار گرفته بود. تجمع سوسیال دموکراتهای قفقاز در آن که عمدتاً ایرانی بودند و سپس تأسیس «مرکز غیبی» در آن، که با اقدامات تندروانه خود، پرده از اهداف جناح غربگرای مشروطهخواه در تبریز برداشت و این امر، دوری علمای عظام و مردم باایمان از طیف غربزده سکولار را سبب شد و در واقع علما و مردم مؤمن آذربایجان و مرکزیت آن، تبریز که رواج شریعت از طریق نهضت مشروطه را خواستار بودند، قبل از علما و مردم شهرهای دیگر ایران، به حقیقت امر پی بردند و با زوایای نگرانکننده و تاریک آن آشنا شدند و سپس در واقع چهره واقعی غربزدگان سکولار و یا سوسیال دموکراتهای قفقازی ایرانیتبار را شناختند و این امر، عامل اصلی دوری آنها از نهضت مشروطه و در نتیجه موجب گسترش اختلافات در آذربایجان و تمامی شهرهای ایران شد که خسارات زیادی بر کل نهضت و از بین رفتن اهداف اصلی حرکت وارد کرد.
یعنی عناصر نفوذی و مشکوکی چون سید حسن تقیزاده که فردی به ظاهر روحانی و معمم بود و سوسیال دموکراتها که تمایلی به دخالت علما در امور دولتی نداشتند و هوادار «جدایی دین از سیاست» بودند، با اقدامات ضد دینی خود موجب کنارهگیری علما و دلسردی مردم متدین از مشروطهخواهی شدند. به گفته احمد کسروی: «این امر نخست در تبریز اتفاق افتاد و سپس به تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشیده شد».[3]
در بین علمای تبریز چهار شخصیت معروف و برجسته در مورد مشروطیت و یا تأسیس عدالتخانه موضع داشتند که در تاریخ معاصر از آنها به نیکی یاد شده است. آنها عبارت بودند از آیات بزرگوار: میرزا صادق آقا تبریزی، میرزا حسن مجتهد، سید احمد خسروشاهی، میرزا علی ثقةالاسلام. در این گفتگوی کوتاه سعی میکنیم بهطور خلاصه به موضع و عملکرد آنها در رابطه با مشروطیت و مسائل آن، اشاره کنیم.
• از مرحوم آیتالله آقا میرزا صادق آقا شروع کنیم که معروفیت خاصی در بین علمای عصر مشروطیت و دوره رضاخان دارند و امام خمینی هم بارها در بیانات خود از ایشان تجلیل میکردند. نظر آیتالله آقا میرزا صادق آقا درباره مشروطیت چه بود؟ آیا نخست موافق بودند و بعد به دنبال تغییر موضع شیخ فضل الله نوری خواستار «مشروطه مشروعه» شدند و یا اصولاً از همان آغاز نظر مثبتی نسبت به مشروطیت نداشتند؟
مرحوم آیتالله آقا میرزا صادق آقا، عالم برجسته و شخصیت وارسته دوران آغاز مشروطیت در تبریز به ظاهر از آغاز امر با این پدیده موافق نبودهاند، ولی به احترام علمای موافق و حفظ وحدت جامعه، مخالفت علنی و رسمی هم نمیکردند. مرحوم عبدالعلی کارنگ، دوست فرهیخته و باایمان حقیر که یکی از رجال فرهنگی مجهولالقدر تبریز بود و کتابها و آثاری هم از او بهجا مانده است، درباره دیدگاه آیتالله آقا میرزا صادق آقا در این زمینه و اقدام بعضی از مؤمنین برای کسب نظر وی، در مقالهای به نقل از «تقیزاده» که خود از صحنهگردانان مشروطیت در تبریز شده بود، راجع به رجال آن عصر و دوراندیشی و هوشیاری آقا میرزا صادق آقا نکاتی را نقل میکند که به نقل آن میپردازیم:
«جمعی از مشروطهخواهان به محضر ایشان رفتند و پرسیدند: آقا! نظر شما در باره مشروطه مشروعه چیست؟ پرسیدند: مشروطه مشروعه چیست؟ جواب دادند: مشروطه مشروعه قانونی است که حق مشروع تمام افراد و آحاد رعیت را محفوظ میدارد و در برابر قانون، سید قریشی و غلام حبشی یکسان کیفر میبینند. دست ستمکاران از سر مظلومان کوتاه میشود و همه افراد مملکت از بزرگترین مواهب آفرینش یعنی آزادی برخوردار میشوند.
میرزا صادق آقا در جواب فرمود: این حرفها واقعاً خوب است. آیا این نوع حکومت محصول فکر خود ماست یا ارمغان کشورهای دیگر است؟! گفتند: این فکر نخست در انگلستان پیدا شد و بعد به سایر کشورها راه یافت و مردم انگلستان قریب به 500 سال است از این نعمت برخوردارند و به قسمت مهمی از دنیا سیادت و فرمانروایی میکنند.
آقا میرزا صادق آقا پرسید: آنها هم این طرز حکومت را مشروطه میگویند؟ گفتند: نه، آنها این نوع حکومت را کنستیتوسیون[4] مینامند. فرمود: حرفهایی که زدید خوب بود، اما اگر چنین حکومتی ایجاد کردید، نام آن را عوض نکنید. میترسم اگر نامش را عوض کنید خودش هم عوض شود» .[5]
نقل دیگری از ایشان را خود تقیزاده در ضمن خطابهای چنین بیان کرده است:
«در اول امر نهضت مشروطیت در تبریز هم یکی از علما (آقا میرزا صادق آقا، مجتهد معروف) در مقابل مردم مشروطهطلب که پیش او رفته بودند و اصرار داشتند او هم همراهی کند، گفت: این چیزی که شما میخواهید چیست و معنی آن کدام است؟ وقتی بیان کردند منظور حکومت ملی است، گفت: این چیز که از ممالک دیگر آمده است. آیا آنجاها اسمی به زبان خود آنها ندارد؟ وقتی گفتند کنستیتوسیون، گفت: خوب است! همین کلمه را بگیرید که در مرکز اصلی خودش معنی و تعریف جامع ثابت غیر قابل تغییر دارد و نمیتوان بعدها تحریف و تفسیر ناصحیح کرد، اما اگر کلمۀ عربی مشروطه را بگیرید، اختیار کار، تفسیر و معنی آن را به دست ما دادهاید و ما خواهیم گفت: شرط یشرط و هو شارط و ذلک مشروط! آن وقت روزی میگوییم مشروط به نبودن آزادی یا مشروط به حکم علما و هکذا و هکذا» .[6]
به این ترتیب باید گفت، میرزا صادق آقا ضمن شناخت کامل موضوع و معنی کلمۀ مشروطه و کاربرد آن، برعکس علمای مشروطه مشروعهخواه، به دلیل ربط دادن قوانین غربی با مبانی شریعت اسلامی، ظاهراً و در اصل با ترکیب مشروطه و مشروعه هم موافق نبوده است.[7]
[1] . ماهنامه فرهنگی ـ تاریخی شاهد یاران، شماره 102 و 103، فروردین 1392، چاپ تهران.
[2] . یک نمونه از پاسخهای ایشان به علمای تبریز، میتواند موافقت مشروط ایشان را با مشروطیت نشان دهد. متن آن پاسخ چنین است:
«صورت تلگراف حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمین آیتالله فی العالمین آقای آقا سید محمد کاظم یزدی مدّ ظله العالی که در جواب تلگراف عموم حجج اسلام و علمای اعلام دار السلطنة تبریز کثر الله امثالهم مرقوم فرمودهاند:
خدمت علمای اعلام کثر الله امثالهم: تلگراف شما موجب تشویش خاطر همگی گردید. البته به شرط کمال موافقت مجلس با شرع مقدس محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ و اطمینان به اسلامیت و دیانت اهل آن و عدم ترتب مفسده بر آن، عموم اسلامیان اهتمام به آن خواهند نمود و ذات اقدس اعلی حضرت شهریاری خلد الله ملکه نیز بذل مراحم ملوکانه میفرمایند.
احقر محمد کاظم طباطبائی 29 محرم 1325»
البته این پاسخ، فقط نمونهای از ابراز نظر مثبت ایشان در این مسئله و در اوایل آغاز حرکت بود که به «علمای اعلام دارالسلطنة تبریز» فرستادهاند و در همان وقت همانجا چاپ و تکثیر شده است و من نسخه از آن را در بین اوراق مرحوم پدر بزرگوار، آیتالله حاج سید مرتضی خسروشاهی نسخهای پیدا کردم که کپی آن در بخش اسناد نقل میشود.
[3] . احمد کسروی، تاریخ مشروطه، چاپ تهران، صفحه 165.
[4]. لفظ مشروطه، به عنوان معادلی برای واژه انگلیسی کنستیونالیسم (consticionalism) به معنای حکومتی که بر شالوده قانون اساسی و نظام پارلمانی بنیان شده است. در ایران دو واژه مشروطه و مشروطیت به آن نظام حکومتی اطلاق میشود که پس از انقلاب سال 1906م. / 1324ق. پدید آمد. در کشورهای عربی واژه «دستور» و در هند و پاکستان لغت «آئین» ـکه هر دو فارسی استـ و در ترکیه عثمانی پیش از انقلاب مشروطه 1876م. / 1293ق. واژه «مشروطه» به معنای حکومتی که بر اساس قانون اساسی پایهگذاری شود، به کار برده میشد. به نظر میرسد اولین کسی که در ایران به فکر مشروطه افتاد، امیرکبیر بود. او خیال کنستیتوسیون (مشروطه) را داشت و منتظر فرصت بود. واژه مشروطه را نخستین بار میرزا حسن خان سپهسالار در سال 1868م. / 1285ق. هنگامی که سفیر ایران در دربار عثمانی بود، در خلال برخی از گزارشهایش به ایران معرفی کرد، اما سئوال اساسی این است که چرا مشروطه مطرح و چگونه به انقلاب بدل شد؟ در پاسخ باید گفت: نظام حکومتی در ایران سلطنت مطلقه استبدادی بود، به گونهای که شاه خود را ظل الله میدانست و اطاعت مردم را بر مبنای چنین باوری طلب میکرد. مردم ایران قبل و بعد از اسلام عمدتاً چنین نگرشی به دستگاه سلطنت داشتند و شاه را نماینده خدا در زمین میپنداشتند. اگر این باور توسط روحانیون برجسته و تراز اول خدشه برنمیداشت، هیچ نیرویی نمیتوانست توده مردم را در مبارزه با دستگاه سلطنت بسیج کند، اما چطور شد و چه تحولی باعث شد مردم علیه نظام حاکم شورش کنند و خواستار حکومت مشروطه شوند؟ و یا به تعبیر دیگر چگونه چنین عدالتخواهی در ایران پدیدار شد؟ این مسئلهای است که باید به بررسی آن پرداخت. (سالاری، سید عباس، نقش روحانیت در انقلاب مشروطه، گنجینه اسناد، فصلنامه تحقیقات تاریخی، 62، سال شانزدهم، دفتر دوم، 1358، ص 5)
[5]. حبیب یغمایی، یادنامه تقیزاده، چاپ انجمن آثار ملی، ص 105.
[6]. تقیزاده، سید حسن، زمینه انقلاب مشروطیت ایران، (سه خطابه)، ص 54.
[7]. ایشان دلایل فکری و دینی تباین مشروطیت مورد ادعای مشروطهخواهان با مبانی دینی را در رسالهای نگاشته است. رجوع شود به جلد دوم کتاب «بیان صادق» تألیف احمد دنیانور و هادی هاشمیان. (مطلب فوق ـ نظر ایشان در باره مشروطه مشروعه ـ نیز از جلد 1 همان کتاب، چاپ مهد آزادی تبریز، 1386، صص 253ـ254 نقل گردید.)