- کتاب خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره مشروطه مشروعه و علمای تبریز
- مشروطه مشروعه و علمای تبریز
-
دیدگاه تاریخ نویسان معاصر در این زمینه چیست؟
دیدگاه تاریخنویسان معاصر در این زمینه چیست؟
ظاهراً تاریخنویسان پیشین مشروطیت در این باره تحقیق لازم را به عمل نیاورده و بهطور اجمال به نقل خبر پرداختهاند. آیا پژوهشگران معاصر تاریخ، توضیحاتی در این زمینه ارائه نکردهاند؟ اگر نکاتی توسط آنان مطرح شده، برای تکمیل بحث، نقل آن نکات روشنگر و ارزشمند خواهد بود.
چرا اتفاقاً آن گزارش ارسالشده از نجف و یا شایعات مکتوب و منتشره در بعضی از آثاری که به عنوان تاریخ مشروطه نوشته شدهاند، باعث شده که بعضی از محققان معاصر به بررسی علل و نتایج آن بپردازند که یکی از آنان برادر ارجمند گرانمایه، مرحوم حجتالاسلام و المسلمین مرحوم شیخ علی ابوالحسنی (منذر) است که در اثر تحقیقی ارزشمند خود، به محتوای آن پرداخته و موضوع را کاملاً منطقی و مستند بررسی نموده و نتیجه مثبتی را ارائه داده است.
ظاهراً در این زمینه نقل کامل تحلیل و پژوهش مرحوم استاد «منذر» برای روشن شدن کامل حقیقت، علیرغم طولانی بودن آن، برای مستندسازی و روشن شدن امر ایرادی نداشته باشد.
مرحوم استاد منذر در این باره چنین مینویسد:
«سومین سند مربوط به اظهار نظر سید در صدر مشروطه، راجع به آیتالله خسروشاهی، از علمای مبرّز و پارسای تبریز میشود که به نحوی اظهار نظر مثبت ایشان راجع به مشروطه را نیز در بر دارد. آیتالله حاجی سید احمد آقا خسروشاهی (1266ـ1327ﻫ. ق) از شاگردان برجسته آیات عظام حاج میرزا حبیبالله رشتی، فاضل ایروانی و شیخ محمدحسن مامقانی و صاحب تألیفات گوناگون در فقه و اصول است که در عصر مشروطیت در تبریز میزیست و به نوشته حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی: «در نهایت ورع و تقوا قرار داشت».[1] ویژگی او علاوه بر انجام شئون روحانیت نظیر تدریس علوم دینی، افتاء، اقامه جماعت و منبر و اهتمام به فریضه امر به معروف و نهی از منکر بود. مؤلف «علمای معاصرین» از وی با عنوان «سیف الشریعة و مصباح الشریعة، حامی الملة و الدین و قامع بدع الملحدین»[2] یاد کرده است و مینویسد: «آن مرحوم بعد از مراجعت از نجف اشرف، در تبریز قریب چهارده سال مشغول به وظایف روحانیت از قبیل تدریس، تصنیف، اقامه جماعت، وعظ و تبلیغات دینی در منبر بعد از نماز و نوشتن اجوبه استفتائات وارده بر وی بود و در ترویج شرع مقدس نهایت جدیت و سعی بلیغ را داشت».[3]
چنین شخصیتی طبعاً در عصر مشروطه خار راه عناصر تندرو و سکولار بود و با غربزدگیها در میستیزید. لذا در جریان خروج معترضانه حاجی میرزا حسن آقا مجتهد تبریز در صدر مشروطه از آن شهر، خسروشاهی از علمایی بود که تبریز را موقتاً ترک گفت[4] و پس از آن نیز در کشاکش مشروطهخواهان و مشروعهخواهان از منتقدان مشروطه سکولار بود. وی در سال 1327 در مدینه درگذشت و در جوار بیتالاحزان جده طاهرهاش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد.[5]
باری، مرحوم آیتالله خسروشاهی در همان اوایل تأسیس مشروطیت سفری به عتبات کرد که در تبلیغات مشروطهچیان تندرو، به عنوان حرکتی بر ضد مشروطه قلمداد شد.[6] مراجع نجف از جمله صاحب عروه، در برابر این تبلیغات واکنش نشان دادند و طی نامههایی که به تبریز نوشتند، شایعه مخالفت خسروشاهی با مشروطیت را بیاساس دانستند. «جریده ملی» (روزنامه «انجمن» بعدی، ارگان انجمن ایالتی تبریز در صدر مشروطه) در شماره مورخ 20 شوال 1324ق خود، ذیل عنوان «رفع تهمت» با اشاره به سفر خسروشاهی به عتبات و شایعات یادشده، صورت سئوال و جواب را به ترتیب از آقایان حاج شیخ عبدالله مازندرانی، آخوند خراسانی و صاحب عروه در این باره درج کرد که بخش مربوط به صاحب عروه چنین بود:
صورت سئوالی که از حضرت مستطاب حجتالاسلام آقای سید کاظم یزدی کردهاند:
حجتالاسلاما! چندی قبل که جناب مستطاب شریعتمآب ثقةالاسلام آقای حاجی سید احمد آقا خسروشاهی ـ دام فضله ـ به نجف اشرف مشرف شدند و مدت ده ـ دوازده[7] روز اقامت کردند، مراجعت کردهاند. آیا در خصوص به هم زدن مجلس معدلت تصریحاً یا تلویحاً حضوراً یا غیاباً از معظمله چیزی معلوم شد و آیا ایشان در صدد این برآمدند که ابقای خلاف میان آقایان عظام علمای عتبات و علمای تهران کنند یا نه؟ زحمت قبول فرموده و دو کلمه بیان بفرمایید.
سواد جواب که حضرت مستطاب حجتالاسلام آقای آقا سید کاظم آقا فرمودهاند:
بسم الله الرحمن الرحیم
سبحانک هذا بهتان عظیم، این حقیر از ایشان این مطلب را حضوراً و غیاباً نشنیدم و نفهمیدم.
الاحقر محمدکاظم الطباطبایی[8]
این اقدام سید نیز طبیعتاً گامی در راستای حمایت از مشروطه قلمداد شد؛ چنانکه آقا میرزا فضلعلی آقا مجتهد تبریزی، وکیل تبریز در مجلس شورای اول که آن زمان از سوی انجمن ایالتی تبریز برای قبول نمایندگی آذربایجان در مجلس شدیداً تحت فشار بود، در نامه به سید همین برداشت را از اظهارات ایشان درباره خسروشاهی کرد. میرزا فضلعلی آقا در نامهاش به سید (مورخ 2 شوال 1324ﻫ. ق) با اشاره به رمز قیام ملت بر ضد رژیم استبداد و شرح وظایف مجلس و نمایندگان ملت در آن چنین نوشت:
«با عنایت و توجهات ولی عصر «عجل الله تعالی فرجه» در رشته مشروطیت و تکلیف رفتن داعی به تهران در عرایض سابقه اجمالی عرض شده است، حال هم از مختصر بسطی ناچار از تصدیعم.
از مباشرین امور دولتی به علاوه قوانین معمولهشان ظلمهایی به رعیت، ملت و بیاعتنایی به متدینین علما وارد آمد که فوق طاقت تحریر است و غیر محتاج به تقریر. طغیان ظلم و استبداد چنان مردم را به ستوه آورد که طاقت تحمل نماند. به علاوه اینکه این حالات و استقراضات دول متجاوزه اجنبیه و مزید نفوذشان در بلاد اسلامیه به مقامی مؤدّی شد که از اسلام و دولت ایران جز اسمی باقی نمانده بود و به منزله تخته پاره در میان امواج متلاطم فتن نمودار بود. این بود که از تمام بلاد، همآواز به مطالبه مشروطیت دولت قیام کردند و به هیچ مانعی منصرف نشدند. حال هم که ترتیب سابق به هم خورده و مطلوب جدید نظام تام نیافته است و گاهی دسایس خفیه به کار میبرند، مختصر هرج و مرجی هست که آن هم رفته رفته تمام میشود.
از هر یک از بلاد، جمعی را قرار دادهاند که انتخاب کردند به مجلس شورای ملی تهران بروند که در آنجا به اتفاق یا اکثریت آرا ترتیبی در کارها بدهند موافق شرع انور. مثلاً برای نظام [ارتش] که مدافعه اجانب و حفظ امنیت داخله موقوف به آن است، ترتیبی بدهند و بعبارة اُخری اموری که کلیات آنها در شرع وارد است و بیان موضوعات آنها و جزئیاتش ترتیبی میخواهند آنها قرار میدهند. از جمله دو تن از طبقه علما و ده نفر از طبقات دیگر آذربایجان را قرار دادهاند. در آذربایجان هم یکی از آن دو نفر داعی را انتخاب کردهاند.
داعی در قبول این امر، اذن حضرت مستطاب عالی را در اصل مطلب شرط قرار داده بودم و در این بین رقیمه حضرت مستطاب عالی و سایر حججالاسلام نجف اشرف که در رفع تهمت مخالفت با مشروطیت از جناب حاجی سید احمد آقا رسیده است و امضای مشروطیت معلوم شد، حال از داعی عذری قبول نمیکنند و میگویند در این انتخاب سه امر را ملاحظه کردهایم که منتخب باید داشته باشد: حفظ ناموس شریعت، حقوق ملت و سعی در اتحاد ملت و دولت که رواج اسلام و آسودگی عموم انام از این لحاظ حاصل میشود. اگر از سایر جهات به غیر شما به اندازه اطمینان به شما اطمینان پیدا کنیم، در حفظ ناموس شریعت و تقید بر آن، این مقدار اطمینان به غیر نداریم و برای شما واجب میدانیم.
این است که به حضور انور معروض و استدعا دارم تکلیف و دستورالعملی مرقوم و هرچه زودتر مرحمت فرمایید و مستدعیام از توجهات باطنیه دریغ نفرمایید. اصلح الله تعالی امورنا المسلمین بمحمد و آله الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین. آمین رب العالمین».
بر پایه آنچه گذشت، میتوان گفت صاحب عروه در نخستین مرحله از برخورد خویش با جنبش موسوم به مشروطه با «مشروطیت دولت» به معنای عام و کلی این واژه نوظهور یعنی «تحدید و قانونمندی» رژیم حکومت مخالف نبود، منتهی مشروطیتی مد نظر او بود که:
اولاً: نمایندگان مجلس شورای آن به احکام و مقررات اسلام پایبند باشند و مصوبات ایشان با موازین شرع انطباق داشته باشد و طبعاً در پی تحمیل مدلهای وارداتی و سکولار ـ لیبرال غربی بر کشور و ملت مسلمان ایران نباشد.
ثانیاً: به ایجاد بحران در کشور نینجامد و به اصطلاح مفسدهای بر آن مترتب نشود، یعنی شرایط و اوضاع اجتماعی ـ فرهنگی و اقلیمی ایران پذیرای این تحول سیاسی باشد و اجتماع ایران دچار شوک سخت و بحرانهای ناشی از آن نشود. بدینگونه موافقت سید با استقرار رژیم نوین مشروطیت موافقتی مطلق، بیقید و شرط و چشم و گوش بسته نبود، بلکه شرط داشت و شرط آن نیز گذشته از تناسب اوضاع و شرایط روز کشور در سیاست داخلی و خارجی با تحول یادشده دینداری نمایندگان مجلس و انطباق مصوبات آنان با موازین اسلام بود. لازمه اطمینان از تحقق کامل شرط اخیر هم منوط به آگاهی کامل از اندیشه و عملکرد نمایندگان مجلس شورا و مراقبت بر کار آنان و تعقیب جدی روند قانونگذاری در مجلس بود.
داستان زیر گویای احتیاط بجا و مدبرانه سید در برخورد با مجلس شورای صدر مشروطه و پرهیز وی از شتابزدگی، ذوقزدگی و تأیید چشم بسته و بیحساب و کتاب عملکرد اعضای مجلس است. احتیاطی که دیگران از آن عاری بودند و همین تفاوت در سلیقه و رفتار سنگ بنای اختلاف بین او و آنان را در تاریخ مشروطیت گذارد.
مرحوم آیتالله حاج شیخ جلال طاهر شمس گلپایگانی، از اساتید برجسته حوزه علمیه قم و عضو اسبق شورای مدیریت حوزه نقل کردند، آیتالله بروجردی برای تلخیص و تهذیب کتاب «وسائلالشیعه» با جمعی از فضلای وقت حوزه، همچون آقایان حاج شیخ علیپناه اشتهاردی، صابری همدانی و...، جلسات بحث و مذاکره داشتند و حقیر نیز در آن جلسات حضور مییافتم. مرحوم بروجردی در یکی از آن جلسات به مناسبتی چنین اظهار کردند:
«در صدر مشروطه زمانی که علما بر ضد مظالم دستگاه استبداد بهپا خاسته بودند، مرحومان سید محمدکاظم یزدی مشهور به صاحب عروه و آخوند خراسانی در حمایت از قیام با هم اشتراک نظر و همکاری داشتند و اعلامیهها به امضای هر دو بود. زمانی که مجلس شورا در تهران گشایش یافت، مشروطهخواهان استفتایی را در باب مشروعیت مجلس شورا و لزوم حمایت از آن نزد آخوند بردند و ایشان در ذیل نوشته مزبور، مشروع بودن مجلس و مصوبات آن را امضا کرد و طبق خواست آنان، حکم به لزوم موافقت با مجلس داد. اما وقتی همان نوشته را به محضر مرحوم سید صاحب عروه بردند، ایشان از تأیید و امضا خودداری کرد و فرمود: چیزی را که ماهیت و موضوعش برایم مجهول است و نمیدانم عملکرد آیندهاش چگونه خواهد بود، نمیتوانم امضا کنم و امضا نمیکنم. نهایتاً پس از اصرار مشروطهخواهان، به شکل کلی و مشروط چیزی نوشتند و مرقوم فرمودند که به شرط موافقت مصوبات مجلس با موازین شرع، انشاءالله مؤمنین از آن حمایت خواهند کرد.[9] جمعی از آقایان که ایراد سید بر امضا و تأیید دربست عملکرد نامعلوم اعضای مجلس را منطقاً درست و وارد میدیدند، منطق سید در استیحاش از امضای مطلق مجلس را در محضر آخوند مطرح ساختند و سرّ تأیید بیپروای آخوند را از مجلسی که هویت اعضای آن و نحوه عملکرد آنان بر او کاملاً روشن نبود، جویا شدند.
آخوند در پاسخ بر درستی منطق سید مُهر تأیید زد و فرمود: بله، من نیز همچون ایشان از ماهیت وکلای مجلس و نحوه عملکردشان در آینده کما هو حقه مطلع نیستم. اینکه میبینید به امضای بیقید و شرط مصوبات مجلس تن دادم، برای آن است که شخصی چون حاج شیخ فضلالله در مجلس حضور و نظارت دارد و لوایح مجلس با اطلاع و نظر وی تهیه و تصویب میشود. در مجلسی که حاج شیخ فضلالله حضور و نظارت داشته باشد، امکان ندارد که لایحهای بر خلاف موازین شرع از تصویب بگذرد. آری، به اطمینان حضور و نظارت حاج شیخ فضلالله بر مصوبات مجلس است که بدون قید و شرط مصوبات آتی آن را امضا و تأیید کردهام...[10]
بدین ترتیب کاملاً روشن میگردد که مرحوم جد بزرگوار، آیتالله حاج سید احمد آقا، با اصل عدالتخانه و یا مشروطه مشروعه مخالفتی نداشته و خواستار انعقاد مجلس واقعی بوده و اتهام طرفداری وی از استبداد! هم یک اتهام واهی و بیاساس بوده و سفر دوم ایشان به نجف اشرف هم به تصدیق آیتالله سید کاظم یزدی برای تغییر روش و نظریه مراجع عظام نبوده است.
• ظاهراً نقل دیدگاههای مراجع در نجف درباره آیتالله حاج سید احمد آقا خسروشاهی برای «رفع تهمت» بیمناسبت نباشد؛ چون مرحوم استاد منذر فقط نظریه آیتالله سید محمد کاظم یزدی را در این رابطه نقل کرده است.
اتفاقاً تحقیق مرحوم استاد منذر در این رابطه، باعث شد که بنده به سراغ «جریده ملی»[11] بروم و توسط یکی از دوستان در تبریز ـ برادر ارجمند و پژوهشگر محترم جناب آقای حسن اسدی ـ دوره کامل آن جریده در یکی از کتابخانههای تبریز بدست آمد که ما برای تکمیل بحث، متن کامل بیانات و مکتوبات مراجع عظام نجف را درباره جد بزرگوار عیناً نقل میکنیم. که در شماره 15 آن روزنامه، مورخ 20 شوال 1324 هـ . ق درج شده است:
نمره 15 سال اول/جریده ملی صفحه اول
رفع تهمت
چند ماه قبل جناب مستطاب شریعتمدار سید العلماء العظام آقای حاجی سید احمد آقا خسروشاهی سلمه الله تعالی از تبریز به عزم شرفیابی عتبات عالیات کربلای معلا عازم گشتند.
بعد از مشرف شدن جناب معزی الیه، در میان اهالی و ملت بعضی مطالب و صحبتهای اراجیف اشتهار یافت که جناب مستطاب آقای معزی الیه منکر مشروطه و بر ضدّ مشروطهطلبان بوده و به عنوان زیارت منبعث گشته که از حضور حضرات آقایان علمای اعلام و حجج اسلام نجف اشرف و کربلای معلا مشروحة بر غیر مشروعه بودن مشروطه و به ابطال مجلس شورای ملّی تحصیل کرده و آن سند را عنوان و دستآویز در میان علما و ملّت اختلاف انداخته، کار مشروطه را که صلاح دولت و ملّت است به هم بزند، لهذا بعضی از اشخاص و اهالی تبریز پاره مراسلات و مکاتبات به عنوان حضرات آقایان علمای عظام نجف اشرف و کربلای معلا نوشته، استعلام و سئوال کرده بودند که آیا جناب مستطاب آقای حاجی سیّد احمد آقا در حضور آقایان علمای آنجا اظهاری از این مطالب نموده یا صحبتی بر ضد مشروطیت کرده است یا نه؟
بناء علیه چند نفر از حضرات معظم علما و حجج اسلام نجف اشرف مکتوبات ذیل را که درج میشود برای تبرئه و رفع تهمت از جناب آقای معزی له در این فقرهها، به حضور حضرت مستطاب حجةالاسلام آقای حاجی میرزا حسن آقای مجتهد ـ دام ظله العالی ـ نوشته و رفع شبهه و نفاق از جناب حاجی سیّد احمد آقا فرمودهاند.
(صورت مکتوبی که حضرت مستطاب حجة الاسلام آقای حاجی شیخ عبد الله مازندرانی دام ظله نوشتهاند)
بسم الله الرحمن الرحیم
به عرض میرساند انشاء الله ایّام افاضات همواره قرین صحّت و استقامت است و برکات آن وجود شریف دامت افاضاته برای اسلامیان پاینده باد. حالت احقر هم بحمد الله سلامت و اوقات در دعاگویی و اقامه وظایف شرعیه منقضی است. بعدها زحمت عرض میدهد که پیش از مشرّف شدن جناب مستطاب شریعتمدار، سیّد العلماء العظام ثقةالاسلام آقای حاجی سیّد احمد آقای خسروشاهی دام فضله به عتبات عالیه، بعضی مراسلات از تبریز رسید که جناب حاج سید احمد آقا سلمه الله به جهت به هم زدن اتّفاق شما از تبریز منبعث شده که تفرقه ما بین شما و علمای ایران بیندازد که این مجلس معدلت که صلاح عموم خلایق و متفق علیه ملّت و دولت است، منعقد نشود. احقر هم بدین خبر مسبوق و مترصد بوده تا اینکه جناب مستطاب معظّم له مشرف شده و دو سه مجلس عمومی و خصوصی ملاقات حاصل، ابداً از جناب ایشان همچو حرفی تصریحاً یا تلویحاً مسموع نشد. حتّی احقر به صحبت انعقاد مجلس مذکور متصدّی شده، باز این خیال را از مکنونات خاطر جناب ایشان نیافتم، بلکه به حسب عقیده خود والله العالم، جناب ایشان را خالی الذّهن و بیخیال دانستم و شاید منشأ این مراسله مذکوره حدس مترغّبین در این امر بوده است و علی ایّ حال توهّم این نسبت به جناب ایشان به غایت ناگوار و لهذا به حضرت مستطاب عالی تکلیف ابی النّوعی است و احقر هم تصویب و استدعا دارد که حضرات عالی آقایان عظام علمای اعلام دامت برکاتهم و طبقات تجاّر و معارف ولایات را از تبرئه جناب معزی الیه دام افضاله واقف و آگاه فرموده، مثل جناب ایشان را که الیوم از معاظم سلسله جلیلهاند کسی به حدس و ظنّ متهم و مخالف با علمای گرام ندانند. فی الحقیقه در خصوص مثل ایشان همچو توهّم ابداً شایستگی ندارد. غرض احقر جز حفظ نوع و دفع شبهه نفاق چیزی نیست.
والسلام علیکم و رحمة الله (حرّره الاحقر عبد الله المازندرانی)
(صورت مکتوبی که حضرت مستطاب حجة الاسلام آخوند ملا کاظم خراسانی دام ظله نوشتهاند)
کاغذ مفصلی مرقوم و در ضمن آن مجدّداً این مطلب را درج فرمودهاند.
... مجدّداً زحمتافزاست. در باب انعقاد مجلس ملّی مع اینکه از جناب مستطاب آقای حاجی سیّد احمد آقای خسروشاهی دام افضاله اظهارات مخالفت در این مسئله ظاهر نشده، اما موافقت و همراهی از جناب ایشان معلوم و مشهود است؛ چنانچه در اغلب مجالس که مقتضی باشد، در ذکر جهات حسن این مسئله در اینکه بالاتفاق صلاح ملّت و دولت است فروگذاری ندارند و نهایت همراهی در تسبیب این مطلب دارند؛ جزاه الله عن الاسلام و اهله خیر الجزاء.
والسلام علیکم و رحمة الله (الأحقر محمّد کاظم الخراسانی)
(صورت سئوالی که از حضرت مستطاب حجة الاسلام آقای آقا سیّد کاظم یزدی کردهاند)
حجة الاسلاما، چندی قبل که جناب مستطاب شریعتمآب ثقةالاسلام آقا حاجی سیّد احمد آقا خسروشاهی دام فضله به نجف اشرف مشرّف شده و مدّت ده دوازده روز اقامت نموده، مراجعت کردهاند. آیا در خصوص به هم زدن مجلس معدلت تصریحاً یا تلویحاً، حضوراً یا غیاباً، از معظمله چیزی معلوم شد و آیا ایشان به صدد این آمدهاند که ابقاء خلاف میان آقایان عظام علمای عتبات و علمای طهران بنمایند یا نه؟ زحمت قبول فرموده دو کلمه بیان بفرمایید.
(سواد جواب که جناب مستطاب حجة الاسلام آقای آقا سید کاظم آقا فرمودهاند)
بسم الله الرحمن الرحیم
سُبحانَکَ هذا بُهتانٌ عَظیمٌ؛ این حقیر از ایشان این مطلب را حضوراً و غیاباً نشنیدم و نفهمیدم.
(الاحقر محمّد کاظم الطّباطبائی)*
[1] . نقباء البشر، حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 1 ص 119.
[2] . کوبنده بدعتهای عناصر ملحد و مادیگرا.
[3] . علمای معاصرین، ملا علی واعظ خیابانی، صص 353ـ354.
[4] . ر.ک: مجموعه آثار قلمی... ثقةالاسلام...، به کوشش نصرتالله فتحی، ص 49ـ 50.
[5] . علمای معاصرین، همان؛ نقباء البشر، همان. درباره او، همچنین ر.ک: فصلنامه، تاریخ و فرهنگ معاصر، سال 1، ش 3 و 4، ص 278.
[6] . ر.ک: مجموعه آثار قلمی... ثقةالاسلام...، به کوشش نصرتالله فتحی، ص 42.
[7] . جریده ملی، سال 1، نمره 15، ص 2.
[8] . جریده ملی، سال 1، نمره 15، ص 2.
*. به نوشته یکی از پژوهشگران از نخستین نامههایی که در صدر مشروطه به حضور علمای نجف داده شد، صورت زیر بود: «خدمت حضرات مجتهدین و حافظان حکمت الهی معروض میشود: شما حتماً خبر تشکیل مجلس شورای ملی را شنیدهاید و خوب میدانید این مجلس بر پایه قوانین برگرفته از آموزههای مذهب اثنی عشری در باب محو ستمگران و خائنان و گسترش عدل در جمیع بلاد و اعتلای مقام ایران عمل میکند و آنچه ما را متأسف و اندوهگین میسازد، آن است که شماری از خودخواهان مفسد، به منظور نابودی مجلس، شروع به انتشار افتراها و دروغها کردهاند. منتظریم با فتوای خویش تکلیف مسلمانان در این باره را معین فرمایید». جمعی از علمای نجف در پاسخ مرقوم داشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین الی یوم القیامة. با تأییدات الهی و مراحم آسمانی و تحت توجهات هادی عالی، شأن حضرت صاحب الزمان روحنا فداه، قوانین مجلس مزبور همانگونه که گفتید قوانین مقدس و محترم اسلامی است و بر جمیع مسلمانان واجب است که آن قوانین را بپذیرند و اجرا کنند. بر این اساس، سخن خویش را تکرار میکنیم که: اقدام بر ضد مجلس عالی به منزله اقدام علیه احکام دین حنیف است و بر مسلمانان فرض است که از هر گونه حرکت بر ضد مجلس شورا خودداری ورزند».
ر. ک. السید محمد کاظم الیزدی، کامل سلمان جبوری، ص 186 و التطور الفکری فی العراق، محمد علی کمال الدین، ص 23 و 24.
[9] . در باب سئوال و جواب از آخوند درباره مجلس و عدم امضای آقا سید محمدکاظم یزدی ر. ک، برگی از تاریخ معاصر...، آقا نجفی قوچانی، ص 22؛ سیاحت شرق، آقا نجفی قوچانی، تصحیح ر. ع. شاکری، ص 366.
[10] . «فراتر از روش: آزمون و خطا» زمانه و کارنامه آیتاللهالعظمی سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، تألیف علی ابوالحسنی (منذر)، چاپ تهران صص 360 ـ 366، ناشر: مؤسسه مطالعات تاریخ ایران.
[11] . این روزنامه هر هفته دو بار در تبریز منتشر میشده و در صفحه نخست آن وضع انتشار آن را چنین مینویسد: «هر هفته دو بار طبع و توزیع میشود. مراسلات و نوشتجات به اسم میرزا علیاکبرخان مدیر نوشته میشود. محل توزیع: «راسته بازار» دم سرای میرزا مهدی.»
قیمت تک شماره و اشتراک سالانه آن نیز در صفحه اول چنین آمده است: «قیمت هر نمره در تبریز یک شاهی. در سایر ولایات ایران صد دینار. آبونه سالیانه در تبریز پنج قران و در سایر ولایات ایران، یک تومان»!
* . ... این متن کامل نظرات مراجع عظام نجف اشرف درباره جد بزرگوار بود که جملگی بطور قاطع اتهامات واهی ایادی رژیم و مخالفین سیاسی را رد نموده و «رفع تهمت» نمودهاند که در جریده ملی، به شرح فوق، نقل و منتشر شده است و درواقع یک سند تاریخی در این زمینه است که قبل از تحقیق مرحوم استاد منذر، از آن غفلت شده بود. (اصل سند در بخش آخر آمده است)